اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی

تصویری: اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی

تصویری: اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم
تصویری: ذهنیت رشد در مقابل ذهنیت ثابت 2024, آوریل
اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی
اهداف خانواده و موفقیت اهداف مردان مدرن پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی
Anonim

اهداف خانواده وقتی بیست سال پیش تمرین روانشناسی خانواده را شروع کردم ، دقیقاً به همین شکل بود. حدود یک سوم درگیری ها در زوج های عاشق و متأهل دقیقاً به این دلایل بوجود آمده است: قبلاً ، تفاوت در اهداف زندگی به دلیل شیوه معمول زندگی و کلیشه های زندگی والدین بود. اتفاقاً ، به طور کلی تنظیم چنین درگیری هایی آسان بود. با این حال ، در دو هزارم گذشته ، همانطور که مرسوم است اکنون "صفر" گفته می شود ، وضعیت در این موضوع به رادیکال ترین شکل تغییر کرده است. جهانی شدن رخ داده است ، لوازم خانگی مدرن ، تلویزیون کابلی ، اینترنت ، Wi-Fi ، اسکایپ ، شبکه های اجتماعی ، تلفن های همراه ، iPads و iPads ، ایده های فرهنگی ، ارزش های اخلاقی و ایده های مربوط به اهداف مردم را تغییر داده است. ده سال دیگر مانند گذشته زندگی می کند. برای یک قرن کامل غیرممکن بود: به نظر می رسد ایده های مربوط به اهداف زندگی امروزه برابر شده اند ، به طور متوسط به یک مخرج مشترک تبدیل شده اند.

در نتیجه ، به عنوان یک متخصص ، متذکر می شوم که حتی در حالی که به زندگی در شرایط زندگی کاملاً متفاوت ادامه می دهید ، اکثریت قریب به اتفاق مردان و زنان 16 تا 45 ساله در حال حاضر تصور عموماً مشابهی از زندگی را به عنوان مبارزه برای … موفقیت نامیده می شود

در دنیای مدرن ، مفهوم "موفقیت" جایگزین رویا شده است ، یا بهتر بگویم ، در کنار آن. بر خلاف رویا به عنوان یک ذات درونی ، معنوی و ذهنی ، موفقیت یک مفهوم کاملاً بیرونی است ، من می گویم - مادی. موفقیت فعلی توانایی رفتار و ظاهر به گونه ای است که دیگران به شما حسادت می کنند ، می خواهند با شما ارتباط برقرار کنند ، شما بهترین گزینه ، دوست یا دوست دختر ، همسر یا شوهر محسوب می شوید. موفقیت مجموعه ای برای تحقق یک رویا در دنیایی از رقابت شدید است. تلفن ها و اتومبیل های گران قیمت ، لباس های مارک دار ، مواد غذایی بدون یخ زدگی و مواد نگهدارنده ، حق انتخاب شریک در رابطه ، توانایی عجله در هر لحظه به انتهای جهان ، تشخیص در خیابان ها با دید - این موفقیت مدرن است. موفقیت این است که به آینده نگاه کنید ، گویی رویای شما از قبل محقق شده است. و اینکه آیا واقعاً چنین است یا نه ، فقط شما را نگران می کند. علاوه بر این ، ممکن است شما هم ناراحت نشوید …

بسته بندی مناسب … این موفقیت در زبان عامیانه خیابانی است. این که آیا کسی که از بیرون بسته بندی شده است از داخل خوشحال است ، یک سوال بزرگ است. آیا او (او) رویایی داشت و به حقیقت پیوست؟ آیا موفقیت این فرد او را به رویای خود نزدیک کرده است یا باعث فاصله گرفتن او شده است؟ یا او مدیر گازپروم شد ، زیرا این موفقیت است ، اما در واقع او رویای ایجاد یک بیمارستان کوچک دامپزشکی و درمان حیوانات را داشت. در نهایت ، این همان کاری است که او انجام می دهد (به طوری که دوستان حسادت می کنند ، یا معتقدند که شخصی مطابق توانایی های خود رفتار می کند). اینها همه س bigالات بزرگی است. و نه همیشه پاسخ ها. به همین دلیل است که تعداد افراد موفق و ثروتمندی که مورد توجه اطرافیانشان از سوی روانشناسان است ، افزایش می یابد. افزایش می یابد زیرا تعقیب موفقیت با رویا در تضاد است. و خوشبختی ساده انسانی در جایی بین آنها و با کسی که به موفقیت نزدیکتر است ، و کسی نزدیک به رویا هجوم می آورد.

اما مهمترین چیز این است که شادی ، موفقیت و رویا:

- اولا ، در ذهن مردان و زنان مختلف مدرن ، آنها طرح ها و تنظیمات متفاوتی دارند.

- ثانیاً ، رفاه خانواده در درک مردان و زنان مختلف دارای خوشبختی ، موفقیت و رویای نیز می تواند به طرق مختلف ترکیب شود. برای برخی آنها با رفاه خانواده دوست هستند ، اما برای برخی دیگر …

چه مشکلاتی می تواند در خانواده ایجاد شود؟

پنج نوع مشکلات خانوادگی به دلیل تفاوت در درک مفهوم "موفقیت" و اهداف در زندگی:

اولین مشکل: درک متفاوت افراد از موفقیت خودشان. کسی نیاز به یک حرفه موفق دارد و همه باید مدیریت کنند. کسی می خواهد سخت کار کند و به یک تماس اجتماعی برسد. کسی می خواهد بانکدار ، الیگارشی یا مقامات عالی رتبه شود و آماده است برای این کار سخت تلاش کند. کسی فقط پول زیادی می خواهد و کمتر کار می کند. کسی می خواهد مدت طولانی و در عین حال آرام زندگی کند. کسی می خواهد همیشه زیبا به نظر برسد. کسی به فرزندان زیادی احتیاج دارد و همیشه در کنار آنها باشد (و حتی پول خیلی مهم نیست). برخی از افراد فرزندان زیادی دارند ، اما فقط "نیمه دوم" باید با آنها درس بخواند. و به همین ترتیب، و غیره.

مشکل دوم: افراد مختلف موفقیت اعضای خانواده خود را درک می کنند. به زبان ساده ، هر یک از همسران موفقیت ها ، اهداف و ریتم زندگی "نیمه" خود را متفاوت ارزیابی می کند. به عنوان مثال ، یک مرد به طور کلی ممکن است خود را موفق بداند. در هر صورت ، او خود را در رابطه با سایر مردان از محیط ارتباطی خود چنین می بیند. اما ، مشکل اینجاست: همسرش مردان موفق تری را در محل کار می بیند و در رابطه با آنها ، موفقیت شوهر ، درآمد و وضعیت او را بسیار انتقادی ارزیابی می کند. یا ، به عنوان مثال ، یک زن می خواهد به عنوان یک مادر به دنیا بیاید ، فرزندانش فرزندان معمولی معمولی هستند ، اما برای شوهر ، شاخص موفقیت همسر به عنوان یک مادر فرزندان عالی هستند. و اگر اینطور نباشد ، ممکن است او را پایین ارزیابی کند. و غیره. و غیره.

مشکل سوم: مردم کاملاً متقاعد شده اند که تنها درک درست آنها از موفقیت و اهداف زندگی است. هر شخصی دارای چیزی است که "گناه ذهنی" نامیده می شود: اطمینان بی حد و حصر که دیدگاه های او در مورد زندگی درست است و نظرات دیگران اغلب اشتباه است. این مشکل به ویژه در صورتی تشدید می شود که شخص خود را عموماً موفق بداند. سپس از اوج "موفقیت" خود موفقیت دیگران را ارزیابی می کند ، اهداف زندگی آنها به ویژه بحرانی و خشن است. به عنوان مثال ، یک شوهر ، یک مقام طبقه متوسط به امید ایجاد شغل ، می تواند بی رحمانه "موفقیت" همسر خود را که به سادگی به عنوان پزشک ، معلم ، فروشنده و غیره کار می کند ، به سخره بگیرد. یا ، همسر صاحب یک فروشگاه خرده فروشی ، که هر روز سود می برد ، از موفقیت و نتایج آنها در محل کار ، آشکارا به موفقیت های همسرش-پلیس ، شوهر-آتش نشان ، شوهر-نظامی و غیره-می خندد. ، پول در خانواده دیگر نمی شود …

مشکل چهارم: تفاوت در درک روشهای دستیابی به موفقیت خود. به بیان ساده ، هر یک از همسران موفقیت ، اهداف ، ریتم و به ویژه روشهای دستیابی به اهداف ، روشهای دستیابی به موفقیت را ارزیابی می کند. به عنوان مثال ، زن و شوهری که در یک شهر کوچک زندگی می کنند تصمیم گرفتند به پایتخت منطقه نقل مکان کنند. این یک هدف خوب است که همه آنها را گرد هم آورد و بسیج شد. اما ، در همان زمان ، زن ممکن است فکر کند که برای اجرای آن باید زیاد کار کرد و مطلوب است که برای به دست آوردن یک آپارتمان برای این کار ، شغل بیشتری پیدا کنید. اما شوهر من معتقد است که "شما فقط باید در مکان مناسب و در زمان مناسب باشید" و فقط تلاش می کند تا در برخی از کمپین های افراد مرتبط با فعالیت در پایتخت منطقه شرکت کند ، با او به حمام و رستوران می رود ، سعی می کند برای دوست شدن ، برای آنها بودن مورد نیاز است. بنابراین ، به سطح بالاتری از زندگی بپرید و خود را در پایتخت مورد نظر بیابید. البته ، درگیری های جدی می تواند بین آنها رخ دهد.

مشکل پنجم: تفاوت در درک روشهای دستیابی به موفقیت شخص دیگر. هر یک از همسران ، در تلاش برای موفقیت مشترک خانواده ، برای دستیابی به اهداف مشترکی مانند خرید یک آپارتمان جدید ، ماشین ، اقامت تابستانی ، املاک خارج از کشور ، کسب موقعیت های عالی برای شروع یک تجارت و غیره ، بسیار می ترسند که روش شریک برای رسیدن به این هدف هدف ممکن است روابط خود را خراب کندبه عنوان مثال ، در تلاش برای جلب توجه مدیران به کار سخت خود ، برای افزایش حقوق و موقعیت ، زن شروع به کار دیر کرد و شوهر این را به عنوان تهدید احتمالی رابطه صمیمی بین همسر و رئیسش ، آن را "موفقیت در رختخواب" تلقی کردند. یا ، به عنوان مثال ، تمایل شوهر برای خیر عمومی "دوستی با افراد مناسب" توسط زن به عنوان چیزی که شوهر به سادگی مست می کند ، در نظر گرفته شد. تمایل شوهر برای یادگیری زبان انگلیسی برای مذاکره مستقیم با شرکای خارجی ممکن است توسط همسرش درک شود که او با دختری که معلم زبان است رابطه دارد ، یا می خواهد خود را عاشق خارجی بداند و غیره. درخواست از شوهر برای خرید خودروی دیگر برای خانواده با انگیزه همسر است تا موفقیت تجاری خود را افزایش دهد و شوهر بلافاصله در این نشانه های خیانت را می بیند. همه اینها دلایل درگیری های جدی خانوادگی است.

من مطمئن هستم که این لیست از مشکلات احتمالی خانواده ، ناشی از این واقعیت است که همسران یا ایده های یکسانی در مورد اهداف زندگی و راه موفقیت ندارند ، یا اصلاً این اهداف را ندارند ، درک کاملی برای شما پیدا می کند.

"اهداف مشترک"

من با ناراحت کردن زنان شروع می کنم. ایجاد خانواده ، بچه دار شدن - اهدافی که برای هر زن و برای مردان بسیار مهم است - اصلاً مهمترین اهداف زندگی نیستند! اگر به دختری بگویید که او در زندگی خود یک خانواده و یک فرزند خواهد داشت ، او خوشحال خواهد شد و فکر می کند که او بیهوده زندگی نکرده است. اگر به مردی بگویید که برای ازدواج و بچه دار شدن به این دنیا آمده است ، بلافاصله دچار افسردگی می شود ، مست می شود و ممکن است خودکشی کند. زیرا برای او همه اینها "زیست شناسی" محض است ، در واقع - وجود حیوانات! قابل مقایسه با گزاره ای که می گوید انسان فقط برای خوردن ، نوشیدن ، رابطه جنسی و رفع نیازهای طبیعی به این دنیا می آید. ناراحتی و کسالت فانی.

دلیل چنین دیدگاههای متفاوتی از مردان و زنان در مورد اهداف زندگی به تاریخ تکامل بشر برمی گردد ؛ می توان کتاب جداگانه ای به آن اختصاص داد. بدون وارد شدن به جزئیات ، توجه می کنم: در حال حاضر ، همه چیز به تفاوت در تربیت دختران و پسران مربوط می شود. از کودکی ، این دختر با خانواده بازی می کند ، غذا می خورد ، عروسک هایش را تخت می دهد و به رختخواب می گذارد ، ده سال متوالی است که خود را برای مادر و همسر شدن آماده می کند. در همان زمان ، پسر هر چیزی غیر از خانواده خود بازی می کند: سربازان ، ماشین ها ، بازی های جنگی ، پیشاهنگ ، فضانورد ، پادشاه ، راهزن و پلیس ، سرخپوستان و راهپیمایان ، آلمانی ها و روس ها ، برای رهبری در حیاط یا کلاس درس ، کتاب خواندن ، مبارزه در فضای مجازی کامپیوتر و غیره. و غیره. خانواده ، همانطور که می دانید ، در ذهن یک پسر ، تا 23-25 سالگی ، حتی بو نمی دهد! در همین حال ، در این زمان ، هوشیاری دختر ، در این زمینه ، در حال جوشیدن است …

از این رو ، یک دلیل بسیار جدی برای لرز و طلاق خانواده نمایان می شود. خانواده تشکیل می شود ، فرزندی در آن متولد می شود. زن خوشحال است: در نتیجه به تحقق اهداف داخلی خود نزدیک می شود. و زن نمی فهمد چرا شوهرش به جای پریدن از شادی ، تمام وقت آزاد خود را به خانواده اش اختصاص می دهد ، با شوق و شوق لباس ها را می شست (و غیره) ، ترش راه می رود و تلاش می کند تا در محل کار بماند. بله ، تمام نکته این است که برای یک مرد ، همه این گرفتاری ها در خانواده و فرزندان فاصله مشخصی از رسیدن به اهداف مردانه او در زندگی است. این در صورتی که در یک خانواده معین اهداف مشترکی وجود نداشته باشد ، یکی از دلایل جدی اختلال شادی خانواده است ، تا زمانی که هدف اصلی فقط یک هدف زن - خانواده و فرزندان بود. به محض ایجاد خانواده و به دنیا آمدن فرزند ، وظایف متصل زن و مرد در این مرحله محقق شد.

اگر در آن زمان خانواده از قبل یک آپارتمان و یک ماشین داشته باشند ، از نظر رسمی ، زن به ویژه خوشحال است: زندگی او بیهوده نبوده است. اما مرد ، در این مورد - بیهوده. به همین دلیل است که اکثر طلاق ها زمانی اتفاق نمی افتد که زن و شوهر آپارتمان و ماشین ندارند ، هنوز فرزندی وجود ندارد ، اما دقیقاً در آن زمان ، آنها از قبل دارایی و فرزند دارند.در این حالت است که همسران اغلب می خواهند به یکدیگر به صورت مقدس بگویند: "از همه شما متشکرم! خداحافظ همگی!"

البته ، مردان عاشق زنان و فرزندان خود هستند! اما آنها آنها را از نظر تئوری بیشتر دوست دارند ، به طوری که آنها در اصل هستند. اما آنها هرگز با آنها و فقط با آنها (در بیشتر موارد) زندگی نخواهند کرد! به همین دلیل مادر طبیعت آنها را در روند تکامل ایجاد نکرده است. زنان متولد شده اند تا زندگی خود را ادامه دهند. مردان - برای محافظت از او ، قوانین او را تغییر دهید و در صورت امکان ، او را بهبود بخشید. برای این ، رقابت با یکدیگر بی رحمانه است.

بنابراین ، اهداف یک مرد معمولی در زندگی چیست؟

من سعی می کنم آنها را توصیف کنم ، در حالی که نشان می دهم چگونه یک زن می تواند در آنها جا بیفتد.

اهداف اصلی مردان عادی در زندگی:

1. حرفه ای مردانی که برای رشد شغلی در سازمان هایی که متعلق به آنها نیست (فدرال ، منطقه ای ، موسسات بودجه شهرداری ، شرکت های تجاری ، سیاست ، سیستم های اجرای قانون و غیره) تلاش می کنند با خوشحالی با همکاران خود در محل کار ازدواج می کنند. این رویکرد به آنها اجازه می دهد تا از اهرم های نفوذ و اطلاعات بیشتری در سرویس برخوردار شوند ، به آنها کمک می کند تا همیشه "در موضوع باشند" ، سرعت واکنش به شرایط مختلف زندگی را افزایش می دهد. در پایان ، به شما امکان می دهد فضای کار را بدون ترک خانه (که مخصوصاً برای کارکنان دولت ، پزشکان ، معلمان و غیره معمول است) بازسازی کنید. در این مورد ، موقعیت اجتماعی بالا ، نفوذ ، شغل همه اعضای خانواده می تواند به یک هدف مشترک خانوادگی تبدیل شود. یا یکی از همسران که از نظر استراتژیک در خانواده اهمیت دارد.

2. تجارت. مردانی که برای راه اندازی کسب و کار خود تلاش می کنند ، تاجر می شوند. چنین مردانی به زنی نیاز دارند که نه تنها از نظر اخلاقی از آنها در این کار پرخطر حمایت کند ، بلکه بتواند وظایف خاصی را نیز انجام دهد (حسابدار ، اقتصاددان ، وکیل ، معاون ، مدیر و غیره). در این مورد ، یک هدف مشترک می تواند پول هنگفت و فرصت های بزرگ برای همه اعضای خانواده یا همسر باشد که اغلب منطقه یا کشور محل سکونت را تغییر می دهد.

مردان این گروه نیز با خوشحالی با زنان حرفه ای گروه 1 ازدواج می کنند.

افسران و نمایندگان مشاغل قهرمان. افسران خدمات ویژه ، سازمان های اجرای قانون ، ارتش و نیروی دریایی ، ملوانان ، خلبانان ، زمین شناسان ، حفاران و فضانوردان. همه کسانی که جان خود را به خطر می اندازند و مرتباً ارتقا می یابند. در همان زمان ، اعزام آنها به سفرهای کاری ، اسکان مجدد آنها در گوشه و کنار سرزمین ما که زمانی بزرگ بود ، آنها را مجبور به سکونت و ایجاد آرامش گرم خانواده در وحشی ترین مکان ها کرد. چنین مردانی به طور جدی به "زنان Decembrists" نیاز دارند که حتی تا انتهای جهان از آنها پیروی کنند ، غیبت ابدی خود را در خانه ، مبارزات مردان بزرگ و اشتیاق خود به الکل را تحمل کنند. در اینجا ، هدف مشترک ممکن است حمایت اخلاقی از شوهر در انجام این کار باشد ، یا یک زندگی راحت ، با هر چیزی که در این مفهوم گنجانده شده است: کتلت در چهارشنبه ها ، کباب در آخر هفته ، پای در تعطیلات و غیره. و غیره. با این حال ، برخی از مردان این گروه مانند مردان گروه 4 رفتار می کنند. بر این اساس ، اهداف آنها ممکن است مشابه باشد.

عوام این مردان به هیچ وجه حرفه ای نیستند ، آنها تلاش نمی کنند پول زیادی بدست آورند. آنها فقط زندگی می کنند ، از روزهای کاری متنفر هستند و فقط در یک موقعیت ماهیگیری مبل ، گاراژ و خانه ، احساس خوبی دارند ، ترجیحاً با آبجو تازه. هدف آنها در زندگی این است که آخر هفته را به راحتی بگذرانند (دوستان ، مبل ، تلویزیون ، کلبه تابستانی ، ماهیگیری ، شکار ، گاراژ ، کار دستی ، باربیکیو ، گاهی ورزش و غیره) بدون تلاش زیاد. چنین مردانی به زنانی نیاز دارند که برای "فعالیت های فرهنگی در آخر هفته" مناسب باشند. مطلوب ، بدون هوس دانش ، آموزش ، مسئولیت اداری. در زندگی خود چندان موفق نیستند ، بنابراین ، آنها از شوهران خود خیلی خواستار نیستند. مگر این که اگر شوهر به تفریح بپردازد چند بار با وردنه ضربه بخورند.

مردان عادی ، با توجه به نقش های ستاره ای نیکولین ، ویتسین و مورگونوف ، اغلب در زندگی "ترسو" ، "احمق" و "با تجربه" نامیده می شوند.بسیار دقیق متوجه شد. من شخصاً آنها را به عنوان "سینه" تعریف می کنم. اغلب آنها الکلی های خاکستری آرام هستند ، همیشه در مشکلات کار ، رسوایی در خانواده ، برخی خیانت های مضحک. این دسته از "مردان معمولی" یک هدف در زندگی دارند: نوشیدن یک نوشیدنی آرام با دوستان. کار و شکار ، در این مورد ، فقط بهانه ای برای فرار از خانه و گرفتن لیوان است …

نمایندگان مشاغل خلاق. مردان خلاق با تغییرات مختلف: دانشمندان ، مهندسان ، مخترعان ، آهنگسازان ، شاعران ، نویسندگان ، روزنامه نگاران ، نقاشان ، رقاصان ، تماشاگران ، کارگردانان ، بازیگران ، هنرمندان ، چهره های عمومی و غیره. و غیره. زنانی که در کنار او زندگی می کنند باید یک کار انجام دهند: خود را قربانی چنین مردانی کنند ، آنها را تحسین کنند ، شرایط ایده آلی را برای آنها ایجاد کنند تا استعدادهای خود را آشکار کنند. هدف مشترک در این مورد به رسمیت شناختن عمومی این مردان توسط جهان ، فتح این جهان است. با دریافت متعاقب جوایز ، جوایز ، ثبت اختراعات ، انتقال به پایتخت ، خرید مسکن متظاهر و غیره.

غیر رسمی مردان غیررسمی در رده های مختلف: پانک ها ، متال ها ، راکرها ، هیپی ها ، هیپ هاپرها ، ایفای نقش ، بازیگران دوباره ، تالکینیست ها ، گوت ها ، ایموها ، آرایشگران آرایش ، طرفداران ورزش ، فقط شگفت زده و غیره. و غیره. (غالباً مردان با اختلالات روانی آشکار با شدت متفاوت به آنها ملحق می شوند). مردان خاص از این نوع مطمئناً دخترانی با دنیای درونی خاص مشابه پیدا خواهند کرد. آنها از برقراری ارتباط با آنها خوشحال می شوند ، و سپس ، اتفاق می افتد ، آنها ازدواج می کنند. هدف کلی در این مورد ممکن است مخالفت با خود با بقیه جهان صحیح فلسطینی باشد.

جنایت و جان سوز. ماجراجویان مرد ، راهزنان ، کلاهبرداران ، نمایندگان "جوانان طلایی" که با پول هنگفت پدر و مادر بزرگ شده اند. همه این افراد با این واقعیت متحد شده اند که به یک همراه VIP روشن ، عموماً کوتاه مدت نیاز دارند. آنها به زنانی مجرم نیاز دارند که در زندگی زیبا آنها را همراهی کنند. ما باید به جنس زن ادای احترام کنیم - در میان آنها واقعاً ترجمه نمی شود … در اینجا هدف مشترک خانواده ممکن است تمایل به زندگی زیبا در هزینه دیگران باشد.

پیوست 1: دقیقاً تیپ های شخصیتی مشابهی در بین زنان یافت می شود.

پیوست 2: در واقع ، گزینه های بیشتری برای اهداف مردان وجود دارد. در این مورد ، تنها اساسی ترین آنها ذکر شده است. گاهی اوقات ، ممکن است یک مرد اصلاً هدف مشخصی نداشته باشد ، در یک روز زندگی کند. سپس او به گروه №4 "عوام" ، یا به گروه №7 "جنایت و جان سوزان" نزدیکتر است. علاوه بر این ، این اهداف با آنچه در اصطلاح بزرگ و بزرگ نامیده می شود ، شناسایی شدند. در حقیقت ، آنها به نگرش های کوچکتر و خاص تجزیه می شوند. چیزی مانند: رئیس یا معاون ، شهردار یا معاون ، ژنرال یا سرهنگ ، مدیر یا بنیانگذار ، بهترین شکارچی یا اسکوتر راننده ، نویسنده بزرگ یا معمار گران قیمت ، پزشک بزرگ یا رئیس جنایتکار ، صاحب یک پورشه یا کلوب شبانه ، دانشمند معروف یا یک مسافر ، تهدید همه کلاهبرداران در منطقه ، یا بهترین مته ، خواننده محبوب راک یا یک هنرمند بوهمی. و غیره. و غیره. اما ، حتی از لیستی که تهیه شده است ، جایی که هدف کاملاً زنانه "زندگی تمام عادی خود در خانواده ، با خوشبختی تا ابد" به هیچ وجه به نظر نمی رسد ، بدیهی است: مردان و زنان در یک جهان زندگی می کنند ، اما آنها با اهداف کاملاً متفاوت به آن برسید

در عین حال ، به عنوان یک تمرین کننده محترم ، موارد زیر را با مسئولیت اعلام می کنم:

پنج اصل در مورد اهداف زندگی که برای روابط خانوادگی اهمیت دارد:

اصل 1. یک مرد هرگز اهداف زندگی یک زن را برای خود نمی پذیرد ، مگر اینکه با اهداف او منطبق باشد.

فرض 2. بر این اساس ، منطقی نیست که یک زن وقت ، نیرو و اعصاب خود را هدر دهد تا بتواند برای خود و اهدافش در زندگی شوهر خود برنامه ریزی مجدد داشته باشد. حتی اگر اهداف او کاملاً صحیح ، قابل تحقق و برای همه اعضای خانواده مفید باشد.یک مرد هرگز اهداف زندگی یک زن را برای خودش نمی پذیرد ، مگر اینکه آنها با اهداف او منطبق شوند.

اصل 3: یک زن تنها چهار گزینه برای رفتار خانواده دارد:

  • - یا باید فوراً با مردی ازدواج کنید که اهداف زندگی با او مطابقت دارد.
  • - یا باید اهداف زندگی همسرتان را به طور کامل بپذیرید و به اشتراک بگذارید ، "خود را در یک چرخه زندگی مهار کنید" ؛
  • - یا با صبر و حوصله اهداف جدید و مشترکی را در زندگی با شوهر خود ایجاد کنید.
  • - یا از یک مرد جدا شوید ، زیرا این ارتباطات و زندگی خانوادگی با هیچ چیز خوب به پایان نمی رسد.

اصل چهارم: بسیاری از دختران و زنان امروزی که توسط مردان (توسط والدین ، مدرسه یا زندگی) بزرگ شده اند ، می توانند به راحتی این اهداف مردانه را به اشتراک بگذارند ، به این دلیل ساده که برای آنها دقیقاً یکسان است! فقط یک اضافه: من هنوز می خواهم ازدواج کنم و بچه ها نیز …

اصل 5: برای این که زن یا با موفقیت در زندگی همسر با اهداف شوهر خود سازگار شود یا سازگاری آنها را با اهداف خود درک کند ، باید چهار کار را انجام دهد:

  • - درک اینکه مردان زن نیستند ؛
  • - اهداف خود را در زندگی درک کنید ؛
  • - درک اهداف زندگی شوهر ؛
  • - اگر اهداف زندگی برای خود شوهر مشخص نیست ، سعی کنید به او کمک کنید و آنها را با هم تنظیم کنید. (این نیز غیر معمول نیست!).

پس چه باید کرد؟

از این رو ، من به همه خوانندگان ، زنان و مردان خود می گویم: اگر می خواهید خانواده شما قوی و شاد باشند ، باید هوشیارانه درک کنید: خانواده به خودی خود یک هدف نیست. در این حالت ، به محض ایجاد و به دنیا آمدن فرزندان ، به دست می آید. و در واقعیتی که قبلاً ایجاد شده است ، خانواده دور نخواهند رفت. افسوس همانطور که او برای اهداف مختلفی مانند خرید آپارتمان ، ماشین و کلبه های تابستانی راه دور نخواهد رفت. به هر حال ، این اهداف ، روزی نیز محقق خواهد شد … کودکان بزرگ می شوند و از مدرسه نیز فارغ التحصیل می شوند. بنابراین ، روزی چنین خانواده ای وارد آمار معمول روانشناسان خانواده می شود ، جایی که از هر 10 زن و شوهر 8 نفر در 15 سال زندگی خانوادگی طلاق می گیرند. این به این دلیل است که آنها آن هدف استراتژیک متحد را نداشتند که یک ستاره راهنما باشد ، یک جهت کلی در زندگی دو نفر.

من اغلب این استدلال را می شنوم: "حتی در قلمرو حیوانات ، نر و ماده می توانند جفت های طولانی مدت تشکیل دهند. اما در آنجا نیز همه چیز فقط بر اساس عملکرد باروری ساخته می شود! بنابراین ، زن و شوهر ، می توانند و باید زندگی کنند ، فقط به خاطر خانواده و فرزندان … ". افسوس ، من کسانی را که چنین فکر می کنند ناراحت می کنم. واقعیت این است که در بین حیوانات ، جفت های جفت گیری طولانی مدت فقط در آن گونه ها وجود دارد که در آنها نمایندگان جنس مخالف دچار کمبود هستند و روابط جنسی خود فصلی است. به زبان ساده ، فقط در آن گونه هایی که وقتی زمان جفت گیری فرا می رسد … ممکن است شریک لازم در این نزدیکی نباشد! و در حالی که او (او) می دوید و نگاه می کرد ، دعوت کننده یا زوزه می خواند ، می بینید … و کل دوره جفت گیری به پایان رسید! بنابراین منتظر بمانید تا سال آینده … در همان گونه از حیوانات ، جایی که یک سیستم گله و مجموعه عظیمی از نمایندگان جنس مخالف وجود دارد که دائماً در دست هستند ، همه روابط خانوادگی قوی بلافاصله پایان می یابد. تغییر منظم شرکا آغاز می شود. و سپس هیچ خانواده ای وجود ندارد: فقط جفت گیری فصلی وجود دارد که باید با آنها …

بنابراین خانواده بشری برای هزاران سال در شرایط کمبود شدید داماد و عروس وجود داشته است: در روستاهای کوچک ، یا جایی که همه دختران در خانواده های حبس شده و محجبه زندگی می کردند). بعلاوه ، برای زنده ماندن ، لازم بود تا آنجا که ممکن است تعداد زیادی دست کار به دنیا بیاوریم - یعنی کودکان. در این شرایط ، هیچ شریکی برای انتخاب وجود نداشت ، به علاوه هدف همچنان یکسان بود - به دنیا آوردن هرچه بیشتر بچه ها تا بتوانند در سنین بالا از والدین سالمند حمایت کنند. در حال حاضر ، در شهرهای بزرگ ، شرکای جنسی و ازدواج نامرئی هستند. با در نظر گرفتن حقوق بازنشستگی ، می توانید فقط یک فرزند داشته باشید و این واقعیتی نیست که ازدواج کرده اید …

بنابراین ، من آنچه را که در کار خود درک کردم به شما می گویم:

راز اصلی ازدواج شاد مدرن این است

در ایجاد چنین وضعیتی که به راحتی امکان پذیر نیست

جایگزینی یک زن با زن دیگر ، یک مرد برای زن دیگر.

علاوه بر این ، این غیرممکن نه در حسادت زیاد به شریکی است که نتواند شخص دیگری را بشناسد ، بلکه در این واقعیت است که همسران در دستیابی به اهداف زندگی آنقدر همراه یکدیگر هستند. ساده ، هیچ چیز دیگری پیدا نمی کنید

اوضاع را از چشم یک مرد مدرن ببینید: فرض کنید زمان ازدواج یک مرد فرا رسیده است. او دارای تحصیلات ، شغل (هرچند هنوز مدیر نیست) ، یک آپارتمان (حتی اگر در رهن باشد) ، یک ماشین (هرچند ارزان). اگر دختران زیادی در اطراف هستند که می خواهند ازدواج کنند چگونه می تواند همسر خود را انتخاب کند؟! بسیاری - زیبا ، باهوش ، سکسی ، تحصیل کرده ، موفق ، اقتصادی و دارای فرزند. زیرا همه آنها یکسان هستند - به راحتی قابل تعویض هستند! اگر ارائه (پس از تولد کودک) از بین برود ، می توان به راحتی آن را با یکی دیگر ، جدیدتر جایگزین کرد. و او نیز فرزندی به دنیا خواهد آورد. و اگر هوشمندتر باشد ، حتی دو یا سه زایمان خواهد داشت. س Theال این است که چنین خانواده مدرن از چه چیزی حمایت می شود؟ درست است: فقط در مورد اهداف مشترک همسران در زندگی ، در مورد ایده های مشترک آنها در مورد نحوه زندگی آنها. در این مورد ، اگرچه می توانید چندین گزینه مشابه را انتخاب کنید ، اما احتمال جایگزینی کامل همسر / شوهر در حال حاضر بسیار کم است. بنابراین ، صرف نظر از اینکه شما را متقاعد کرده ام یا نه ، بدانید:

بدون اهداف مشترک در زندگی ، خانواده یک "اسب سوار بی سر" است.

تذکر

وقتی از من س askedال می شود که هدف زندگی چیست و چگونه می توان به آن رفت ، همیشه می گویم که در واقع ، هدف زندگی یک چیز خارجی نیست ، بلکه یک هدف کاملاً داخلی است. برای من هدف از زندگی جایی است که فانوس روی پیشانی فرد هنگام راه رفتن در تاریکی می درخشد. زندگی یک تاریکی مطلق است که در آن ، اتفاق می افتد ، شما حتی نمی توانید یک قدم جلوتر را ببینید ، اما اطراف آن سوراخ ها و برجستگی ها وجود دارد. اما ، فانوس می درخشد ، و شما دقیقاً می دانید که با پای خود کجا قدم می گذارید. چراغ قوه به خودی خود هدف نیست. اما ، او ابزار حرکت درست شما در زندگی است. در اینجا ، به عنوان مثال ، پست استاندار یا مدیر است. این برای بسیاری از افراد یک هدف جدی زندگی است. اما ، آیا خارجی است؟ آیا این فقط یک صندلی و نگرش خاصی از اطرافیان شماست؟ برای من ، این نوعی ارزیابی فرد از خودش است. اگر شخصی معتقد باشد که شایسته این مناصب عالی است ، آرزوی آنها را دارد. به نظر می رسد که اهداف زندگی ، هرچه که باشند ، هنوز در درون خود ما ، در آگاهی ما هستند. در واقع ، این چیزی است که ما را از حیوانات متمایز می کند: اهداف آنها همیشه فقط بیرونی است - دیدن چیزی ، خوردن و نوشیدن.

بیایید انسان باشیم ، در زندگی اهدافی داشته باشیم. علاوه بر این ، هدف نجات خانواده نیز باید در این لیست باشد. علاوه بر این ، نه در آخرین مکان!

توصیه شده: