گرفتگی قلب. مقاله کوتاه روانشناسی با الهام از موضوع جلسه درمانی اخیر

فهرست مطالب:

تصویری: گرفتگی قلب. مقاله کوتاه روانشناسی با الهام از موضوع جلسه درمانی اخیر

تصویری: گرفتگی قلب. مقاله کوتاه روانشناسی با الهام از موضوع جلسه درمانی اخیر
تصویری: از انتخاب موضوع تا ارائه موفق در جلسه دفاع پایان نامه 2024, ممکن است
گرفتگی قلب. مقاله کوتاه روانشناسی با الهام از موضوع جلسه درمانی اخیر
گرفتگی قلب. مقاله کوتاه روانشناسی با الهام از موضوع جلسه درمانی اخیر
Anonim

کریستینا Orbakaite چنین آهنگی دارد ، به یاد دارید؟

« خورشید وجود ندارد ، خورشید رفته است …

از آسمان عبور می کردم تا عشقم به خواب رود ،

برای ملاقات با او - دوباره … »

مقاله امروز من درباره این پدیده روانی است …

… شما به یکی از عزیزان خود نگاه می کنید و شخص دیگری را در او مشاهده می کنید. در ظاهر ، به نظر می رسد همه چیز یکسان است: یک چهره ، یک بدن ، اما در داخل جایگزینی جهانی تنها نیست … متفاوت به نظر می رسد - گذشته ، طوری صحبت می کند که انگار نه با شما - متفاوت ، نه در روح خود - متفاوت … یا؟ … …

یا شاید یکی دیگر؟ ایناهاش! محتوا ، پری داخلی تغییر کرده است ، و پوسته آینه بلافاصله چیز دیگری را منعکس می کند … ما با سرسختی یک فرد نزدیک را نمی شناسیم: او واقعاً تغییر کرده است … روح یک عزیز در بعد دیگری است … توسط قیاس با خطوط یک آهنگ محبوب دیگر: "و شکستن لنگرها ، روح شما پرواز می کند …"

او و او خورشید گرفتگی

شما نمی خواهید آنچه را که اتفاق افتاده باور کنید ، شما سعی می کنید روح عزیز و گرانقدر خود را بیدار کنید ، آن را به خودتان بازگردانید…. و-و-و؟ تو نمیتونی انجامش بدی …

اوه اوه … او خوشحال خواهد شد ، اما نمی تواند ، چیزی به طور اساسی در او تغییر کرده است و او هیچ کنترلی بر وضعیت خود ندارد: دیگری در قلب او مستقر شده است ، همه چیز در حال حاضر متفاوت است ، همه افکار در مورد یکی یا دیگر …

درخشش قبلی غیرممکن است - در برآمدگی جانبی جلو.

او

حرکت از یک منطقه انرژی به منطقه دیگر وجود داشت ، به نظر می رسید قلب او حرکت کرده است و در پشت خط استوا زندگی قبلی خود ، در نصف النهار و موازی دیگر قرار دارد …

درد می کند! شک نکن! بسیار ، بسیار دردناک! اما در مناطق سابق اینطور نیست … گویی کسی روی "کلیک کرده است" خاموش" همه چيز! همانطور که قبلاً نخواهد بود. خوب ، او می تواند در این مورد چه کاری انجام دهد؟! … یکی به من بگوید ؟! … روح پاره شده است: کمک! با پزشک تماس بگیرید! کمک!"

او

اولین احساسات - احساسات داخل بمب منفجر می شود ، حیاتی سقوط - فروپاشی ، کشنده ، جبران ناپذیر مشکلات (برای زنده ماندن در همه اینها). گویی هزار بمب افکن با ضربات دقیق بارها شما را به تکه های بی شمار بی رحمانه پاره کردند - شما گم شده اید ، نیستید ، از واقعیت قبلی باقی ماند برخی ویرانه ها ، دور و بر ویرانه ها و ویرانی ها

بله ، ظاهراً پوسته بدبخت شما در نمایش مادی وجود دارد ، اما در روح یک قبرستان وجود دارد.

پارادوکس راه رفتن: زندگی وجود ندارد ، پوسته باقی می ماند ، شما باید بروید - شما باید - و شما بروید

و این پیچ و خم جهنم ها به تازگی باز شده است ، باید تا انتها منتقل شود - برای مقاومت ، تحمل ، بیرون کشیدن خود و پیروز شدن از آن …

این راه شهادت ، راهی برای جنگ تقریباً واقعی و واقعی است ، که در آن مهم این است که تسلیم ناامیدی و اندوه سیاه نشوید ، بلکه باید خودتان را شکست دهید ، این شرایط لعنتی و این درد وحشتناک … زنده و بی وقفه … و رسوب سرد را ذوب کنید ، حل کنید یا آن را در جایی در داخل پنهان کنید … حافظه ، آیا می فهمید؟ این چیز وفادار است ، مانند یک نگهبان - مدت طولانی نگه می دارد ، رها نمی کند

تکمیل فرایند. بازگشت مقررات

و با این حال ، روند کسوف موقتی است ، و اگر شما در برابر این بمباران داخلی مقاومت کنید ، در برابر این تجاوز وحشتناک شرایط ، اجتناب ناپذیر مقاومت کنید. پیروزی -بر خود و غم غم دیروز ، و و و اخیر کسوف عقب نشینی ، پایان ، پایان … و بعد …

سپس دوباره چشمک می زند آفتابگرم می شود ، می درخشد ، می درخشد - و یک زندگی خوب جدید خواهد آمد

توصیه شده: