اوه ، این منطقه راحتی

فهرست مطالب:

تصویری: اوه ، این منطقه راحتی

تصویری: اوه ، این منطقه راحتی
تصویری: Keçi Çobanlığı - Bölüm 2 (Tüylü Köpekler) | Belgesel ▫️4K▫️ 2024, ممکن است
اوه ، این منطقه راحتی
اوه ، این منطقه راحتی
Anonim

بسیاری از مردم به زندگی روی دستگاه عادت کرده اند. هر روز یکسان است ، اقدامات به صورت مکانیکی انجام می شود و اغلب فرد حتی نمی تواند به طور دقیق به یاد بیاورد که یک روز قبل ، چند ساعت قبل یا چند دقیقه قبل انجام داده است. کار به جایی می رسد که فرد همه چیز را با احساسات یکسان می پذیرد: خوب و بد. قدرت یا میل کافی برای مرتب کردن احساسات خود در مورد یک موقعیت یا یک شیء ندارند

یک فرد مانند لباس معمولی به چنین حالتی عادت می کند و به نظر می رسد زندگی کاملاً خوب است. مرتب سازی بر…

در اینجاست که خطر اصلی ، که روانشناسان نام آن را "منطقه راحتی" گذاشته اند ، توجه ویژه ای به مطالعه این مفهوم دارد.

چرا؟

از آنجا که در منطقه راحتی می نشیند ، فرد رشد نمی کند. او به روال عادی خود عادت کرده ، به شیوه زندگی خود عادت کرده است و با همه اینها کاملاً راحت است. او از تغییر چیزی می ترسد و می ترسد که مراقب "حصار" خود باشد.

چرا ، اگر می خواهید همه چیز خوب باشد ، می خواهید چیزی را تغییر دهید؟ زندگی بدون انفجار و تغییر ادامه می یابد - این بدان معنی است که خوب است. اما نه.

جهان یک سیستم زنده است. همه چیز دائماً در آن در حال تغییر و توسعه است. و انسان ، به عنوان بخشی از این سیستم ، دعوت شد تا به ریتم های آن گوش دهد و با آن هماهنگ کار کند.

دریاچه ای را با منبع تصور کنید. از او پر شده است. آب موجود در آن دائما در حال تجدید است. و اگر منبع خشک شود؟ آب دریاچه شروع به رکود ، آلودگی و تبخیر می کند. این منطقه راحتی و پیامدهای آن است.

افسوس ، آنچه توسعه نمی یابد از جهان از فرایند تکاملی کلی به حاشیه "زندگی در عصر خود" منتقل می شود ، این قوانین آن است.

تأثیر منطقه راحتی بر زندگی یک شهروند عادی ممکن است به طور خاص قابل توجه نباشد. از آنجا که مقیاس کوچک است و مسئولیت اغلب به رسمیت شناخته نمی شود. اما در تجارت ، نشستن در منطقه راحتی خیلی سریع منعکس می شود. تجار ، درست مانند مدیران ارشد ، یک فرایند تجاری را راه اندازی کرده اند ، طبق معمول برای آنها پیش می رود و به نظر می رسد همه چیز خوب است. همچنین لحظه ای وجود دارد که تمایل به عمیق شدن در این فرایند تجاری است. تلاش مداوم برای بهبود چیزی در آن ، برای یادگیری حتی بهتر در آن…. به طور خلاصه ، آنها در آن "آشپزی" می کنند. مهم است که در اینجا بیش از حد پخته نشوید و بتوانید در طول زمان از این فرآیند جدا شده و یک فرایند تجاری کاملاً جدید ، متفاوت از فرآیند تجاری قدیمی را شروع کنید. این کلید موفقیت است!

و برای درک اینکه آیا شما شخصاً در منطقه راحتی خود نشسته اید ، باید آگاهی را روشن کنید. بگذارید او هر روز کار کند.

چگونه آن را فعال کنم؟ بسیار ساده.

ممیزی رویدادها و نتایج را هر روز به یک قانون تبدیل کنید. از خود بپرسید: امروز چه کار کردم؟ چه احساساتی را تجربه کردید؟ چه چیزی را دوست داشتید و دوست نداشتید؟ چرا؟ دوست دارید چه چیزی را بهبود ببخشید؟ آیا می خواهم روز بعد برای پیشرفت خود یا توسعه تجارت ، روابط (و غیره) چه کار کنم؟

خودتان را به خاطر کارهایی که نکرده اید یا موفق نشده اید ببخشید. پشیمانی آخرین چیز است ، مانند جوشاندن سوپ ترش است. مهم است که درک کنیم این روز گذشته است و قابل بازگشت نیست. اما یک روز جدید است! و در اینجا همه کارت های شما وجود دارد. از هر روز به عنوان یک زمان گرانبها استفاده کنید ، که توسط جهان اندازه گیری شده است و برای آگاهی فراموش نکنید! اگر ناگهان برای شما خاموش شد ، آن را روشن کنید.

مثل:

"یکی از استادان که به یک کشور خارجی می رفت ، خادمان خود را احضار کرد و اموال خود را به آنها سپرد. و به یکی پنج استعداد داد ، به دیگری دو استعداد ، و به دیگری یک استعداد ، هرکدام برحسب قدرت خود. و بلافاصله رفت. کسی که پنج استعداد دریافت کرد رفت و از آنها در تجارت استفاده کرد و پنج استعداد دیگر به دست آورد. به همین ترتیب ، کسی که دو استعداد دریافت کرد ، دو استعداد دیگر را به دست آورد. کسی که یک استعداد دریافت کرد رفت و آن را در خاک دفن کرد و نقره استادش را پنهان کرد. پس از مدت ها ، استاد آن برده ها می آید و از آنها حساب می خواهد. و نزديك آمد ، كسي كه پنج استعداد دريافت كرده بود ، پنج استعداد ديگر آورد و گفت: استاد! شما پنج استعداد به من دادید ؛ در اینجا پنج استعداد دیگر را که با آنها کسب کرده ام ، ذکر می کنم. استادش به او گفت: بنده خوب ، خوب و مومن! شما در چیزهای کوچک وفادار بوده اید ؛ من شما را بر بسیاری از چیزها قرار می دهم. وارد شادی ارباب خود شویدآنکه دو استعداد دریافت کرده بود نیز نزدیک شد و گفت: استاد! شما دو استعداد به من دادید ؛ در اینجا دو استعداد دیگر است که من با آنها کسب کردم. استادش به او گفت: بنده خوب ، خوب و مومن! شما در چیزهای کوچک وفادار بوده اید ؛ من شما را بر بسیاری از چیزها قرار می دهم. وارد شادی ارباب خود شوید کسی که یک استعداد دریافت کرده بود آمد و گفت: استاد! من شما را می دانستم که شما مردی ظالم هستید ، جایی را که نکارید درو می کنید و در جایی که پراکنده نشده اید جمع می شوید و با ترس ، من رفتم و استعداد شما را در زمین پنهان کردم. اینجا مال شماست اما اربابش پاسخ داد و به او گفت: بنده شرور و تنبل! شما می دانستید که من در جایی که بذر نکرده ام درو می کنم و در جایی که پراکنده نشده ام درو می کنم. بنابراین ، شما مجبور شدید نقره من را به بازرگانان بدهید و وقتی من آمدم ، من آن را با سود دریافت می کردم. بنابراین ، استعداد را از او بگیرید و به کسی بدهید که ده استعداد دارد. زیرا به هر کس که آن را دارد داده می شود و افزایش می یابد ، اما از آنچه که ندارد ، آنچه دارد سلب می شود. " (مت 25: 14-30).

اکنون ، آگاهی شما با تمام ظرفیت کار می کند. شما تمام سوالات لازم را از خود پرسیده اید و اکنون ما برنامه ریزی را شروع می کنیم. بهتر است این کار را به صورت مکتوب انجام دهید. باور کنید ، به لطف فرایند نوشتن ، اطلاعات در سر شما حتی بهتر ساختار یافته است ، وضوح ظاهر می شود ، که به روند برنامه ریزی بسیار کمک می کند.

برنامه های خود را به موارد زیر تقسیم کنید:

بلند مدت: کجا می خواهم بروم؟ هدف من چیست؟

این به شرطی است که شما یک هدف جهانی داشته باشید. اگر تعدادی از آنها وجود دارد ، بهتر است از حمایت یک مربی استفاده کنید تا در فرآیند تعیین هدف دچار سردرگمی نشوید.

عملیاتی: فردا - هفته آینده - در این ماه برای توسعه ، تجارت ، روابط (و غیره) چه کار خواهم کرد؟

میان مدت: می خواهم در این شش ماه ، یک سال یا چند سال به چه چیزی برسم؟

همچنین پاسخ سوالات را بنویسید:

چرا به آن احتیاج دارم؟ با خودتان صادق باشید و به این س aال پاسخی دقیق و عمدی بدهید. پاسخ: "من به آن نیاز دارم زیرا می خواهم / زیرا همه آن را دارند / چرا که نه؟" - کار نخواهد کرد.

برای این کار به چه منابعی نیاز دارم؟

از کجا می توانم آنها را تهیه کنم؟

چه کسی می تواند در این مورد به من کمک کند؟

از خواسته های خود خجالت نکشید! اما حداقل کمی واقع بین باشید ، تا بعداً زمین خوردن خیلی دردناک نباشد. اگر هدفی غیر واقعی دارید ، اما واقعاً می خواهید. سپس اهداف فرعی واقعی تری را در مسیر رسیدن به هدف جهانی خود تعیین کنید. بنابراین ، می توانید مراحل خود را به موقع اصلاح کنید.

سخت ترین قسمت برداشتن اولین قدم است.

این مهم است که در اینجا متوجه شوید که همه اقداماتی که برای خروج از منطقه راحتی انجام می دهید باید به نفع شما باشد و تنها در این صورت است که می توانید به آنچه می خواهید در زندگی خود به دست آورید یا بهبود دهید ، توجه کنید.

به عنوان مثال: من می خواهم با تغییر ویژگی های شخصیتی خود پیشرفت کنم ، یاد بگیرم که کاری را به نفع خودم انجام دهم ، و این به من این امکان را می دهد: به عنوان یک شخصیت رشد کنم ، از نردبان شغلی بالا بروم ، رابطه خود را با شریک خود بهبود دهم و غیره.

اگر حمایت نادرستی را در توسعه خود انتخاب کنید ، مثلاً بخواهید به خاطر شخص دیگری شروع به توسعه کنید ، یک اشتباه بزرگ خواهد بود. و ممکن است به آن نیازی نداشته باشد ، در نهایت ، همیشه می تواند شما را ترک کند. یا جهت جدیدی را در تجارت باز کنید ، فقط به این دلیل که مد شده است. و شما هیچ چیز واقعاً برای این کار آماده ندارید ، و میل خاصی وجود ندارد … ممکن است مثالهای زیادی وجود داشته باشد ، اما نکته مهم در اینجا این است که در هر یک از آنها ، شخص به چیزهای خارجی که همیشه نمی تواند کنترل کند ، تکیه می کند. و بعد اصلاً ببازد

بنابراین ، اگر تصمیم دارید روی خودتان کار کنید ، قبل از هر چیز به این س answerال پاسخ دهید که با توسعه این ویژگی در خودم به چه چیزی می رسم؟ چه چیزی می توانم به دست آورم؟ چگونه در زندگی به من کمک خواهد کرد؟ سالم و خودخواه باشید. این خیلی خوب است. همانطور که کتاب مقدس می گوید ، "خود را نجات دهید و بسیاری از اطرافیان شما نجات خواهند یافت." +

گام بعدی غلبه بر ترس از ناشناخته های جدید است. ترس شما یک واکنش کاملاً طبیعی سیستم عصبی به محرک های ناشناخته خارجی است. مکانیزم حفاظتی روشن است. نباید فوراً با سر به استخر شتافت. چرا اینقدر به استرس احتیاج دارید؟ با خود با عشق رفتار کنید (اما آن را با ترحم اشتباه نگیرید!).

به تدریج از منطقه راحتی خود خارج شوید.

برای مثال ، امروز از خود بپرسید: چگونه می توانم روزم را متنوع کنم؟ چکار کنم که هنوز انجام نداده ام؟ چه قدم کوچکی می توانم برای رسیدن به هدفم بردارم؟ با چه کسانی می توانستم ارتباط برقرار کنم ، هنوز با آنها ارتباط برقرار نکرده ام ، اما چه کسی می تواند به من کمک کند؟ و غیره

و بنابراین به تدریج و ملایم ، آگاهانه ، پیوسته ، شماتیک ، مسلح به کاغذ و قلم ، عقل سلیم و خوش بینی ، شروع به تسخیر افق های جدید می کند.

به هر حال ، یک انسان یک موجود عمودی است ، باید بزرگ شود ، و نه به صورت افقی - در عرض!:)

توصیه شده: