درباره روابط و عشق به خود. قسمت 2

تصویری: درباره روابط و عشق به خود. قسمت 2

تصویری: درباره روابط و عشق به خود. قسمت 2
تصویری: حقایق باورنکردنی در مورد رابطه جنسی و عشق که - قسمت دوم 2024, ممکن است
درباره روابط و عشق به خود. قسمت 2
درباره روابط و عشق به خود. قسمت 2
Anonim

هر شخص دارای یک فرزند درونی و یک پدر و مادر درونی است. آنها به تدریج از تجربیات ، تجربیات ، رویدادهای خود و از تصاویر دیگران شکل می گیرند. بزرگسال درونی تصویر جمعی از همه بزرگسالان مهم در زندگی یک فرد است. چنین بازیگری از خود ، در جایی در ناخودآگاه منجمد نشدنی است. این می تواند یک بازیگر دقیق از یکی از والدین باشد. یا شاید ترکیبی از والدین ، پدربزرگ و مادربزرگ ، معلمان و خواهر و برادرهای بزرگتر. والدین همیشه با شما هستند.

هنگامی که در نوجوانی بود ، دختر به دیسکو می رفت و از مادرش شنید: "کجا چنین دامن کوتاهی پوشیده ای! آنها حتی فکر خواهند کرد که شما یک دختر با فضیلت آسان هستید! " و اکنون یک خانم بزرگسال جدی ، با کار ، شوهر و سه فرزند ، لباس را در فروشگاه انتخاب می کند - و اگر زانو را نپوشاند هرگز دامن نمی گیرد! مامان اونجا نیست او در آن طرف شهر زندگی می کند. اما مادر درونی مدام این جمله را درست در سر خود تکرار می کند. زن می ترسد که آنها به او فکر کنند. عصبی ، تنظیم می شود.

پسر بچه ای لغزش می کند و زمین می خورد. او آسیب دیده و آسیب دیده است. و بالای سر او چهره پدرش بلند می شود و با شدت می گوید: "ناله نکنید! تو چه شکلی هستی دختر! باید زیر پای خود را نگاه می کردی. " پسر اشک می بلعد و رنج می برد. و اکنون او عموی بالغ است ، تا شب کار می کند ، آخر هفته ها می خواهد در یک گور مخفی شود تا کسی به او دست نزند. اما او یک مرد است - او حق ندارد شکایت کند! و چیزی که در قفسه سینه احساس سوزش می کند احتمالاً آب و هوا است. پدر درونی سخت گیر و سخت گیر به نظر می رسد. و فرد به طور سیستماتیک به سمت خستگی مزمن ، افسردگی یا حمله قلبی حرکت می کند.

والدین یک منتقد ، یک محدود کننده ، یک فرد خواستار هستند.

و جایی در همان ناخودآگاه ، علاوه بر والدین درونی ، فرزند داخلی نیز پنهان شده است. مشخص نیست چند ساله است - هر کس سن خود را دارد. این سنی است که در آن شخص به شدت احساس طرد شدن از بزرگسالان قابل توجهی می کند. اولین سن از این تجربه. جایی که آنها سرزنش می کردند ، اما حمایت نمی کردند ، جایی که آنها را کنار می زدند ، و در آغوش نمی گرفتند ، جایی که رویگردان می شدند و محافظت نمی کردند. و این کودک هنوز آنجاست ، در همان روز ، در همان رویداد. او خود را از منتقد بزرگسال پنهان می کند.

و بنابراین شخصی در شکست زندگی شرکت می کند و احساس می کند مانند این کودک کوچک و رقت انگیز است. و در جایی در گوش صدای پدر و مادر به نظر می رسد: "من این را به شما گفتم!"

اینها مهمترین روابط در زندگی هستند. شخصی خوش شانس بود و بازیگران داخلی او از روی تجربه به طور گسترده توسعه یافتند. والدینی حامی و پذیرنده و فرزندی آزاد ، آسان و شاد وجود دارد. از این همزیستی ، یک بزرگسال شاد متولد می شود!

اگر نه؟ اگر فرد تجربه متفاوتی دارد؟

چگونه بین والدین درونی خود و کودک رابطه برقرار کنید تا در لحظه سختی کودک صمیمانه بگوید: "من درد دارم" و والدین نیز به همان صمیمیت پاسخ دهند: "دوستت دارم".

از این گذشته ، تنها با پذیرش و دوست داشتن خود ، فرد قادر است دیگری را دوست داشته و بپذیرد. احساسات خود را سوراخ نکنید ، اما واقعاً عشق بورزید.

اما برای این امر لازم است که فرد بالغ درونی را دوباره آموزش دهید و با کمک او ، کودک درون خود را به شکلی جدید بزرگ کنید - محبوب ، پذیرفته و گوش داده.

توصیه شده: