چگونه می توان واقعیت را تغییر داد؟

تصویری: چگونه می توان واقعیت را تغییر داد؟

تصویری: چگونه می توان واقعیت را تغییر داد؟
تصویری: Джессика Вайз: Как выдуманное может изменить реальное 2024, ممکن است
چگونه می توان واقعیت را تغییر داد؟
چگونه می توان واقعیت را تغییر داد؟
Anonim

کسانی که در این مسیر قدم می زنند می گویند: "تغییر خود بسیار ساده است."

آنها می گویند "تغییر تصویر جهان" به طور کلی آسان است ، با الهام از ایده های کاستاندا و فریم های فیلم "راز".

تمرینکنندگانی که قبلاً دندانهای خود را بر روی گرانیت علم شکسته اند ، و همچنین افرادی که در تمرین تجسم یک لانه سگ کامل خورده اند و انجیر با دانه های خشخاش دریافت کرده اند ، می گویند: "فیلم شما کاملاً مزخرف است."

اگرچه همه ما ، از جمله پزشکان ، از این واقعیت کاملاً آگاه هستیم که واقعیت ما همانطور است که ما آن را درک می کنیم. به عبارت دیگر ، نگرش ما به آن بستگی به نحوه تفسیر ما از رویداد دارد. از جمله ویژگیهای خوب - بد. و شعارهایی مانند "شما نمی توانید واقعیت را تغییر دهید ، نگرش خود را نسبت به آن تغییر دهید" ، علیرغم این واقعیت که آنها قبلاً در دندان های ما گیر کرده اند ، هنوز "کار می کنند". فعلا همه نه. درست است ، نه به طور کامل. آنها واقعیت را تغییر نمی دهند ، درست است؟ اما آنها می توانستند …. یا نه؟…

برای شروع ، بیایید به یاد بیاوریم ، البته ، بر اساس تجربه خودمان ، وزن اینجاست. چقدر آسان است که نگرش خود را نسبت به یک وضعیت ناخوشایند تغییر دهید؟ در اینجا ، بگذارید پس از خیانت برای شما خوشایند باشد. شما فقط (من از این کلمه متنفرم!) اشتباه واکنش نشان می دهید.

بنابراین ، استراتژی های رفتاری. سعی می کنم به خاطر بسپارم…. اوه بله ، البته! می توانید چند دقیقه (یا چند ساعت) در ذهن خود تأییدی بخوانید ، مانند "همه اینها من را اذیت نمی کند و من یک خورشید گرم بزرگ هستم" ، می توانید یک دریاچه گرم آرام ، آرام و صاف را تجسم کنید …

چه کسی چهره شما را در زمانی می بیند که دریاچه ای آرام و هموار را تصور می کنید و از درون با عصبانیت و بی عدالتی می ترکید! "خورشید گرم بزرگ"؟ یهو؟ میخندید..! ناظر نه تنها موج هایی را می بیند ، بلکه می آموزد که چگونه دریای سیاه واقعاً در حال طغیان است.

شما می توانید به دنبال گوتام بودا در مدیتیشن بنشینید و از خواسته ها دست بکشید. اما این "امتحان کردن" لباس دیگران بر روی خود ، به هیچ وجه میل سوزاننده شما را برای هل دادن خائن به تنبور (خوب ، یا کشاله ران) لغو نمی کند ، اینطور نیست؟ آیا خودمان را فریب می دهیم؟ از این گذشته ، حتی پشت هنوز خارش ندارد ، بالها رشد نمی کنند ، این بدان معناست. و اگر ما توانستیم میل به چیزهای جدید را کنار بگذاریم ، به هر حال ، ما این آرزو را برای خودمان داشتیم که حداقل "یک بستنی و برای قلم" میل کنیم. خوب ، و یک تنبور ، البته …

شما می توانید همانطور که علم روانشناسی می گوید: "شما اینگونه واکنش نشان می دهید زیرا مرزهای شخصیتی ضعیفی دارید. نه گفتن را بیاموزید و خوشحال خواهید شد. " آیا انجام آن آسان است؟ آیا این "نه!" هربار از روح بیرون می آید یا با این وجود از ذهن؟

طبق الگوریتم ، ابتدا باید خود را در "صحنه جنایت" "گرفتار" کنید. به این معنا که "افکار اشتباه" یا "واکنشهای بی اثر" خود را ردیابی کنید ، و تنها در این صورت ، هنگام حفظ آگاهی (اوه ، این آگاهی ، من نیز دوست داشتن این کلمه را متوقف می کنم!) ، نگرش خود را نسبت به موقعیت تغییر دهید. خوب ، البته ، اگر بتوان آن را در نظر داشت. یا بهتر است بگویم ، اراده (کنترل کامل !!!) ذهن بر احساسات. ما هوشیار هستیم! ما از مرکز آگاهی عمل می کنیم! و شما باید به عنوان "دستور" عمل کنید ، و نه آنطور که می خواهید یا به طور معمول. پسندیدن؟ کار سختی است ، در واقع. با این حال ، مانند هر درمانی ، و همه چیز در جهان …

چگونه می توانید نگرش خود را از نظر قلبی تغییر دهید؟ بنابراین واکنش های جدید به اصطلاح "گوشت و خون" به صورت ارگانیک وارد می شوند؟ برای اینکه به خود دروغ نگویید و وانمود نکنید ، می خواهید یک کار را انجام دهید ، کار دوم را انجام دهید و سوم را بدست آورید.

اغلب در درمان ، به ویژه در درمان عمیق ، چنین س questionsالاتی مطرح می شود. مانند ، "چیزی در روان من وجود دارد ، نوعی پیچیده. نیاکان ، یا مادر منفی. بنابراین او "مقصر" واکنش های من است. بیایید "آن را بیرون بیاوریم" و من "م effectivelyثر" رفتار خواهم کرد و به خودی خود به نتیجه می رسد.

در واقع ، با توجه به ابزارهای عمیق ، به ویژه یونگ ، درمانگران ، چنین "پرسش های اربابی" چندان دور از حقیقت نیست (نه آنقدر غیر واقعی که بتوانید همسایه شوید و فراموش کنید) ، و این تجزیه و تحلیل رویاها و تخیل فعال است. نکته دیگر این است که کسی که می خواهد مجموعه را "خارج" کند و با آن ارتباط برقرار کند ، مجبور خواهد شد. یک روانشناس متخصص تنها راهنمای "" در اعماق روان خود است. اما چرا دقیقاً از طریق رویا ، به طور دقیق تر ، از طریق تجزیه و تحلیل رویاها ، می توانید نگرش خود را نسبت به واقعیت به طور اساسی تغییر دهید ، و در نتیجه ، خود واقعیت ، در زیر می گویم.

به طور کلی تغییر معنا ، معنا و غیره ، تفسیر حقایق عینی ، ما واقعیت را تغییر می دهیم ، درست است؟ به عنوان مثال ، اگر توسط یک مرد جوان رها شده اید و فکر می کنید این باعث می شود احساس بدی داشته باشید ، واقعیتی را ایجاد می کنید که در آن شما یک کودک رها شده تنها هستید. با تفسیر دیگری از عمل خود ، به عنوان مثال ، اینکه شما را بطور برگشت ناپذیر از دست داد و شما را رها نکرد ، شما الگویی از واقعیت می سازید ، جایی که شما زیبایی کشنده ، رویای شاعر ، در هر گودالی غیرقابل مقاومت هستید.

کمین در "درستی" ، "دقت" ، "مفید برای ما" در تفسیر هر رویدادی. معمولاً چگونه آنها را تفسیر می کنیم؟ بر اساس مفاهیم پذیرفته شده عمومی. بر اساس جهان بینی آموخته شده در دوران کودکی. چه کسی این جهان بینی را ایجاد کرد؟ ما اکنون به دنبال "گناهکار" در این مورد نخواهیم بود ، نکته اصلی این است که شما شخصاً یا بهتر است بگویید تنها نیستید.

همه ما در حال حاضر در چارچوب یک جهان بینی اجتماعی زندگی می کنیم ، نوعی کوکتل از گفتمان های حرفه ای ، اجتماعی ، قومی. تنها جایی که جهان بی شکل است و اصلاً معنی ندارد ، فضای رویاهای ما است. این خارج از هنجارهای اخلاقی ، خارج از زمان و خارج از فضا است. خارج از رتبه بندی رویاهای بی معنی (تا زمانی که تعبیر نشدند) می توانند به هر معنایی دارای توجه باشند (توجه!) و تنها با اراده شخصی شما ، خارج از مدل ایدئولوژیک جامعه.

هر معنایی با "وجدان پاک" فقط می تواند دارای بی معنی باشد ، زیرا ما در یک معنی (پدیده یا رویداد) با تعصب تجدید نظر می کنیم. آیا کسی جلوه Halo را در نظر می گیرد؟

برگردیم به رویاها. با تعبیر آگاهانه (اما اغلب ناخودآگاه) رویاهای خود ، به آنها معنا می دهید. لزوماً "درست" نیست ، مهمترین چیز این است که به معنای شخصی خود ، منحصر به فرد ، و در نتیجه "پیش بینی" روند رویدادها را برای خود انجام دهید. و مراسم پیش بینی آینده برای خود بسیار دشوار است که از عمل ایجاد این آینده جدا شود. بیایید "پیشگویی های خودکامه" و کودکان "فریب خورده" توسط نفرین های والدین را به خاطر بسپاریم. در بی شکلی و جهانی بودن "پادشاهی خواب آلود" است که کلید واقع شده است که به شما امکان می دهد سیستم جهان بینی را در مسیری که نیاز دارید حرکت دهید.

هر رویدادی فقط در چارچوب سیستم جهان بینی ارزش چنین است. به عنوان مثال ، با تغییر "ماتریس" ، با تغییر سلسله مراتب ارزشها ، می توانیم در واقعیت تجدید نظر کرده و آن را متفاوت کنیم. با سازماندهی مجدد سطوح ارزشی و معانی موقعیت های فردی ، آن را تغییر دهید.

از این گذشته ، همه چیز در جهان به طور همزمان اتفاق می افتد ، رویدادهای بسیار زیادی وجود دارد ، ما وقت نداریم آنها را پیگیری کنیم. ما فقط متوجه آنچه مشروط به ادراکات غالب ما است ، می شویم. و این غالب اغلب توسط خود ما انتخاب نمی شوند ، اما ، برای مثال ، والدین ما آنها را برای ما انتخاب کرده اند.

با تغییر فیلترهای ادراک و همچنین تغییر تأکید از غالب سابق ، ما متوجه پدیده هایی می شویم که خارج از چارچوب جهان بینی معمول باقی مانده بودند ، که با ترکیب گفتمان هایی که ما عادت کرده ایم محدود شده بود. به گفته K. G ، این ماهیت همزمانی است. یونگ.

ما شروع به توجه به چیزها ، مردم ، کتابها ، ساختمانها و درهایی می کنیم که قبلاً متوجه آنها نشده بودیم. و بنابراین ، آنها در واقعیت ما حضور نداشتند. با تنظیم "فیلترهای ادراک" و "غالب" آن ، متوجه می شویم که مربوط به مسیر ما است.

برای "شیرین" آن را اضافه می کنم اطلاع و ساختن در این مورد ، همان چیز ، زیرا آنچه خارج از چارچوب ادراک ما باقی می ماند ، برای آگاهی ما وجود ندارد.

چرا اینقدر مهم است که معانی پارادایم هوشیاری موجود را تغییر ندهیم ، بلکه اصلاً بی معنا بودن (به عنوان مثال ، رویاها) را اعطا کنیم؟ تجربه اجداد ما دقیقاً این را به ما می آموزد. بعید به نظر می رسد که همه اجداد ما آنقدر احمق بوده باشند که رساله ها و متون شیمیایی ایجاد کرده اند به طوری که ما بسیار باهوش هستیم ، می توانیم از بلندای نفس خود انتقاد کنیم.

با این حال ، من این تجربه را نه با کیمیاگران ، بلکه با مسیحیت و ادیان دیگر ، که به نوبه خود آن را از… خوب ، هر چیزی زمان خودش را دارد

هر یک از ما درباره مقدس تعمید می دانیم ، درست است؟ و قلم تعمید با آب مقدس ، در مورد لباسهای کتان کسانی که تعمید داده شدند ، خوب ، و غیره.تقریباً همه به طور شهودی نمادگرایی و اعمال و ویژگی ها را درک می کنند ، پیام اصلی آنها تطهیر است. آب همه "گناهان" را می شویند ، سفید توسط "نامزدها" پوشیده می شود ، سفید در لاتین "sandida" است ، افرادی که آن را می پوشند "tabula rasa" ، یک ورق تمیز هستند. آنها آماده "رنگ آمیزی مجدد" هستند یا آماده اند که حروف یا تصاویری روی آنها نقاشی شود. سپس ، پس از پاکسازی ، و نه درست در بالای "متن" قدیمی. در مورد چیست؟ آیا ممکن است "تخته خالی" دارای معنای جدیدی باشد؟ چیزی ، در حالی که هنوز بی معنی است ، سفید است؟

نکته دیگر این است که این پارادایم (مسیحی یا مذهبی) در حال حاضر جهان بینی خاص خود را دارد. این قبلاً با معانی خاص خود پر شده است. و شخصی که مقدسات تعمید را پذیرفته است به این الگوی (همین) که قبلاً وجود دارد می پیوندد. اگر او نیازها و آرزوهای او را برآورده می کند - خدا را شکر ، او خوشبختی خود را پیدا کرد. با پذیرش آن با قلبی پاک ، می تواند در همین گفتمان پاسخ دهد و آن را با برادران و خواهران خود در مسیح در میان بگذارد. جسارت بودن شجاعت است.

تصفیه ، لباسهای قدیمی ، همه اینها به ملاقات با منبع اصلی ، هرج و مرج اولیه ، برای تماس با ماده اولیه کیمیاگران قدیمی اشاره دارد.

کیلوگرم. بیهوده نبود که یونگ به اعتراف خود 15 سال درگیر کیمیاگری بود. واقعیت های رویایی و شیمیایی بسیار نزدیک است. معنی دادن به بی معنی. اما ایجاد سنگ فیلسوف ، که "سرب" را به "طلا" تبدیل کرد ، نیز در چند مرحله صورت گرفت. و البته از طریق پاکسازی. از نظر روانشناسی ، سنگ فیلسوف قادر است ، به طور دقیقتر ، هر چیزی را که خوب نیست به خوب تبدیل کند. آیا این تغییری در واقعیت نیست؟ اگر در طلا - سپس در سطح فیزیکی ، اگر خوب - در سطح روانشناختی.

نیجردو ، مرحله بی شکلی ، مخلوطی از همه چیز با همه چیز (درست مانند رویاهای ما) ، از طریق نابودی ، انحلال ماده (یا از بین رفتن معنی به طور کلی) به مرحله آلبدو منتقل شد. و از طریق "دم طاووس" ، مانند یک پالت رنگ ، از بین آنها می توانید هر رنگ (به معنی) منتقل شده به مرحله Rubedo را انتخاب کنید. نتیجه گیری از انجام (دادن یک معنی خاص و شخصی). کیمیاگران بدون مرحله تصفیه ، نابودی ، رد فرم و ترکیب قبلی "ماده" مدیریت نکردند.

سی جی یونگ معتقد بود که این گریمورها شامل آزمایشات شیمیایی نیستند ، بلکه توصیفی استعاری از کار بزرگ سنگ تجربه شخصی فیلسوف است و این اطلاعات ، که در آن زمان توسط افراد محترم آن زمان روی چنین کاغذی عزیز نوشته شده بود (حداقل سنت توماس آکویناس) مسیر فلزات و نمک ها را توضیح نمی دهد ، بلکه روح را توصیف می کند. تغییر روح فلزی یا فقط روح ها؟

یوگای غرب (کابالا) ، نشان داده شده توسط عرشه تاروت ، در این مورد چه می گوید؟ قبلاً اشاره کردم که این عرشه یک سیستم بهم پیوسته از کهن الگوها و مجموعه های بشر است ، نوعی "نقشه جهان" است و تمام آرکانای نمایانگر زمینه کهن الگوها در آن به هم متصل هستند.

بدون وارد شدن به جزئیات عمیق ، می گویم که عمده آرکانا به هفت تقسیم می شود ، که بین آنها یک اتصال "عمودی" وجود دارد ، که من نشان خواهم داد.

ششمین آرکانوم ، صحبت در مورد انتخاب (در مورد معنا دادن و انتخاب واقعیت در مورد ما) با مرگ سیزدهم آرکانوم همراه است ، که مستلزم فداکاری این انتخاب برای کنار گذاشتن "گذشته" است. پس از همه ، با انتخاب ، برای مثال ، ترک سیگار ، فرد سیگاری در ما "می میرد". با آوردن آن (قربانی کردن) ، وارد 20 Arkan (New Aeon) می شویم و "زندگی جدیدی" را آغاز می کنیم. (آرکانا 6-13-20 ، با اختلاف +7). Eon جدید به معنی زندگی جدید با سلامتی جدید در بدن جدید و غیره است.

تغییر پارادایم (جهان بینی) در آرکانز 7-14-21 اتفاق می افتد. ارابه ران (7) ، شخصی که برخلاف شجاعت عضو بودن (هنگام پیوستن به هر جامعه ای ، شاید مذهبی ، همانطور که در بالا ذکر شد) ، نه بخشی ، بلکه شخصیتی مستقل را انتخاب کرده است. روند او در راه یا انجام دادن باید با رعایت اعتدال (14 ساعت) متعادل شود.

همانطور که قدما می گفتند: "هیچ چیز بیش از حد" ، مگر اینکه می گفتند "خودت را بشناس". این دو "شعار" بود که بر فراز معبد اوراکل دلفیک حک شد.بنابراین ، به جای فعالیت شدید ، لازم است برای تحقق هماهنگی جهان (انجام 21 Arcanum) ، انجام ندادن را انجام دهید.

امتناع از همه چیز ، از همه معانی ، و حتی از خود ، (تسلیم در برابر نیرو ، تمرین عدم انجام ، نابودی و غیره) ، متعادل کردن تلاش های خود ، و منجر به تغییر پارادایم در جهت مورد نیاز شما می شود.

مفهوم "تغییر واقعیت" اکنون کاملاً شناخته شده و رواج یافته است. شاید این بهترین دفاع در برابر افکار ناسزا باشد که "نمی دانند چه می کنید". در عین حال ، او واقعاً می خواهد خلق کند. و عجله کن تغییر واقعیت با توجه به اراده فرد ، یک تعریف رایج از جادو است. یعنی ، آن (و همچنین روانشناسی عمق) چیزی است که مردم تمایل دارند از آن بترسند.

با این حال ، من نمی گویم برای تغییر پارادایم شما ، واقعاً ترسناک است. شخص باید خود را رها کند (بخشی از خود ، یا تمام خود ، به طور کامل) تا فدای انتخاب خود شود. ظاهر شدن به عنوان یک "چهره" از خود ، تجسم کامل معانی و حاوی هر چیزی که بی معنی است. ملاقات با خود در هر صورت شکست برای نفس است. با این حال ، ما باید این راه دشوار را طی کنیم. تولد دوباره از طریق نابودی ، از طریق نفی نفس ، که برای ما عزیز است ، "مانند یک خاطره" رخ می دهد.

مردم از عمق درمانی می ترسند ، اما هیچ چیز وحشتناک تر از خودتان وجود ندارد. در آنجا همه چیز از مواد مشتری است. یک راهنمای مجرب انتخاب کنید.

توصیه شده: