2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
1) شما در محل کار بزرگ نمی شوید.
هیچ دوره آموزش مداوم وجود ندارد ، هرگونه آموزش دیگری که کارفرمای شما به شما ارائه دهد. در نتیجه ، می تواند به پیشرفت شغلی شما کمک کرده و سطح حقوق شما را تحت تأثیر قرار دهد. شاید شما به تنهایی درس بخوانید: در دوره های آموزشی ، سمینارها شرکت می کنید ، اما به دلایل مختلف نمی توانید دانش به دست آمده را در محل فعلی خود اعمال کنید. در اینجا ، یا رئیس نوآوری ها را دوست ندارد ، یا کارمندان یک چرخ در چرخ خود می گذارند ، و شما نمی خواهید یک گوسفند سیاه باشید.
2) افزایش انرژی درونی ، چه در محل کار و چه بعد از آن وجود ندارد.
می تواند متفاوت باشد. در یک مورد ، شما به خانه می آیید ، با چهره ای شکنجه شده روی مبل خسته می شوید و نمی توانید یک قسمت از بدن خود را حرکت دهید. در مرحله دوم ، با لبخند بر لب به کوره خود باز می گردید و روی صندلی می نشینید. خستگی سبک با سهم قابل توجهی از رضایت از کار انجام شده در طول روز شما را به طرز دلپذیری در بر می گیرد. تفاوت بین دو مثال در میزان سود و ارزشی است که در محل کار خود ارائه می دهید و تولید می کنید. هرچه سهم قابل توجهی باشد ، انرژی بیشتری به شما باز می گردد ، به ترتیب کمتر - انرژی کمتری!
در یکی از مشاغل برای من حتی سخت تر بود: صبح ، حتی قبل از رسیدن به آن ، احساس خستگی غیرقابل تحملی می کردم. برای این که بتوانم فریاد بلند صدای درونی را خفه کنم ، و صدا می زنم تا همه اینها در اسرع وقت پایان یابد ، هدفون را در گوشم گذاشتم و به فصل بعدی کتاب صوتی برایان تریسی "رسیدن به حداکثر" گوش دادم. مدتی برایم راحت تر شد. این بدان معنا نبود که من با کار در آن مکان هیچ سودی نداشتم ، بلکه مجبور بودم توانایی ها و استعدادهای واقعی خود را زیر پا بگذارم ، زیرا آنها در آنجا "بی جا" بودند. با مهار آنها ، باید کمترین کار ممکن را انجام می دادم! از اینجا به طور مداوم تخلیه انرژی وجود داشت.
3) "زنگ" بدن گرانقدر شما - میگرن ، آلرژی ، تومور!
این یک سیگنال بسیار قوی است که در پیشرفته ترین موارد رخ می دهد. به عنوان یک قاعده ، نادیده گرفتن آن در حال حاضر دشوار است. اما برخی هنوز مدیریت می کنند.
در طول آزمایشاتم برای پیدا کردن خودم ، دو مورد از این موارد مشاهده شد: در یکی از آثار ، پای چپم متورم شد و در دیگری ، حساسیت وحشتناکی روی صورتم ظاهر شد. دومی آخرین کاه اجتناب از حرفه خود بود. من آن شغل را رها کردم و کاملاً به فعالیت مورد علاقه ام - مربیگری و مربیگری بازگشتم. آلارم های بدن بلافاصله ناپدید شدند
اگر حداقل یکی از نکات در شما رعایت شده است ، مطمئناً باید به دنبال کار دیگری باشید. در نکته اول ، شما پیشرفت نمی کنید ، خود را بهتر نمی شناسید ، آزمایش نکنید ، این بدان معناست که این احتمال وجود دارد که شما گاهی اوقات تمام توانایی ها و استعدادهای خود را حداکثر نشان دهید. در مورد دوم - انرژی خود را از دست می دهید - و این ارزشمندترین چیزی است که دارید ، بی حال و شکنجه شده ، به هیچکس نیاز ندارید! خوب ، با نکته سوم ، همه چیز روشن است.
بنابراین جمع بندی کنید ، نتیجه گیری درستی داشته باشید و مطابق شرایط عمل کنید!
ژرلیجینا جولیا - مربی جستجوی خود ، مربی توسعه شخصی.
توصیه شده:
چه چیزی در زندگی شما تغییر ناپذیر است و چه چیزی را می توانید تغییر دهید؟
مشکل این است که ما اغلب یکی را با دیگری اشتباه می گیریم و آنچه را که انتخاب می کنیم بدیهی می دانیم و سعی می کنیم آنچه خارج از کنترل ما است را تغییر دهیم. ضرب المثل معروف درباره حکمت برای اینکه بتوانیم یکی را از دیگری متمایز کنیم بیش از هر زمان دیگری مرتبط است.
برای همه چیز زمانی وجود دارد یا چه زمانی کودک باید شروع به نوشتن و خواندن کند؟
من بلافاصله رزرو می کنم که در این طرح ما مفاهیم "توسعه اولیه" را دستکاری نمی کنیم ، زیرا این را می توان به عنوان حالتهای مختلف درک کرد. اگر در چارچوب امکانات سنی روانی و به علاوه در منطقه توسعه پروگزیمال انجام شود ، برعکس ، این یک پایه روانی و فیزیولوژیکی عالی برای یک فرد در حال رشد ایجاد می کند.
زمان انتخاب: شغل یا خانواده
به هر حال ، حقیقت این است که با دیدن این جادوگران مجرب ، متوجه می شوید که آنها می دانند چگونه گوش دهند و بشنوند ، احساس کنند و فقط بدانند. آنها همه چیز دارند: دقت در حل وظایف ، عدم تمایل به تصمیم گیری سریع و سریع ، آنها می دانند چگونه بهترین را در افراد کشف کنند.
تغییر و تغییر چقدر آسان است؟
هر روانشناس موضوعی "خاص" دارد که بیشترین علاقه او را برانگیخته است. به عنوان مثال ، برای من این توسعه ، حرکت به جلو ، تغییرات است. به تازگی ، من از اسطوره ها ، روانشناسان تحلیلی و البته مشتریانم الهام گرفته ام. من متوجه یک چیز عجیب شدم - تفاوت جدی بین تجربه جهانی انسان از زندگی و شروع تغییر و راه حرکت رو به جلو ، که در فرهنگ مدرن پابرجاست وجود دارد.
زمان پشت سر ما است (آیا شما برای زمان کار می کنید یا به شما خدمت می کند؟)
زمان پشت سر ما است ، زمان در مقابل ماست ، اما با ما اینطور نیست. یک انسان رانندگی نمی کند ، بلکه زمان می گذرد. زمان فرا می رسد ، و زمان آن فرا می رسد. فقیر به دنبال زمان نیست. زمان زمان است ، کارگر نیست. احمق زمان را نمی داند. برای یک احمق ، هر زمان که باشد ، زمان آن فرا رسیده است.