وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی

فهرست مطالب:

تصویری: وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی

تصویری: وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی
تصویری: مشخصات درد قلبی چیست؟ چطور بفهمم مبتلا به درد قلبی هستم؟ قفسه سینه ام درد میکند ایا از قلبم است؟ 2024, آوریل
وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی
وقتی قلب شما درد می کند: مراقب باشید! درد روانی
Anonim

درد روانی یکی از مهمترین ، جدی ترین و ظریف ترین پدیده های روانی است. انگار هست و انگار نه ، زیرا از نظر جسمی هیچ چیزی به شما آسیب نمی رساند! او غیرقابل تحمل است و با بسیاری از احساسات اغلب متناقض همراه است. این نوع درد منجر به رنج در نتیجه از دست دادن معنای زندگی (معنای وجودی) ، احساس تنهایی ، انزوا ، مرگ ، غم از دست دادن می شود: مرگ یکی از عزیزان یا از دست دادن روابط مهم (جدایی ، طلاق) همه اینها دلایل درد هستند که می تواند منجر به ایجاد تمایل به خودکشی شود.

درد روانی زندگی را "قبل" و "بعد" از وقوع یک حادثه آسیب زا به نصف تقسیم می کند ، که همانطور که گفته شد ، یکپارچگی شخصیت را از هم جدا می کند ، تمام تجربیات قبلی را بی ارزش می کند و سپس شخص را از ارزش محروم می کند ، که بدون شک باعث رنج شدید می شود

تیز ، دردناک ، طاقت فرسا ، سازش ناپذیر ، درمانده ، بی پایان - اینگونه است که می توان درد روانی را توصیف کرد. پشت آن چیست؟ چه چیزی پشت چنین تحمل ناپذیری پنهان شده است؟

درد به عنوان یک علامت جهانی تعریف می شود که نشان دهنده تخریب یا تهدید تخریب یکپارچگی مرزهای بین یک فرد و جهان خارج در یک یا چند سطح زیر است: جسمی - بدنی ، روانی - احساسی ، وجودی ، یا سطح روابط با افراد دیگر

یک فرد از طریق تماس با جهان تعامل می کند - ایجاد ، تغییر و تخریب مرز بین خود و محیط. به عنوان مثال ، هنگامی که با شخصی آشنا می شویم ، محدودیتی برای تعامل خود ایجاد می کنیم: می فهمیم که طرف دیگر چه می کند ، چه چیزی را دوست دارد ، چه چیزی را دوست ندارد ، همین را در مورد خودمان بگوییم ، زمینه های مشترک ، موضوعات مشترک را پیدا کنیم. سپس این مرز می تواند بارها تغییر کند: ما به موضوعات بیشتر نزدیک می شویم ، بیشتر متداول می شویم ، ارتباطات بیشتر ، شاید یک فعالیت مشترک ، سپس احتمالاً برای مدتی نزاع می کنیم و دور می شویم تا دوباره در نزدیکی یکدیگر ملاقات کنیم. و غیره ، "تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا نکند" ، یا دلیل خوب دیگری رابطه را خراب نمی کند ، و ما مجبور به خداحافظی می شویم.

هرگونه شرایط جدید ناشی از جهان خارج تغییر می کند ، مرزهایی را که ما ساخته ایم تغییر می دهد ، این روند مستلزم انعطاف پذیری خود مرز است و با در نظر گرفتن شرایط جدید می تواند منجر به آسیب یا ایجاد مرز تجدید شود.

هرچه تغییر قوی تر و چشمگیرتر باشد ، درد و احساسات همراه شدیدتر خواهد بود. در شرایط خاص ، غیرقابل تحمل می شود ، و سپس یک انتخاب غم انگیز بین تمایل به تغییرات بیشتر ، که خود ماهیت زندگی هستند و رنجی که آنها ایجاد می کنند ، ایجاد می شود.

یک فرد با عدم اجازه تماس ، با استفاده از مکانیسم های مختلف محافظتی ، خود را در برابر درد و در عین حال از تغییرات محافظت می کند ، بنابراین شکل های خاصی از رفتار محافظتی را ایجاد می کند. این رفتارها ، روش های واکنش و کنار آمدن با درد ، تا حدی به عدم توجه به آن کمک می کند ، اما منجر به واکنش های طولانی مدت آسیب زا می شود و امکان تجربه لذت ، شادی و شادی را در زندگی به طرز چشمگیری کاهش می دهد.

تمایل به تغییر بیشتر و توانایی تجربه درد در هر سطحی با تجربه موفق یا نامطلوب سه نیاز اساسی یک فرد مرتبط است: امنیت ، دلبستگی و موفقیت. ظاهر برخی از انواع درد با ناامیدی (نارضایتی) از نیازهای مربوطه در تجربه قبلی یک فرد همراه است ، که در شرایط بحرانی منجر به بروز دردهای روحی غیرقابل تحمل می شود.

چه زمانی نیاز به امنیت از برخی رویدادهای پیش بینی نشده ناامید شده بود: سقوط ، سرما ، رها شدن ، هنگامی که مادر بیش از 3 ساعت رفت ، واکنش خاصی نسبت به هرگونه تغییر در زندگی ایجاد می شود - آنها به عنوان تهدیدی مستقیم برای زندگی درک می شوند.حتي نه تنها خود تغييرات ، بلكه پتانسيل آنها نيز باعث ترس شديد حياتي مي شود ، درست تا علائم جسمي. اغلب در چنین مواردی ، درد ناشی از احساسات اضطراب ، وحشت ، سردرگمی ، درماندگی و ناامیدی است.

اگر تجربه تجربه شده بود نقض نیاز به دلبستگی به شخص مهم دیگری ، به عنوان مثال ، والدین به طور سیستماتیک یک کودک یک ساله را ترک می کردند ، قول هایی می دادند و به آنها عمل نمی کردند ، شاید ضرب و شتم یا مدت طولانی تنها گذاشته می شدند ، رد می شدند. سپس یک نوع رفتار وابسته شکل می گیرد (وابستگی به شخص دیگر ، وابستگی به عشق) یا یک رفتار مداوم اعتیادآور (وابسته) (الکلیسم ، اعتیاد به مواد مخدر ، قمار ، اعتیاد جنسی). در این مورد ، درد وجودی می تواند ظاهر شود - درد ناامیدی و بی معنی بودن زندگی ، و همچنین درد ناامیدی ، هنگامی که به نظر می رسد هیچ چیز نمی تواند فرو نشیند ، این درد را فروکش کند. شاید دردناک ترین و شایع ترین نوع درد روانی ناشی از اختلالات دلبستگی ، اغلب با احساس خشم ، ترس ، کینه ، حسادت ، حسادت ، ترحم و شرم همراه است.

تغییراتی که در دوره رضایت ایجاد می شود نیاز به موفقیت ، ارتباط تنگاتنگی با برقراری ، حفظ و تکمیل روابط با افراد دیگر دارد ، که منجر به نوعی درد روانی مرتبط با رقابت با افراد مهم می شود. این درد تحقیر / تشخیص است. وقتی کودکی اولین خلقت خود را برای مادر / پدر به ارمغان می آورد ، و او می خندد یا می گوید: "این چه نفرت انگیز است؟!" چنین دردهایی با ترس ، شرم ، گناه ، ناامیدی و حسادت رنگ آمیزی می شود.

اگر درد دارید چکار کنید؟ کجا فرار کنم؟ و چگونه می توانم به خودم کمک کنم؟

درد روانی اصلی ترین و مهمترین دلیل برای درخواست کمک حرفه ای از روانشناس-روان درمانگر است

شما نباید "منتظر" آن بمانید یا سعی کنید آن را با داروهای آرامبخش از هر نوع ، از الکل گرفته تا آرامبخش ها ، کاهش دهید. این گونه روشها برای کنار آمدن با درد فقط مشکل و وضعیت شما را تشدید می کند و همچنین با عواقب جدی تری همراه است ، مانند:

1. از دست دادن معنای زندگی ،

2. گرایش به خودکشی ،

3. افسردگی ،

4. علائم روان - بیماری جسمی واقعی ،

5. ناتوانی در لذت بردن و لذت بردن از زندگی ،

6. از دست دادن حساسیت بدنی و احساسی.

در حال حاضر ، تعداد زیادی پورتال اینترنتی با پایگاه داده های روانشناسان در سراسر کشور وجود دارد که شرح مفصلی از صلاحیت هر یک و هزینه خدمات را ارائه می دهد - شما می توانید متخصصی را که شخصاً مناسب شماست انتخاب کنید. یا چندین مورد را انتخاب کنید ، با هر یک به مشاوره اولیه بروید و سپس تصمیم بگیرید که با چه کسی درمان را ادامه دهید.

بنابراین ، اگر احساس می کنید:

  • درد شدید در بدن یا ناحیه قلب ، با ماهیت نامشخص و غیر فیزیکی.
  • اشک ریختن: شما زیاد گریه می کنید و حتی وقتی نامناسب باشد.
  • بسیار عصبانی شوید ، حتی وقتی نامناسب است.
  • شما مطمئن هستید که "همه چیز از دست رفته است" ، "انجام کاری فایده ای ندارد" ، "هیچکس به من احتیاج ندارد" و غیره.
  • شما خوب نمی خوابید: نمی توانید بخوابید ، شب ها از خواب بیدار می شوید.
  • شما خیلی ترسیده اید! شما می ترسید که بمیرید یا یکی از عزیزان (والدین ، همسر یا فرزند) بمیرد

لطفاً تأخیر نکنید - تماس بگیرید ، بنویسید ، خود را متخصص بیابید و درمان را شروع کنید!

در اینجا چند مرحله عملی وجود دارد که می توانید برای کمک به خود قبل از مراجعه به متخصص انجام دهید.

1. نفس کشیدن … تنفس ما را تغذیه و سرشار از زندگی می کند. هوا منبع و نماد اصلی زندگی است ، یعنی وقتی مقدار کافی اکسیژن وارد ریه ها می شود ، سیگنالی به مغز ارسال می شود که "همه چیز خوب است!" این که شما در امان هستید و هیچ چیز شما را تهدید نمی کند. به دنبال این ، مغز یک سیگنال به سیستم عصبی خودمختار ارسال می کند و سطح هورمون های استرس کاهش می یابد و شما کمی آرام می شوید. برای این که بتوانید این کار را انجام دهید ، باید راحت بنشینید ، سعی کنید بدن خود را آرام کرده و نفس بکشید: عمیق ، یکنواخت ، آزادانه ، بدون تلاش و فشار.قبل از اینکه احساس کنید بدن شما واقعاً چگونه آرام می شود و آرام می شوید ، باید این کار را 10 تا 20 دقیقه انجام دهید.

2. تماس با واقعیت … واقعیت همیشه خوشایند نیست ، اما همیشه صادقانه است. به اطرافتان نگاه کنید: در حال حاضر چه می بینید؟ طوفان را می بینی؟ دیوانه وار با اره برقی؟ آب داری؟ و غذا؟ دمت گرم؟ یک نفس عمیق دیگر بکشید تا مطمئن شوید که اکسیژن کافی نیز دارید. کافی؟ بنابراین: وظیفه تماس با واقعیت در حال حاضر این واقعیت است که شما در امنیت هستید! شکی نیست که در واقعیت می توانید بسیاری از حقایق ناخوشایند را پیدا کنید که درد شما را تأیید می کند ، اما این وظیفه ما در حال حاضر نیست! ما به طور انحصاری به گزینه های امنیتی نگاه می کنیم. بنابراین ، چندین بار با خود تکرار کنید که سالم هستید ، آب دارید ، غذا دارید ، گرم هستید و می توانید آزادانه نفس بکشید! اگر به شما کمک می کند تا خود را در یک پتو یا پتو ببندید تا واقعاً احساس امنیت و سلامت کنید ، می توانید این کار را انجام دهید. نتیجه نهایی باید درک کامل این باشد که شما در امنیت هستید ، می توانید آرامش داشته باشید و برای مدتی اینطور باشید.

3. به دنبال یک روانشناس باشید و برای مشاوره ثبت نام کنید … درد روحی موذیانه است و افسوس که از تمرینات تنفسی و بازگرداندن ایمنی ، حتی از گردهمایی با دوست دخترش در آشپزخانه دور نمی شود. علل درد عمیق هستند و به بسیاری از جنبه های دیگر زندگی شما مربوط می شوند. از وقت و پول خود دریغ نکنید ، برای مشاوره ثبت نام کنید.

4. یافتن منبع درد … باور کردن و پذیرش سخت است ، اما درد به خودی خود نشانه خوبی است. اگر چیزی به من آسیب می رساند ، پس هنوز زنده است! اگر مریض باشم هنوز زنده ام! فقط چیزی که قبلاً مرده است ضرری ندارد. اگر درد را تجربه می کنید ، پس یک فرد زنده ، احساساتی ، احساسی و ظریف هستید. اگر شما در حال تجربه درد هستید ، خود زندگی به شما این فرصت را می دهد که برای بهتر شدن تغییر کنید. به یاد داشته باشید ، علت درد نقض مرز تماس فرد با جهان است ، این رویدادی است که نیاز به تغییر ، تغییر مرز ، انعطاف پذیری بیشتر و سازگاری مرز - خودسازی انسان دارد. درد نه تنها مرگ قدیمی است ، بلکه تولد جدید است.

5. مقدار I را جستجو کنید … درد روانی به عنوان سیگنالی از ارزش تجربه شده و حد تحمل است. به طور خلاصه ، اگر احساسات ، نیازها و روابط بسیار مهم و ارزشمند نبود ، شما آنقدر دردناک نمی بودید. این دردی است که می تواند ارزشی را برای شما باز کند که ممکن است حتی به آن شک نداشته باشید ، به شما نیرو و میل می بخشد تا از خود به عنوان حامل این ارزش مراقبت کنید ، و دریچه ای برای درک عمیق تر و حساس تر از خود باز کنید.

درد روانی یک پدیده روانی دشوار و پیچیده است ، تحمل آن دشوار است و می تواند هر دو پیامد شدید را برای شخصیت به همراه داشته باشد: درد = افسردگی ، بنابراین به عنوان سکوی پرش برای رشد شخصیت عمل کنید: درد = عشق همه چیز بستگی به انتخاب فرد دارد.

شما چه انتخابی خواهید کرد؟

توصیه شده: