راه خودخواهی سالم - این چیست و چگونه از خط عبور نکنید

تصویری: راه خودخواهی سالم - این چیست و چگونه از خط عبور نکنید

تصویری: راه خودخواهی سالم - این چیست و چگونه از خط عبور نکنید
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
راه خودخواهی سالم - این چیست و چگونه از خط عبور نکنید
راه خودخواهی سالم - این چیست و چگونه از خط عبور نکنید
Anonim

یک تاریخچه کوچک

در زمان شوروی ، خودخواهی در سطح ایالتی تشویق نمی شد. زیرا در اصل - خودخواه کیست؟ این شخصی است که بیشتر به خود و خانواده اش فکر می کند تا به کل دولت ، از مرزهای خود محافظت می کند و اجازه نمی دهد فضای خصوصی او نقض شود. در اصل ، یک خودخواه حداقل فردی با مفهوم مالکیت خصوصی است. در زمان اتحاد جماهیر شوروی ، هیچ چیز خصوصی وجود نداشت ، و فرد باید نه به خود و منافع کوچک بدبخت خود ، بلکه به رفاه دولت فکر می کرد. و از نظر تئوری ، دولت به نحوی از شما مراقبت می کند ، شما از گرسنگی نمی میرید.

در روسیه پس از اتحاد جماهیر شوروی ، اصطلاح "خودخواهی سالم (یا معقول)" با دست سبک کسی به کار رفت. در واقع ، در قرن 18 ظاهر شد و اصول آن توسط فیلسوفان فرانسوی تدوین شد. آنها می گویند استدلال وارد عمل شد ، شما همچنین باید در مورد خود فکر کنید ، به ویژه اینکه دولت خود را عقب نشینی کرده است. و کاملاً امکان پذیر شد که از گرسنگی بمیریم. اما از نظر خودخواهی سالم ، شما همچنین باید به دیگران فکر کنید. با این حال ، تعداد کمی از افراد موفق شدند نیمه خودخواه باشند. هیچ سنت خودخواهی سالم در کشور وجود نداشت ، به ویژه اینکه ما عموماً کشوری از افراط و تفریط ، از نظر روانشناسی ، جامعه ای خودشیفته هستیم. و خودخواهی سالم در مورد ما مساوی است با "کمی باردار شدن". یعنی محال است. جامعه به کسانی تقسیم شد که تمام اصول اخلاقی را کاملاً نادیده گرفتند و به یک خودخواه سختگیر تبدیل شدند - فقط من ، من و بقیه فقط منبع سود و منفعت هستند. و کسانی که شجاعت ، سختی یا چیز دیگری برای این کار نداشتند ، آنها افراد صادق ساده ای بودند. مانند ، نوع دوست بودن سودآور نیست ، اما من نمی توانم آن را به روش دیگری انجام دهم. همچنین کسانی بودند که از درجه شدید خودخواهی به نوع دوستی مطلق و چیزهای فقیرانه منتقل شدند. من نه تنها بد نیستم بلکه خوب هم هستم. این سخت ترین قسمت از همه بود. مشکل هویت شخصی حادترین و دردناک ترین موضوع در زندگی هر فردی است. و حتی خودخواه و حتی بیشتر.

خوب ، حالا بیایید دریابیم که درجه خودخواهی چیست و واقعاً خودخواهی چیست.

خودخواهی و خودگرایی

هوشیاری یک کودک کوچک خودخواه است. به نظر او جهان منحصراً حول او می چرخد. او می خواهد غذا بخورد ، به او غذا می دهند ، می خواهد بازی کند ، با او بازی می کنند و غیره. اگر او مورد توجه قرار نگیرد و با عشق ، محبت و توجه به دور او نچرخد ، یک ضربه خودشیفته دریافت می کند ، و خودخواهی او تمام نمی شود ، بلکه شروع به شکل های شدید می کند. یعنی فردی که در کودکی آسیب دیده است ، بزرگسال شده است ، هنوز به نوعی کودک دمدمی مزاج است که به اندازه کافی به او داده نشده است. و سپس او درخواست می کند ، اما نه از والدینش ، بلکه از اطرافیانش. خودمحوری یا به یک نگرش تبدیل می شود - تنها چیزی که من می خواهم ، این است که بخواهم از سرم بگذرم و به عنوان دفاع ، عزت نفس بالای سقف است. یا به شدت - من یک فرد کوچک هستم ، به هیچ چیزی احتیاج ندارم ، در عزت نفس بسیار پایین. علاوه بر این ، به هر حال ، او اغلب خودخواهان را از یک افراط به افراط دیگر می اندازد. گاهی او بی ارزش ترین فرد است ، گاهی اوقات فوق العاده عالی. به این "نوسان خودشیفته" می گویند. اگر با او قرار ملاقات گذاشته اید ، یک فرد خودخواه شما را منتظر می گذارد ، سعی می کند یک تکه بزرگتر را از بوفه بگیرد ، اگرچه آن را نمی خورد ، در یک مهمانی توجه جنجالی را به خود جلب می کند … خودخواه دیگر را نمی بیند جهان او روی خودش و مشکلاتش تمرکز کرده است. او نمی داند چگونه گوش دهد ، او چیزی را می شنود ، قطعه ای از داستان شما که مشکل او را آشکار می کند و با قطع صحبت در وسط جمله ، شروع به گفتن می کند: "اما این برای من یکسان است …" و برای نیم ساعت ، اما او چطور؟ "اما من چه فکر می کنم …" به طور کلی ، او پنج سنت خود را در همه جا وارد می کند.

خودخواه می خواهد در نظر دیگران بسیار خوب باشد.اگرچه او نمی تواند درخشش حریصانه خود را به تنهایی مهار کند ، اما سعی می کند از دیگران از نظر اخلاقی یا مالی استفاده کند.

این پرتره را چگونه می خوانید و ترسناک خواهد شد که این اقای وحشتناک چه نوع وحشتناکی هستند. هه ، اما در زندگی اینها خالص ترین جذابیت ها هستند ، اینها بهترین افراد هستند. فقط این ویژگیها به طور ناخودآگاه در آنها ظاهر می شود و شما آنها را فوراً نمی بینید. آنها نمی فهمند که این یکی از بیرون چگونه به نظر می رسد ، زیرا منبع کنترل مغرضانه است. آنها رفتار خود را از بیرون ارزیابی نمی کنند ، برای آنها بسیار دشوار است. برای آنها مهم است که دیگران در مورد آنها چه می گویند و مهم نیست که ارزیابی های خارجی چقدر به واقعیت نزدیک هستند. نکته اصلی این است که خوب صحبت کنید. به همین دلیل ، خودخواهان به صورت دوره ای برخی کارهای خوب بزرگ را انجام می دهند. آنها نیاز به تأیید دارند. و اغلب به ضرر خودشان است. ویکی پدیا می نویسد که نقطه مقابل خودخواهی نوع دوستی است. اما نقطه مقابل واقعی خودخواهی است ، ناسالم است ، و در خود بزرگسالی به شکل خودخواهی توسعه نیافته است. همچنین می تواند مبنایی برای طغیان نوع دوستی باشد. این نوع تفکر خاص است. به عنوان مثال ، من تصویری را مشاهده کردم که چگونه در یک خانواده مردی در میان عزیزانش مستبد و "همه چیز برای من ، برای من" وحشتناک بود ، اما برای اطرافیانش مهربان و سخاوتمند بود. او می توانست اسباب بازی ها را از فرزندان خود بگیرد تا بتواند آنها را با لبخند زیبا و کلمات محبت آمیز به همسایه هدیه دهد ، البته در حضور همسایه. او می دانست که بعداً همسایه خیلی خوب در مورد او به دیگران خواهد گفت و این به بیهودگی بیمار او دلداری داد. او از آپارتمانی که در زمان اتحاد جماهیر شوروی به او پیشنهاد شده بود ، به نفع یک همکار کار (همانطور که از او تشکر کرد!) ، خودداری کرد و به همسر خود اجازه خرید جوراب و لباس اضافی را نداد.

فردی که دچار آسیب های خودشیفته نشده است از هر شانس برای تبدیل شدن به یک خودخواه سالم و هوشمند برخوردار است. اگرچه خودخواهی تکاملی چندان توجیه پذیر نیست. تنها آن دسته از جوامع زنده ماندند که بیشتر از خود به دیگران فکر می کردند. اما امروز جهان کاملاً ثابت است. ما توسط دایناسورها یا خرس های وحشی در حمله قبیله همسایه تهدید نمی شویم. ما وارد دوره ای می شویم که افراد تنها پیروز می شوند. و بقیه جامعه را به سمت موفقیت و سطح زندگی بهتر هدایت می کنند. خودخواهی منطقی اکنون اساس خوشبختی است. و نه تنها خود شما ، بلکه اطرافیان نیز. یک مثل در مورد مردی وجود دارد که می خواست همه جهان را شاد کند. او ده سال کار کرد ، اما به موفقیتی نرسید. مردم هنوز ناراضی بودند. سپس تصمیم گرفت حداقل کشورش را خوشحال کند. او خستگی ناپذیر کار می کرد ، اما کشور هنوز ناراضی بود. "خوب! - او گفت. "من حداقل شهرم را شاد خواهم کرد!" و او شروع به کار برای خیر شهر خود کرد. اما زمان گذشت و شهر شادتر نشد. مرد تصمیم گرفت خانواده اش را خوشحال کند. چند سال دیگر گذشت ، اما خانواده ناراضی بودند. او ناراحت شد ، دستان خود را انداخت و گفت: "خوب ، من حداقل خودم را خوشحال می کنم!" و من شروع به کار روی آن کردم. و بعد از مدتی به اطراف نگاه کردم و دیدم که خانواده او خوشحال هستند ، شهر خوشحال است ، کشور شاد است و جهان مرفه است. نتیجه گیری: شما نمی توانید شادی دیگران را از طریق ناراحتی و مشکلات خود ایجاد کنید. هیچ چیز مفیدتر از یک فرد سالم و راضی برای دیگران نیست. او یک خودخواه است ، او قبل از هر چیز به علایق خود فکر می کند. و هیچ اشکالی در آن وجود ندارد!

مراحل روش روانشناسی بزرگ برای خودباوری سالم

خودخواهی منطقی (من تکرار می کنم ، نباید با خودخواهی اشتباه گرفته شود) را می توان در خود پرورش داد. و بر آسیب های خودشیفته حتی با یادگیری و بهره مندی از آن می توان غلبه کرد.

اینجاست که همه چیز گام به گام شروع می شود.

اول ، با پذیرش بدون قضاوت در مورد سابقه خانوادگی و والدین خود در مورد آنچه هستند. این به خودی خود بسیار دشوار است ، اما امکان پذیر است. یک تمرین وجود دارد - نامه ای به والدین که نیازی به ارسال ندارد. و در آن لازم است موارد زیر را شرح دهید: چرا از والدین خود عصبانی هستید ، از چه چیزی پشیمان هستید ، از چه چیزی تشکر می کنید ، از آنها چه می خواهید و آنچه را با خوشحالی به خاطر می آورید. اگر این تمرین را با روان درمانگر انجام دهید و احساسات در حال ظهور را بیان کنید ، می توانید در یک جلسه به نتایج باورنکردنی برسید.گویی دارید خود را آزاد می کنید و بار سنگین نامرئی از دوش شما می افتد.

ثانیاً ، شما باید مرزهای خود را در مورد مجاز و غیرمجاز در روابط با مردم مشخص کنید. و سعی کنید از مرزهای خودتان دفاع کنید و از مرزهای دیگران تجاوز نکنید. شکل گیری و حفظ مرزهای فرد به بلوغ نیاز دارد. اما افراد نابالغ حفاظت از مرزهای خود را به معنای بد خودخواهی می دانند.

- اجازه بده عبای تو را بپوشم!

- نخواهم ، من به او نیاز دارم.

- خوب ، شما یک خودخواه هستید!

نیازی به شرکت در گفتگوهای مشابه نیست. این دستکاری خودشیفته های درمان نشده است.

ثالثاً ، لازم است هر روز خود را نوازش کنید و اعمال خود دوستانه را نشان دهید. خودتان را تحسین کنید ، تعریف کنید و سعی کنید عزت نفس را به میانگین طلایی نزدیک کنید. خود را نه بدتر از دیگران و نه بهتر بدانید. س Rasال راسکولنیکوف: "آیا من موجودی لرزان هستم یا حق دارم؟" چیزی بیش از تجلی آسیب های خودشیفته و خود محوری نیست. یک خودخواه سالم و شاد چنین س questionsالاتی نمی پرسد. یک نگرش درست وجود دارد که عزت نفس را به موقعیت های سالم باز می گرداند و در آن احساس خوبی دارید - این چنین به نظر می رسد: "من فقط یک فرد شایسته هستم ، نه بدتر و نه بهتر از دیگران."

چهارم ، شما باید هر روز به دنبال لحظه هایی باشید تا استعدادها و توانایی های خود را درک کنید. اختصاص زمان به کار مورد علاقه خود ، حتی اگر هنوز در سطح یک سرگرمی باشد ، مظهر سالم ترین خودخواهی است. جلب رضایت از خود حیاتی است. زنان اغلب نیاز خود را برای خودشناسی فدای خانواده و زندگی روزمره می کنند. اما خودآگاهی خلاق نیز یک نیاز اساسی است ، بدون رضایت فرد تلخ می شود و حتی ناخودآگاه از عزیزان خود به خاطر فداکاری هایش انتقام می گیرد.

توصیه شده: