مردی که از درد می ترسید (بر اساس فیلم "پاییز در نیویورک")

تصویری: مردی که از درد می ترسید (بر اساس فیلم "پاییز در نیویورک")

تصویری: مردی که از درد می ترسید (بر اساس فیلم
تصویری: میکس زیبا از فیلم زیبای پاییز در نیویورک Autumn in new york 2024, ممکن است
مردی که از درد می ترسید (بر اساس فیلم "پاییز در نیویورک")
مردی که از درد می ترسید (بر اساس فیلم "پاییز در نیویورک")
Anonim

برای توصیف استعاری از ویژگی های رفتار ما در روابط ، می توانید تصاویر فوق العاده ای بیابید که به طور غیرقابل توجه و واضح تمام پیچیدگی آنچه را که تجربه می کنیم ، آنچه از آن می ترسیم ، نگرانیم ، آنچه به ارمغان می آوریم و از چه چیزی فرار می کنیم برای این من استعاره ها و نمادها را دوست دارم. به هر حال ، آنها واقعیت را همانطور که هست نشان می دهند ، اما صدمه ای نمی زنند. می توانید آنها را بگیرید و خودتان امتحان کنید. اما اگر هنوز زمان آن فرا نرسیده است یا نیرویی برای افکار و تغییرات عمیق وجود ندارد ، می توانید بدون تردید آن را بردارید و تا زمان آگاهی در "کمد" آویزان کنید. و نکته اصلی دردناک نیست … زیرا ترس از درد اولین و اصلی ترین مانع در راه رسیدن به خود و در نهایت روابط هماهنگ است.

جالب اینجاست که من استعاره ای برای قهرمان یکی از فیلم های مورد علاقه ام ندارم. شاید به دلیل ترس از تنهایی ، ترس از رها شدن آنقدر واضح است که دیگر نیازی به تصاویر و نمادهای اضافی ندارد. برای من ، او فقط مردی است که از درد می ترسید …

اما اول بریم. او یک مرد 48 ساله موفق ، باهوش ، خوش تیپ ، جذاب ، اجتماعی و معاشرتی است که رمان های مهم و نه چندان زیادی در پشت خود دارد و در آینده نیز کمتر از آن رمان ها وجود دارد. او دارای یک دختر از رابطه گاه به گاه است که با او رابطه ای برقرار نمی کند و فقط یک بار او را در یک عکس دیده است. زنان از او دیوانه هستند ، آنها به سرعت عاشق می شوند ، زیرا در کنار همه موارد فوق ، او هنوز می داند چگونه از زیبایی زیبایی مراقبت کند. و او این کار را خالصانه ، با تمام دخالت و مشارکت احساسی انجام می دهد ، اما … نه برای مدت طولانی. او برخی از زنان خود را حتی در کوچکترین جزئیات شخصیت و رفتار آنها به یاد می آورد. این بدان معناست که آنها برای او مهم بودند. اما چرا پس از آن او با کسی رابطه ای طولانی مدت نداشت؟

من پاسخ را در کلمات دوستش یافتم: "این مدتهاست که شناخته شده است. فقط دو نوع داستان عاشقانه در جهان وجود دارد. یک پسر دوست دختر خود را از دست می دهد ، یا او او را از دست می دهد. اینطور است ، اینطور است. کسی همیشه تنها می ماند."

و "تنها بودن" به چه معناست؟ این تجربه غم ، اشتیاق ، کینه ، ناامیدی ، شک و تردید در خود است … و این ترسناک است … و غالباً درد زیادی دارد …

در روانشناسی ، اصطلاح "خود هراسی" وجود دارد که نشان دهنده ترس از تنهایی است. اگر به معنای واقعی کلمه ترجمه شود ، می توانید آن را "ترس از خود" تعیین کنید. و بله. اگر بدون رابطه رها شویم ، به خودمان می رسیم. با همه پیچیدگی ها ، ترس ها ، رویاهای تحقق نیافته.

قهرمان نمی خواهد تنها باشد و عاشقانه ها را شروع می کند. او از رها شدن می ترسد ، بنابراین ابتدا زنان را ترک می کند. او اجازه نمی دهد که رابطه به سطح عمیقی از صمیمیت برسد ، زیرا در این صورت مجبور است (از طریق شریک) با طرف سایه خود ، حساسیت و با خود ، واقعی ، بدون جواهرات در تماس باشد.

و اگر او را ملاقات نمی کرد ، همه چیز برای او "خوب" می شد ، دختر 22 ساله شیرین و ساده لوحی که او را با صداقت کودکانه اش قلاب کرد.

و در انتظار یک عاشقانه زودگذر دیگر ، که برای او خاطره ای خوش خواهد ماند ، به او می گوید: "من نباید این را می گفتم ، اما شما را دوست دارم. بنابراین من می خواهم از همان ابتدا بسیار واضح باشم ، تا بعداً سوء تفاهمی ایجاد نشود … من می خواهم به شما بگویم که من فقط می توانم آنچه را که اکنون داریم به شما ارائه دهم ، نه بیشتر. فقط تا تموم شدنش منظورم این است که ما آینده ای نداریم."

و سپس فیلمنامه خوب او شکست خورد: "می دانم. من مریضم. قلب من است. هیچ کس فکر نمی کرد که من اینقدر دوام بیاورم … نباید این را به شما می گفتم ، اما شما را دوست دارم. بنابراین من می خواهم از همان ابتدا بسیار واضح باشم … تا بعداً سوء تفاهمی ایجاد نشود."

این فیلم یک داستان زیبا است شاید حتی در مورد عشق ، که هنوز در پیش زمینه است ، نباشد ، اما آنچه برای من مهمتر است ، در مورد راهی است که او از طریق دردی که هنوز باید زندگی می کرد و تحمل می کرد. اما این درد برای او پاکسازی شد.

و در نهایت ، او هنوز پدر و پدربزرگ عاشق شد …

توصیه شده: