عدم حمایت در ازدواج

فهرست مطالب:

تصویری: عدم حمایت در ازدواج

تصویری: عدم حمایت در ازدواج
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
عدم حمایت در ازدواج
عدم حمایت در ازدواج
Anonim

نویسنده: ، روانشناس ، سرپرست ، درمانگر خانواده درمانگر گشتالت

کمبود حمایت در ازدواج

از همان ابتدا ، کار با این زوج مشکلات را پیش بینی می کرد. آنها فقط در سومین تلاش به سراغ من آمدند ، زیرا هیچ کس را نداشتند که فرزندان خود را نزد او بگذارند. وقتی وارد شدند ، هاله ای اندک از اندوه را احساس کردم. هم همسرش میخائیل و هم همسرش اولگا - هر دو لاغر به نظر می رسیدند. خوش لباس ، جوان - او 37 ساله است ، او 32 ساله است - اما با چهره های خسته ، گویی آنها کار سختی انجام می دهند و روزهای زیادی خواب کافی ندارند.

من شروع به پرسیدن کردم ، یک ژنوگرام ساختم و برای روشن شدن مشکلاتی که آنها را به سمت من سوق داد ، ادامه دادم. مجموعه استانداردی از شکایات: زن فاقد توجه است ، شوهر از گرما و مراقبت کمی برخوردار است. اتهامات متقابل استاندارد رابطه جنسی استاندارد نادر و بدون وقت با هم ، فقط دو مورد - این مورد در مورد بسیاری از زوج ها با فرزندان کوچک صادق است. آنها همیشه مشغول هستند. او یک تجارت دارد. بچه ها روی آن هستند. عصرها آنها با هم هستند - اما منحصراً در مسائل روزمره. آنها والدین خوبی هستند ، متخصصان موفقی هستند ، افراد دلپذیری هستند. اما زندگی آنها کسل کننده و افسرده کننده تر می شود زیرا هم از نظر احساسی و هم از نظر جسمی خسته شده اند. من از شنیدن آنها غمگین و دردناک بودم ، زیرا آنها از دسترسی به انرژی خود محروم بودند.

من اکنون روی کل روند درمان صحبت نمی کنم - این زوج یک سال و نیم پیش من آمدند ، و ما چیزهای زیادی را با هم پشت سر گذاشتیم ، و در پست بعدی من ایده دیگری را که آنها مرا مجبور کردند مورد بحث قرار خواهم داد. من در مورد آنچه از همان ابتدا مرا شگفت زده کرد برای شما خواهم گفت.

وقتی پرسیدم چه کسی به آنها کمک می کند ، آنها به اتفاق آرا پاسخ دادند: هیچکس. من شگفت زده شدم - این زوج وضع مالی خوبی دارند و عجیب است که آنها پرستار بچه یا خواهر زن ندارند. "آنها چه هستند" ، - آنها خشمگین شدند ، - "یک غریبه در خانه غیرقابل قبول است."

من حتی تعجب نکردم. من قبلا با چنین زوجی آشنا شده بودم. من حتی نامی برای درمان چنین زوج هایی ارائه دادم: "NKVD" - پرستار بچه ، آشپز ، راننده ، خانه دار. اینها افرادی هستند که برای یک زندگی عادی به آنها نیاز دارند. اما حتی زمانی که امکانات مالی دارند ، به دلیل این ایده عجیب که مجبورند به تنهایی با همه چیز کنار بیایند ، اغلب از کمک امتناع می کنند. و در نتیجه ، آنها کنار نمی آیند …

به تازگی ، من افکار شیلا شارپ را خواندم که بسیار با من همخوانی داشت. او همچنین خاطرنشان می کند که حتی زوج های موفق مالی نیز انتظارات غیرواقعی از خود دارند که شامل این ایده است: "من خودم / همه چیز را اداره می کنم." آگاهی از نیاز به کمک باعث ایجاد یک ضربه خودشیفته می شود. اما افسوس - هیچ یک از ما خودکفا نیستیم. برای زندگی ، یک فرد باید منابع خود را از بیرون پر کند: بخورید ، بنوشید ، نفس بکشید. برای زندگی ، سیستم خانواده نیز باید منابع خود را دوباره پر کند ، به ویژه هنگامی که کودکان کوچک وجود دارد.

به طور معمول ، یک زن و شوهر باید نیازهای خود را - هم شخصی و هم شریک در رابطه با یکدیگر - تشخیص دهند. عدم تشخیص نیازهای شما منجر به سوء تفاهم ، درگیری ، مشکلات ، خستگی و اغلب - طلاق می شود. موافق باشید ، داشتن نیازها ، درخواست کمک ، استفاده از منابع خارجی اشکالی ندارد. این مبلغ ناچیزی است که باید برای ثبات ازدواج ، برای سلامت روحی و جسمی ، برای فرصتی برای لذت بردن از نحوه رشد کودکان و آنچه والدین آنها می خواهند پرداخت. اما برای این شما باید طرز فکر خود را تغییر دهید - و اوه ، چقدر دشوار است …

من داستان زوجی به نام اولگا و میخائیل را ادامه می دهم که چندین سال پیش برای ازدواج زناشویی به من مراجعه کردند. در اولین ملاقات ، آنها به س questionال من در مورد au pair واکنش منفی تندی نشان دادند. من بحث نکردم - خیلی زود بود. اما ژنوگرام شواهدی بود که والدین میخائیل و اولگا سالم و سالم هستند.

با این حال ، یک یادآوری درباره والدین باعث وحشت تقریبا مقدسی در چهره آنها شد. "تو چی هستی ، ناتالیا! آنها نباید در آستانه ورود قرار گیرند. آنها بلافاصله شروع به دستور دادن ، انتقاد و طراحی مجدد همه چیز به روش خود می کنند. "اولگا گفت. میخائیل سر تکان داد و گفت: "بدون والدین - دیدن نوه ها یک بار در ماه کافی است."

این داستان تنها داستان نیست.به تازگی ، من به طور فزاینده ای با موقعیتی روبرو شده ام که زن و شوهر ، با بستن یکدیگر ، سعی می کنند بدون مشارکت شخص ثالث همه مشکلات را حل کنند. این اتفاق نسبتاً اخیر رخ داد - قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، نمایندگان سه نسل اغلب در خانواده زندگی می کردند. "تورم" زنان پس از 50 سال با نیاز به کمک به نوه های خود همراه بود. اما زمانه تغییر کرده است و اکنون داشتن مادربزرگ های فعال بیشتر نگران کننده است تا شادی آور. بسیاری سعی می کنند از والدین خود دور شوند و به هیچ وجه از دیدارهایشان خوشحال نیستند.

چرا این اتفاق می افتد؟ پاسخ های زیادی وجود دارد ، اما یکی از آنها در سطح نهفته است. والدین اغلب از کودکان بزرگسال حمایت نمی کنند ، بلکه به عنوان منتقد و کنترل کننده عمل می کنند. این تصور به وجود می آید که آنها خود به حمایت کودکان بزرگسال خود و شناخت بی پایان آنها نیاز دارند. به نظر می رسد آنها خوشحال هستند که به حرفهای بی پایان گوش می دهند: "مامان ، تو بهترین بودی" ، "تو همه چیز را درست انجام دادی ، اما من انجام ندادم" ، "من 40 ساله هستم ، اما هنوز آماده اطاعت و اطاعت هستم" ، "من ، برخلاف شما ، خانه دار بد و مادر نفرت انگیز "،" کتلت های شما همیشه خوشمزه ترند و نظر شما درست تر است."

جهان تغییر کرده است ، اما والدین سرسختانه متوجه این موضوع نمی شوند و در عوض دائماً در رقابت با فرزندان خود "پرواز" می کنند: "بنابراین من شما را بزرگ کردم - نه پوشک ، نه ماشین لباسشویی ، نه کمک ، و افراد خوب پرورش دادم" ، "من موفق شدم همه چیز - و تو هیچی نیستی "،" چرا به شوهرم غذا ندادی "و غیره. بنابراین ، ورود پدربزرگ و مادربزرگ به عنوان یک چک مالیاتی و کنترل دولتی تلقی می شود و به جای کمک مورد نظر ، والدین جوان اغلب احساس خشم ، ناراحتی ، شرم و گناه می کنند.

البته این برای همه صادق نیست. با این حال ، فرزندپروری به دام بسیاری از زوج ها تبدیل شده است. اگرچه همه ما می دانیم که پنیر رایگان فقط در تله موش است ، اما چرا در مورد والدین خود توهم داریم. بسیاری از مردم معتقدند که کمک فداکارانه نیست. اما فکر کنید - آیا بانک تا به حال به شما وام بدون بهره می دهد؟ نه! یا کسی برای شما سود پرداخت می کند ، یا قیمت محصول بسیار بالا است.

بنابراین اینجاست. والدین ، از نوه های خود مراقبت می کنند و می خواهند حقوق و سود خود را دریافت کنند ، که عبارتند از:

  • توانایی نقض مرزهای خانواده فرزندان خود.
  • فرصتی برای ابراز عقاید بدون تشریفات.
  • توانایی ایجاد نظم شخصی شما.
  • توانایی انتقاد و بی ارزش ساختن کارهایی که کودکان انجام می دهند.
  • توانایی دستکاری کودکان با تهدید به نیامدن نوه ها.
  • توانایی درخواست اطاعت و دیکته شرایط.
  • این فرصت بعداً ، هنگامی که نیروها از بین رفتند ، می توانند به کنترل کودکان ادامه دهند ، زیرا نمی خواهند کمک و مراقبت را به شکلی که کودکان بزرگسال ارائه می دهند بپذیرند.

من می توانم لیست را ادامه دهم ، اما واضح است که علاقه به کمک بسیار زیاد است. و سپس این س arال پیش می آید: چه باید کرد؟ اگر نوه ها و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها به یکدیگر احتیاج داشته باشند چه؟

یکی از راههای خروج آنها پرداخت پول است. پول عملکرد مرزها را انجام می دهد و در صورت پرداخت ، می توانید تقاضا کنید آنچه را که نیاز دارید انجام دهید. خیر - دستیار دیگری را استخدام کنید. یکی از همکاران من وقتی مادرش را ترک می کرد ، 8 ساعت به او حقوق می داد. او می گوید: "بقیه زمانها شما فقط می توانید مادربزرگ باشید ، اما در این زمان سر کار هستید." و مادربزرگ با حرف B ، معلم سابق - اگرچه معلوم نیست چه چیزی را باید پنهان کرد ، معلمان سابق وجود ندارد - همه چیز را مطابق خط انجام داد ، زیرا دخترش به عنوان مدیر مدرسه عمل می کرد).

راه دوم این است که از غریبه هایی کمک بگیرید که حرفه ای کار خود را انجام می دهند. این برای فرهنگ ما غیر معمول است - اما اگر منابع مالی دارید ارزش آن را دارد. یک زوج که به من مراجعه کردند ، پرستار بچه را به مادربزرگ رایگان اما همه جا ترجیح دادند ، زیرا برای این کار در خانه خود آرامش دریافت کردند.

سوم استفاده از منابع محیطی است: گروههای خودیاری ، همسایگان ، همکاران ، سایر اقوام ، موسسات مختلف.

کمک والدین متفاوت است. گاهی به اندازه باران در خشکسالی ضروری و به موقع است. و گاهی مخرب و دردناک ، مانند اسب تروا.

بنابراین ، قبل از مراجعه به والدین برای کمک ، مزایا و معایب آن را بسنجید ، بدانید این چه چیزی شما را تهدید می کند و تصمیم بگیرید.

Image
Image

اما خود را بدون حمایت رها نکنید! مراقب خانواده و همسرتان باشید! زیرا عدم حمایت در زن و شوهر می تواند عواقب بسیار دردناکی را به دنبال داشته باشد.

توصیه شده: