2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
موقعیتی که برای بسیاری آشنا است: کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد ، اما نیرویی وجود ندارد. یا دشوارتر: به نظر می رسد که شما باید آن را انجام دهید ، اما هیچ تمایلی وجود ندارد یا اصلا چیزی نمی خواهید. یا حتی دشوارتر: من نمی دانم چه می خواهم! به نظر می رسد این یک بن بست کامل است ، اما کلمه کلیدی در اینجا "به نظر می رسید".
پس از خواندن مقاله ، نحوه خروج از این حالت ها را خواهید آموخت
نمونه های توصیف شده یک حالت تخیلی هستند و در واقع برای شخص کاملاً غیر طبیعی هستند. فرد انسانی همیشه در پی یافتن راه حلی ، ایجاد آرامش در اطراف خود ، جسمی ، عاطفی ، روانی - هر کسی است. این همان چیزی است که طبیعت در نظر داشته است. و مشکل تعیین شده نتیجه لایه بندی الگوهای مختلف ، کلیشه های اجتماعی و مدل های رفتاری است ، که اغلب معلوم می شود از ابتدا اختراع شده اند و از آزمون عقلانیت عبور نمی کنند.
ما آنقدر عادت کرده ایم که همه چیز پیچیده یا بهتر است بگویم: ما به این واقعیت عادت کرده ایم که پیچیدگی وجود به ما تحمیل می شود و ما خودمان قبلاً در این مسابقه پیچیدگی ها شرکت می کنیم انگار یک پایان است در خود. در نتیجه ، ما یک مارپیچ سریع می پیچیم ، که خروجی به ما نمی دهد و ما را به تله ای هدایت می کند که توسط دستان ماهر ما به دستور مغزهای پودر شده ساخته شده است.
و این یک نقطه ای یا قطبی بودن تفکر بردار حرکت را تعیین می کند ، بدون امکان انتخاب ، امکان راه حل های ساده و با کیفیت بالا ، این حق را از ما می گیرد که احساس کنیم بالها در پشت ما هستند و آزاد هستیم ، دست ها و پاها ، برای ما تصمیم بگیرید که چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نیست ، چه چیزی از قدرت کافی برخوردار است و کجا ارزش تلاش را ندارد.
متوقف کردن!!!
و چرا کسی به جای شما تصمیم می گیرد که شما به چه اندازه قدرت دارید؟ گاهی اوقات فکر "چیزی در اینجا اشتباه است" حتی به وجود می آید ، اما آنقدر زودگذر است و در واقعیت پیرامونی مارپیچ در حال چرخش نیست که این فکر در این باتلاق اندازه گیری شده از فشردگی معمول لایه های "باید" اشتباه و بیهوده به نظر می رسد. "و" باید "در اطراف ما.
با این حال ، اگر به اطراف خود نگاه کنید ، می توانید بیشتر و بیشتر مردم را ببینید که این تفکر دست نیافتنی را مانند نی درک می کنند و ، اینک ، آنها خوشحال تر می شوند! آنها این قدرت را پیدا می کنند که ابتدا در برابر مارپیچ خود مقاومت کنند ، و سپس آن را به طور کامل در جهت دیگر بچرخانند ، راهی برای خروج پیدا کنند ، سرشار از نیرو و انرژی هستند ، فعال و فعال هستند ، به خود اعتقاد دارند و زندگی کامل دارند. بله ، کسانی که در مارپیچ های خفه کننده خود باقی مانده اند با حسادت و بی اعتمادی به آنها نگاه می کنند ، آنها در مورد آنها می گویند "خوب ، او اینطور است … اگر فقط من چنین فرصتهایی داشتم …".
در نتیجه ، جهان به دو دسته تقسیم می شود که در پیچ های مارپیچ نشسته اند و کسانی که مارپیچ های خود را باز می کنند و به باز کردن مارپیچ های دیگران کمک می کنند.
دیگران هنوز در مرحله میانی هستند ، همانهایی که این ایده برای آنها وجود دارد که همه چیز می تواند خوب باشد ، و آنها خودشان این کار را انجام می دهند ، بیشتر و بیشتر پیش می آید ، و آنها فکر می کنند ، فکر می کنند ، می خواهند و انجام می دهند!
بله ، کاملاً واضح است که آرزو کردن بدون فکر غیرممکن است ، زیرا اگر شخصی برای خود فکر نکند ، دیگران به جای او فکر می کنند ، بر این اساس ، آنها خواسته های خود را به او تحمیل می کنند. اگر خواسته های شما مال شما نیست ، پس نمی خواهید آنها را برآورده کنید ، از این رو کمبود قدرت است.
اگر شما جزو کسانی باشید که شروع به فکر می کنند؟
اول: خود را به خاطر آن ستایش کنید!
ثانیا: اعتراف کنید که هنوز کارهایی برای انجام دادن وجود دارد ، و اینجاست که سرگرمی شروع می شود. شما باید در اعماق خود غرق شوید و پاسخ س questionال "چرا این کار را می کنید؟" پیدا کنید.
با یافتن پاسخ آن و تسلط بر این تکنیک خود مربیگری ، دیگر هرگز همان فرد قبلی نخواهید بود! هنگامی که پاسخ را پیدا کردید ، مجدداً خود را به خاطر کارهایی که انجام داده اید ستایش کنید ، از خود تشکر کنید یا حتی خود را با چیزی خوشایند پذیرا باشید ، زیرا گام بزرگی برداشته اید.
چگونه می توان قدم جلوتر گذاشت ، از کجا باید الهام گرفت ، به کجا رفت ، آیا باید در آموزش خود مشارکت کرد و چگونه در مقاله های زیر صحبت خواهیم کرد. با تشکر از شما برای خواندن و موفق باشید!
توصیه شده:
انرژی حیاتی به کجا می رود و منابع را از کجا بدست می آورد؟
برنامه هایی وجود دارد ، اهدافی وجود دارد ، دانش چگونگی وجود دارد. اما افسوس ، در حال حاضر هیچ قدرتی برای تجسم تغییرات در زندگی وجود ندارد. خستگی جسمی ، بیماریهای مکرر ، خلق افسرده افسرده ، شیوه زندگی منزوی ، عدم تمایل به انجام کار و شروع کارهای مهم ، اما از آنجا که باید شروع کرد ، کنار آمدن با موارد موجود دشوار است … انرژی به کجا می رود؟ هرکسی یک منبع انرژی حیاتی (حیاتی) دارد و هرکسی آن را به روش خود مصرف می کند.
زمان غم و اندوه شوم. از کجا می توان قدرت زندگی را بدست آورد؟
برای افرادی که زندگی آنها دچار شوک های روانی شده است ، زندگی "بعد از آن" شبیه یک غلتک پرانرژی است. ضخیم است ، سپس خالی است. سپس انرژی ها انباشته می شوند ، همه چیز در دستان شما آتش می گیرد - در این لحظات می توانید کاری را شروع کنید و حتی زمان انجام آن را داشته باشید ، البته اگر خوش شانس باشید و قدرت کافی برای آن داشته باشید.
چگونه می توان دوران سخت را پشت سر گذاشت؟ از کجا می توان برای زندگی قدرت گرفت
راه های مختلفی برای حل مشکلات وجود دارد. تنها س isال این است که کدام روش در اختیار شما شخصاً است. و در کیفیت زندگی که او برای شما فراهم می کند. همه ما گاهی اوقات احساس بدی داریم. استرس در محل کار ، درگیری های خانوادگی ، اختلال در زندگی ، از دست دادن یکی از عزیزان ، بحران میانسالی ، تجدید نظر در خود و به طور کلی زندگی.
استعدادهایم را کجا انجام می دهم؟ یا کار منتقد درونی
در کودکی دوست داشتید کارهای زیادی انجام دهید ، همه چیز کجا ناپدید شد؟ استعدادهای شما زمانی است که از این فرایند لذت می برید و این لذت و مزایایی را برای اطرافیان شما به ارمغان می آورد. این لزوماً همان چیزی نیست که از قبل با آن درآمد کسب می کنید.
چه مزایایی را می توان از طریق مشاوره شخصی بدست آورد:
شناسایی علل بیماریهای روان تنی و شروع روند خود درمانی ؛ یاد بگیرید که چگونه با مشکلات در روابط شخصی ، خانواده ، روابط با والدین و فرزندان کنار بیایید. در نتیجه ، بهبود روابط با دیگران ؛ معانی جدیدی بیابید ، به ارزش ، استعدادهای خود پی ببرید و در نتیجه ، خود را تحقق بخشید.