2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
همکار شما یک ماشین خرید و شما آرامش خود را از دست دادید.
شما مدت طولانی تری در این شرکت کار می کردید ، بیشتر کار می کردید ، اما نتوانستید حتی برای یک ماشین تحریر کوچک و استفاده شده پس انداز کنید. ناراحت می شوید و فکر می کنید: مشکل شما چیست.
شما مدتها در آرزوی نوشتن کتاب بودید و متوجه شدید که دختر دوست مادرتان اخیراً مجموعه شعر خود را منتشر کرده است. و الهام شما تمام می شود ، دیگر نمی توانید روی میز بنویسید ، خود را برای تنبلی و متوسط بودن شرمنده می کنید. چرا او موفق شد ، اما شما موفق نمی شوید ؟؟؟
وبلاگ نویس مورد علاقه شما در مورد یکی دیگر از پروژه های مهم با مشارکت او می نویسد و شما برای او خوشحال و برای خود تلخ هستید. به هر حال ، شما کمتر نمی دانید. چرا به جای اینکه دانش خود را با صدها و هزاران نفر دیگر به اشتراک بگذارید ، در یک دفتر گرد و خاک می روید …
احساسات آشنا؟
این همیشه زمانی اتفاق می افتد که ما خود را با دیگران و افراد موفق تر در کاری مقایسه کنیم.
و سپس نه تنها می خواهید تجارت خود را ترک کنید ، بلکه حتی کاری را شروع می کنید که دیگر دروغ نمی گوید.
افتادن در این دام بسیار آسان است - مخصوصاً اکنون که به لطف اینترنت ، ما می توانیم داستانهای شگفت انگیز بسیاری از افراد دیگر را ببینیم.
و سپس ، در پس زمینه این بهمن موفقیت شخص دیگر ، زندگی خود ما کسل کننده به نظر می رسد.
مشکل این است که ما عادت می کنیم دیگران را "یک طرفه" مشاهده کنیم ، فقط آنچه را که آنها می خواهند نشان دهند یا حتی آنچه را که ما آماده درک آن هستیم ، ببینیم.
اما در پشت هر چنین داستان شگفت انگیزی ، همیشه داستانی درباره مشکلاتی که افراد در روند دستیابی به رویاهایشان با آن روبرو هستند ، وجود دارد.
هر موفقیتی مجموعه ای از انتخاب های خاص است.
و هر انتخابی در عین حال رد چیزی است. این قانون جهان است ، حتی برای کوچکترین چیزها نیز کار می کند.
شما قهوه را انتخاب می کنید ، به این معنی که در این لحظه شما روی چای تأثیر می گذارید.
شما خواندن را انتخاب می کنید و درعین حال پیاده روی را رها می کنید.
شما انتخاب می کنید که رویای خود را برآورده کنید و همچنین باید از برخی چیزها دست بکشید.
هرچه قیمت انتخاب بالاتر باشد ، "پرداخت" بیشتر است.
درک این اصل برای این که در خانه ترش نشوید ، به عکس های دیگران نگاه نکنید یا داستان ها را مطالعه نکنید ، مفید است ، بلکه برای رویاهایتان کاری انجام دهید.
سعی کنید بفهمید مردم چگونه به خواسته شما رسیده اند.
و سپس خواهید فهمید که داستان آنها اصلاً جادویی نیست: آنها فقط خوش شانس نیستند یا ویژگی های خاصی دارند.
اگر همه چیز خیلی آسان بود ، واقعاً داستانهای باورنکردنی (باورنکردنی - به این معنا که غیر واقعی هستند) می بود.
در صورت امکان ، از افراد بپرسید که چگونه این کار را انجام داده اند.
اکثر آنها خوشحال می شوند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند.
و سپس متوجه خواهید شد که یکی از همکاران خود یک ماشین به صورت اعتباری خریداری کرده است و در حال حاضر 75 درصد از حقوق وی برای پوشش آن و حمایت از "نوزاد" می رود.
این بدان معنا نیست که او موفق به ذخیره آنچه شما فکر می کنید نیست ، بلکه تصمیم خود را برای پرداخت این هزینه گرفته است. برای او ، میل به رانندگی قوی تر از ناراحتی بود. اما او اهمیتی نمی دهد - فقط به این دلیل که او واقعاً می خواست.
از دختر دوست مادرتان بپرسید که چگونه کتاب را بیرون آورده است.
و معلوم می شود که او آن را با پول شخصی خود منتشر کرده است. فقط به این دلیل که او می خواست. فقط به این دلیل که خوب است کتاب خود را در دستان خود نگه دارید. و متوجه می شود که در آمازون یا نمایشگاه کتاب خریداری نمی شود. اما او دوست دارد آن را به دوستانش بدهد. بدون جادو یا دستاوردهای خاصی ، می بینید؟ انسان می خواست ، انسان می خواست.
به هر حال ، بسیاری از وبلاگ نویسان نیز در یک دفتر گرد و خاک کار می کنند - زیرا آنها باید با چیزی زندگی کنند. و عصرها ، به جای کاکائوی خوشمزه و مجموعه تلویزیونی در شب ، متن ها و تصاویر را برای پست ها به مدت دو یا سه ساعت آماده می کنند ، روی نقشه فکر می کنند ، برای تبلیغات پولی هزینه می کنند و به طور رایگان در رویدادها شرکت می کنند.
همانطور که می بینید ، هیچ جادویی نیز وجود ندارد. فقط تمایل زیادی برای مشارکت در این فعالیت وجود دارد. و البته لذت)
نتیجه موفقیت همیشه عمومی است و به راحتی قابل مشاهده است.اما اینکه مردم چگونه به سراغ او رفتند در پشت صحنه باقی مانده است.
با جدی گرفتن بیش از حد این داستانها ، باور می کنید که راز "چگونه زندگی را هک کنید" وجود دارد و رویای تکرار این ترفند را دارید.
تنها راز این است که کاری را که واقعاً دوست دارید انجام دهید و همه چیزهایی را که در اختیار دارید قرار ندهید ، نه تنها یک استراتژی ، بلکه یک "برنامه B" نیز داشته باشید.
و سپس ، حتی اگر شکست بخورید ، همیشه می توانید بگویید: "اما جالب بود."
همچنین مهم است که بدانید پشت دست آوردن یک رویا چه قیمتی وجود دارد و در ذهن مشترک خود تصمیمی بگیرید که آمادگی پرداخت آن را دارید (یا پرداخت نمی کنید - که این نیز تصمیم بدی نیست))
خواب دیدن مضر نیست)
شما فقط باید درست رویا پردازی کنید!
توصیه شده:
شما عاشق "عشق" شدید دستکاری های یک مرد تا مسئولیت یک زن را بر عهده نگیرد
در این مقاله ، من رایج ترین دستکاری هایی را که مردان آماده انجام هرگونه تعهدی نسبت به یک زن نیستند ، بیان می کنم (ما در مورد زنانی صحبت می کنیم که بر روابط جدی تمرکز کرده اند ، و نه برای رابطه جنسی "برای سلامتی"). اگر رابطه ای بر اساس عشق متقابل بنا شده باشد ، مرد این عشق را نه تنها در کلمات ، بلکه در عمل نیز به یک زن نشان می دهد:
نظریه عزت نفس ناموجود یا چرا وقتی می توانید هوا را تنفس کنید ، هزینه هوا بپردازید؟
نظریه عزت نفس ناموجود یا چرا وقتی می توانید هوا را تنفس کنید ، هزینه هوا بپردازید؟ من از دانشمندان فوق العاده روح زمان ما و دوستانم - آلونیکا دوبروولسکایا و اولیا کازبروا به خاطر افکاری که در ارتباطات ساده انسانی به ذهنم رسید سپاسگزاری می کنم))).
اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی
اهداف خانواده وقتی بیست سال پیش تمرین روانشناسی خانواده را شروع کردم ، دقیقاً به همین شکل بود. حدود یک سوم درگیری ها در زوج های عاشق و متأهل دقیقاً به این دلایل بوجود آمده است: قبلاً ، تفاوت در اهداف زندگی به دلیل شیوه معمول زندگی و کلیشه های زندگی والدین بود.
در مورد پرداخت هزینه روان درمانی: هزینه آن چقدر است و چرا؟
روان درمانی از یک سو ، یک رابطه نسبتاً عمیق انسانی است ، از سوی دیگر ، زمینه فعالیت ، خدمات است. این شغلی است که برای آن پول پرداخت می شود و پول در فرایند کمک به مراجعه کننده قرار می گیرد و نقش یک عامل روان درمانی را بازی می کند: حتی برای افراد کم درآمد ، مشارکت تا آنجا که ممکن است به خاطر اهمیت است.
هزینه کمک چقدر است؟ آیا می توان به دشمن کمک کرد؟
هزینه کمک چقدر است؟ آیا می توان به دشمن کمک کرد؟ به طور خلاصه ، بله. این امر توسط رواندرمانگر آمریکایی M. Seligman هنگام کشف ثابت شد درماندگی آموخت … او ابتدا روی سگها و سپس به مردم نشان داد که عدم تمایل به تغییر چیزی در زندگی او ، خلق و خوی منفعلانه ویژگیهای ذاتی نیستند ، بلکه عادات اکتسابی هستند.