از قورباغه تا شاهزاده خانم. تحول استعاری از یک جلسه روانشناسی اخیر

فهرست مطالب:

تصویری: از قورباغه تا شاهزاده خانم. تحول استعاری از یک جلسه روانشناسی اخیر

تصویری: از قورباغه تا شاهزاده خانم. تحول استعاری از یک جلسه روانشناسی اخیر
تصویری: Phi Nhung và quãng thời gian khó khăn làm nhiều nghề kiếm sống | Ngôi sao đương thời – Tập 20 2024, ممکن است
از قورباغه تا شاهزاده خانم. تحول استعاری از یک جلسه روانشناسی اخیر
از قورباغه تا شاهزاده خانم. تحول استعاری از یک جلسه روانشناسی اخیر
Anonim

از قورباغه تا شاهزاده خانم. داستان یک تحول استعاری

مشتری N ، دختری کمتر از 20 سال ، با درخواست مشورت برای بررسی الگوهای رفتاری (تحت تأثیر مادرش) تعامل با افراد جنس مخالف ، که ماهیت آن به عنوان موارد زیر: مردان به طور بالقوه خطرناک هستند ، و بنابراین از یک زن می خواهند که دفاع لازم را برای حملات لازم و نبرد مقدس و عادلانه انجام دهد.

دختر در فضایی از رویارویی ابدی بین پدر و مادر بزرگ شد ، از کودکی الگوریتم مخرب زیر را آموخت: مادر تقریباً هر روز درگیری های زناشویی را برانگیخت و اختلافات با همسرش را به رسوایی های جدی رساند و با اخراج بعدی مرد از خانه. برای مدتی بسیار کوتاه ، ممکن است آتش بس بین زن و شوهر رخ دهد ، اما به زودی ، به روشی قابل پیش بینی ، جنگ قطعاً از سر گرفته می شود. داستان پدر و مادر این دختر به طلاق ختم شد و ازدواج قریب الوقوع پدر مشتری با زنی دیگر انجام شد. مادر این دختر هرگز ازدواج نکرد ، در تمام زندگی خود دخترش را در برابر سناریوی مشابه هشدار داد و به معنای واقعی کلمه موارد زیر را القا کرد: "مردان خطرناک هستند" ، "ازدواج به خوبی منجر نمی شود" ، خود شما از نزدیک شدن با افراد جنس مخالف اجتناب می کنید. و دختر مطیعانه سناریوی مادر را اجرا کرد: وارد آموزش تخصصی بیگانه (اما قابل اعتماد ، همانطور که مادرش معتقد بود) شد. زندگی نکردن ؛ تخریب روابط نزدیک با جنس مخالف با رویارویی مداوم ، درگیری ها.

آلنا ویکتوروونا ، من مانند مردان و پدران با مردان رفتار می کنم - من درگیر می شوم ، می جنگم ، از چیزی دفاع می کنم و در نهایت به ناچار به جدایی می رسم. من از این وضعیت راضی نیستم ، اما به نظر می رسد که قادر به انجام آن متفاوت نیستم. من مستأصل بودم: آخرین نامزد من اخیراً با دختر دیگری ازدواج کرد. ظاهراً او مراقب روابط مشترک آنها بود. آیا می توان این الگوی تعامل مخرب با جنس مخالف را که برای یک زن مضر است انجام داد؟ خسته ، فرسوده …

کار ما کاملاً سنتی بود. ما به طور مشروط بخشی از شخصیت دختر را که با مردان مخالف بود جدا کردیم و با قرار دادن او روی صندلی جداگانه ، شروع به روشن شدن وضعیت کردیم. به زودی موارد زیر روشن شد: این شخصیت غیر شخصی توسط مادر دختر نشان داده شد - با ترس و طرد جنس مخالف. اما عجیب ترین چیزی که ما موفق به کشف آن شدیم این بود: والدین از همه مردان جهان متنفر نبودند ، در سرنوشت او شخصی وجود داشت که او تمام زندگی خود را دوست داشت ، اما به بزرگترین بدبختی در جوانی ، او را برای همیشه ترک کرد ، در یک فاجعه هیولایی سقوط کرد. زن هنوز با نگرانی عاشق این مرد بود. اما پدر مشتری (و سایر مردان روی زمین) قبول نکرد و از او متنفر بود. مشتری با اختیار خود با پدر ازدواج نکرد - تحت فشار بستگان ، در ازدواج دخترش را به دنیا آورد ، با ظاهر او مجبور به قطع تحصیل شد ، که زن بی وقفه از شوهر و دخترش شکایت کرد ، و به همه اطرافیانش ازدواج او نتیجه ای نداشت ، دخترش (از نوجوانی) توسط یک زن تنها ، در شرایط سخت مادی پرورش یافت. بنابراین او به دختر خود (از بهترین انگیزه ها) القا کرد که مردان افراد غیرقابل اعتمادی هستند و تحصیلات یک تکه نان است که همیشه تغذیه خواهد کرد. به طور کلی ، من اسکریپت های خود را پیاده کردم.

پس از گوش دادن به این داستان دراماتیک ، ما همدردی صمیمانه و عمیق ترین همدلی خود را برای درد او با زن (که شخصیت زیر شخصی کار مشتری را نشان می دهد) ابراز کردیم.علاوه بر این ، با ابراز بالاترین احترام ، ما به موارد زیر اشاره کردیم: در پشت طرد سطحی نیمی از مردان جامعه در روح این زن ، بزرگترین عشق غم انگیز به یک مرد مجرد نهفته است. ما همچنین خاطرنشان کردیم که روح این زن به هیچ وجه از نظر نفرت از هیچکس ، بلکه از هدیه نادر عشق به یک فرد همیشه دوست داشتنی قابل توجه است. ما تحسین ، خوشحالی خود را ابراز کردیم و از او خواستیم که چنین احساس شگفت انگیزی را پنهان نکند ، بلکه با احساس غرور سپاسگزار از این حضور ، آن را در قلب دخترش بریزد و با عشق مادر ، به برکت مادر برای فرزندش ، عشق بالقوه را به فرزندش منتقل کند. ازدواج دخترش این زن (که به عنوان شخصیت زیر مشتری شناخته می شود) به معنای واقعی کلمه به اشک ریخت و -و-و … با درخواست ما موافقت کرد.

برای تحکیم نتیجه ، ما از شخصیت زیر دختر درخواست کردیم که خود را (در مرحله اولیه جلسه و در حال حاضر) با چند تصویر خاص نشان دهد. او موارد زیر را دریافت کرد: تصویر اول شبیه یک سنگ فولادی و سنگین بود که در مرکز سینه زندگی می کرد ، تصویر دوم - مانند یک اجاق گاز داغ با منقل شعله ور ، که کل فضای داخلی مشتری را اشغال کرده بود.

ما از شخصيت زير دختر خواستيم كه روي تصوير دوم او تمركز كند و كوره روحاني را به حرارتي مقدس و شفابخش بسوزاند و سپس سنگ فولادي را در آنجا قرار دهد.

مشتری این کار را انجام داد و تصویر زیر را مشاهده کرد: سنگریزه فولادی شروع به ذوب شدن ، ذوب شدن و سرانجام تبدیل به قلبهای فولادی شگفت انگیز کرد - دو بزرگسال و سه قلب کوچک (کودکانه) که به طور نمادین شادی احتمالی و آینده مشتری را پیش بینی می کرد.

احساسی که دختر را پر کرده بود باورنکردنی بود: سبک و در عین حال شاد.

ما از این بخش منبع تشکر کردیم ، همانطور که معلوم شد ، برای دختر و یک بررسی انجام دادیم: مشتری ، وقتی روی صندلی خود نشسته بود ، با دقت به احساسات او گوش داد - آیا او همه چیز را تصمیم گرفت و آیا هر گونه س toالی به زیر شخصیت برجسته داشت؟ ؟

ناگهان تصویری برای دختر آمد: "من می خواهم لباس فضایی مادرم را داخل این اجاق گاز بیندازم ، که همیشه در آن لباس می پوشم و برای من کوچک است ، می سوزد."

به او گفتم: "عالی!" انجام دهید! آیا می دانید این تصویر چگونه در درک من آشکار می شود؟ اکنون شما نه روپوش مادر خود ، بلکه پوست قورباغه خود را (که به طور اتفاقی در آن لباس پوشیده اید) به فر می اندازید ، در نتیجه خود را از طلسم خلاص کرده و شما را به خوشبخت ترین شاهزاده تبدیل می کند. شما دیگر این پوست را نخواهید پوشید و خود را به همان چیزی که هست باز می گردانید - آن پوست واقعی.

/ تصاویری که در طول جلسه به درمانگر می آید در نوع خود ارزشمند و منبع است. روانشناس یک شرکت کننده کامل در تحولات درمانی است و با اسکن فرایندهای درمانی ، معانی بسیار مهم و ارزشمندی را به مراجعه کننده تحریک می کند. /

ما یک پوست قورباغه را به کوره جادویی انداختیم و از نسخه های بیگانه و نامطلوب برای دختر خلاص شدیم ، و در قلب او فقط یک مخزن شفابخش از عشق بی مصرف و زیبا باقی گذاشتیم. این کار بسیار آسان است ، با کمک بخشی که قبلاً غیرقابل حل بود ، اما در حال حاضر مورد توافق قرار گرفته است ، من و مشتری وضعیت درخواست را تصحیح کردیم. در پایان کار ، دختر احساس متفاوتی داشت و جلسه را کاملاً متفاوت ترک کرد و به روستایی کامل ناآشنا رفت.

پس از اتمام مشاوره ، موارد زیر به طور غیرمنتظره ای برای من ظاهر شد: "داستان شاهزاده قورباغه" از کودکی افسانه مورد علاقه این مشتری بوده است. در اینجا چنین فراخوانی جادویی وجود دارد ، یک پیام استعاری ، نشانه ای از تبدیل آینده نجات دهنده از یک قورباغه به شاهزاده خانم.

توصیه شده: