2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
در اتحاد با شریکی که دارای مشکلات خودشیفته است ، افسانه مشترکی برای هر دو شریک وجود دارد در مورد وجود همزیستی مطلق ، ایده آل و بدون ابر. ناتوانی در درک این افسانه عامل تجربیات دردناک می شود: افسردگی ، مالیخولیا ، عصبانیت ، الکلیسم.
چگونه می توانید تشخیص دهید که رابطه عشقی شما سالم است یا خودشیفته؟
یک نشانه مطمئن از یک رابطه واقعاً خودشیفته ، توهم ادغام است ، یعنی خیالی که ما یک بار برای همیشه یکی هستیم یا باید بشویم. جدایی خطرناک است حسادت در گوشه و کنار این رابطه پنهان شده است. مرزها در چنین رابطه ای رعایت نمی شود. عدم توازن قدرت در این نوع روابط متداول است.
همجوشی خودشیفته را می توان "رقص" شرکای مترقی و واپس گرا توصیف کرد. شریک پیشرو از نظر اجتماعی توانا و با عظمت است ، شریک رو به عقب منفعل و بد تنظیم است ، اما غرق تحسین برای نیمه عظیم خود است ، بنابراین آنها به یکدیگر نیاز دارند.
اغلب ، زن و شوهری که هر دو شریک خود دارای شخصیت شخصیتی خودشیفته هستند ، ممکن است راهی برای همزیستی پیدا کنند که نیازهای وابستگی به هر دو طرف را برآورده کرده و شرایطی برای بقای اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. از نظر احساسی ، ممکن است رابطه خالی باشد ، اما میزان خاصی از حمایت متقابل ، استفاده متقابل و / یا راحتی می تواند آنها را پایدار کند. قدرت آنها در این مورد توسط ایده های آگاهانه عمومی در مورد نقشهای اجتماعی خود و شریک زندگی آنها ، عوامل مالی ، متعلق به یک محیط فرهنگی خاص و علاقه به کودکان تعیین می شود. با این حال ، اغلب احیای ناخودآگاه روابط شیء گذشته وجود دارد. تکرار رابطه بین یک مادر ناامید ، سرد ، طرد کننده و یک کودک آزرده ، حسود و کینه توز از طریق شناسایی متقابل فرافکنی ، می تواند زندگی جنسی را از بین ببرد ، باعث تشویق به خارج از روابط "مثلثی" شود و روابط با جامعه اطراف را تهدید کند. اگر یکی از شرکا به موفقیت فوق العاده ای دست پیدا کند یا بیش از حد شکست بخورد ، رقابت ناخودآگاه بین آنها می تواند منجر به فروپاشی رابطه شود.
اولین تجربیات یک فرد در ارتباط با این واقعیت که او خودش را دوست دارد و دیگران او را دوست دارند ، در طول زندگی او بازتولید می شود. درام های توسعه در روند تولد "من" احساس خود و دیگران را شکل می دهد و تعیین می کند که شخص و چگونه را دوست دارد.
اگر در دوران کودکی دلبستگی به فردی که مراقبت می کرد و استقلال خود را توسعه می داد ، ایمن بود ، آن وقت شریکی را انتخاب می کند که همین کار را انجام می دهد ، بدون نیاز به خیال پردازی در مورد حفظ عشق. اما اگر توسعه خودمختاری مانع شود ، فرد می تواند روان پویایی فرآیند همجوشی ، احساس عظمت و قدرت مطلق را در روابط با سایر افراد ، که مرزهای آنها نیز مبهم است ، بازتولید کند.
برای برخی از افراد ، مرحله همزیستی ، زمانی که شخص در کودکی ، اولین ادغام خود با مادرش را احساس کرد ، سعادت بود. اگر مادر در این مرحله پاسخگو نبود و یا حتی به طور کامل غایب بود ، کودک مشتاق عشق بود و امیدوار نبود که آن را دریافت کند. اگر مادر مزاحم باشد ، کودک می تواند از مرزهای خود در برابر تداخل محافظت کند. اگر کودک در فضایی از عدم توجه بزرگ شد ، توانایی او در عشق ناتمام ماند و اجازه دادن به خود برای عاشق شدن به معنای در معرض خطر جذب شدن است. خیال پردازی از عشق با موانع تخیلی یا عشق بی نتیجه بی خطر به نظر می رسد.با انتظارات بسیار پایین ، شخصیت خودشیفته ممکن است بازی خوبی به نظر برسد.
اگر فردی در خانواده ای رشد کند که یکی از والدین خود و یا هر دو خودشیفته بودند ، در این صورت شانس بیشتری برای آسیب پذیر شدن در یک رابطه عاشقانه که دارای طعم خودشیفته است ، افزایش می دهد. در زیر شاخص هایی وجود دارد که می توانید تعیین کنید آیا میراث شما بر شما تأثیر می گذارد یا خیر.
- شما اغلب و به سرعت عاشق می شوید ، یا برعکس ، از ترس اینکه طرد شوید یا مورد استثمار قرار بگیرید ، از ورود افراد می ترسید.
- فقط "عشق کامل" برای شما ایمن یا هیجان انگیز به نظر می رسد.
- پس از اینکه شریک زندگی خود را بهتر شناختید و اولین عاشقانه به پایان رسید ، معلوم می شود که او نقص هایی دارد یا ارتباط با او دشوار می شود.
- شما هرگز عاشق نشده اید ، نمی توانید تصور کنید عاشق بودن چگونه است.
- برای داشتن حس خوب از خود ، باید شیء عشق خود را ایده آل کنید یا ارزش آن را کم کنید.
- شما به سختی معشوق خود را برای برخی شرایط ناخوشایند می بخشید یا برعکس ، مسئولیت تمام مشکلاتی که بین شما رخ می دهد را می پذیرید.
- در یک رابطه عاشقانه ، اغلب احساس درد یا ناامیدی می کنید.
ارزیابی هوشیارانه از نقاط قوت و ضعف شما ، و همچنین نقاط قوت و ضعف معشوق و رابطه شما با او ، مطمئن ترین راه برای مقابله با خودشیفتگی آسیب شناختی است. شما باید به آنچه در پشت هرگونه آرزوی ایده آل وجود دارد توجه زیادی داشته باشید.
همه چنین قاعده ای بدون قید و شرط را می دانند که هم در مردان و هم در زنان وجود دارد ، اما مورد حمایت آنها قرار می گیرد و در صورت لزوم ، مردان را موجه می داند. که اینگونه به نظر می رسد: "یک زن همیشه باید یک راز داشته باشد." در واقع ، بسیاری از مردم از دست دادن ایده آل شدن در روابط عاشقانه می ترسند ، به نظر می رسد که اگر معمایی از بین برود ، بر اساس پنهان کردن رذایل ، نفی نقص ها و آرایش بر حقایق سخت ، نمی توانند عشق را حفظ کنند. چنین افرادی تلاش می کنند تا دنیایی فانتزی بسازند و حفظ کنند که عشق آنها را از واقعیت ظالمانه حفظ کند.
باید در نظر بگیرید که اصلی ترین چیز برای شما آزادی است ، که به شما این فرصت را می دهد که خودتان باقی بمانید و همانطور که هستید دوست داشته شوید ، از جمله تمام کاستی های خود. افراد سالم می توانند ویژگی های واقعی معشوق خود را ایده آل کنند ، اما از نقص آنها آگاهی کامل دارند. آنها انتظار ندارند که شریک زندگی خود ایده آل باشد و کاملاً بر خواسته های خود تمرکز کرده باشد.
خویشتن داری عادی نشانه خودمختاری و ثبات روانی است. سلامت رابطه خود را با در نظر گرفتن مسائل مرزی و نحوه برخورد شما و شریک زندگی خود در صورت بروز اختلاف نظر ارزیابی کنید.
- نگرش شما نسبت به این واقعیت است که هر یک از شما وقت شخصی ، دوستان شخصی ، علایق شخصی دارید؟
- چگونه در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت خود تصمیم می گیرید؟
- آیا در روابط شما این عادت وجود دارد که نامه نگاری یکدیگر را بدون درخواست ، پول از کیف پول شریک زندگی خود ، استراق سمع مکالمات تلفنی داشته باشید؟
- آیا می توانید افکار ، احساساتی داشته باشید که برای شریک خود توضیح ندهید؟
- آیا می توانید بدون احساس صدمه یا عصبانیت با شریک زندگی خود مخالفت کنید؟
- آیا شریک زندگی شما اغلب شما را ملزم می کند تا او را در رویدادهایی که مستقیماً به شما مربوط نمی شود همراهی کنید؟
- به نظر شما اگر بر ایجاد و تقویت مرزها اصرار داشته باشید چه اتفاقی می افتد؟ آیا می توانید بدون ترس از شرمنده شدن یا شریک خشمگین شدن یا تلاش برای انتقام از شما در این مورد از شریک خود بپرسید؟ آیا شریک زندگی شما با دقت گوش می دهد و با احترام پاسخ می دهد؟
یکی از ویژگی های اصلی عشق بالغ ، متقابل است. روابط متقابل بر اساس دادن و گرفتن است. خودشیفته ها بدون گرفتن چیزی در عوض فقط می گیرند.متقابل واقعی به معنای اعتماد متقابل است. اگر با این طرف رابطه صمیمی مشکل دارید ، ببینید آیا می توانید در مقابل یک دوست ، یکی از اعضای خانواده یا شخص دیگری که با او احساس امنیت می کنید ، آرامش خود را حفظ کنید. وقتی بدانید که توانایی دادن و دریافت کردن به چه معناست ، می توانید این احساس را به رابطه عشقی خود تبدیل کنید. اما برای انجام امور ، باید شریکی را انتخاب کنید که خودشیفته نباشد.
"هیچ پادشاهی نمی تواند به خاطر عشق ازدواج کند": نه تنها به این دلیل ، که از آهنگ معروف "پادشاهان می توانند همه چیز را انجام دهند" ، سرنوشت آنها با منشاء آنها تعیین می شود ، بلکه به این دلیل که هیچ "پادشاهی" قادر به این احساس نیست.
توصیه شده:
رنج نمی تواند شاد باشد
اغلب اتفاق می افتد که فردی که به نظر می رسد همه چیز را برای یک زندگی کامل دارد ، احساس خوشبختی و هماهنگی نمی کند. و دیگری ، به طور عینی در شرایط بسیار محدود زندگی زندگی می کند ، با این وجود ، احساس شادی می کند و از زندگی لذت می برد. بستگی به چی داره؟ البته ، نگرش ها و آسیب های روانی دریافت شده در فرایند شکل گیری شخصیت تأثیر بسزایی بر توانایی تجربه لذت از همان مراحل زندگی دارد.
NARCISSUS در عشق یا ازدواج برای عشق نمی تواند هیچ پادشاهی باشد. قسمت 1
عشق به خود آغاز یک رابطه عاشقانه است که یک عمر طول می کشد. او وایلد تا زمانی که به من فکر نکنی برایم اهمیتی ندارد کی.کوبین … چنین فردی نه تنها دیگران را دوست ندارد ، بلکه حتی خود را نیز دوست دارد. E. فروم اریش فروم ، نظریه پرداز عشق ، عشق را به عنوان وحدت با شخص یا چیزی خارج از خود تعریف کرد ، به شرطی که تمامیت "
چگونه می توان از قطع ازدواج ، ازدواج ، ازدواج جلوگیری کرد؟ ریشه ها و راه حل. روانشناسی شخصیت
اغلب این سوال برای جوانان (دختر و پسر) جالب است. آیا خانواده خواهم داشت؟ آیا من دقیقاً با دختری (مرد) که دوست دارم ملاقات می کنم؟ چنین تجربیاتی کاملاً طبیعی است! اما چگونه می توان شرایط ازدواج را رها کرد و دیگر به تنهایی احتمالی فکر نکرد؟ این موضوع بیشتر افراد را در سنین جوانی نگران می کند ، زیرا آنها تجربه کافی در روابط ندارند (در پس زمینه افزایش هورمونی ، آنها واقعاً می خواهند با جنس مخالف رابطه برقرار کنند ، اما با همه مشکلات روبرو نشدند.
سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج
راه نرفتی بالا؟ چرا من زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ داستانهای واقعی (حروف): پیتر ، 30 ساله ، سن پترزبورگ. من پنج سال است ازدواج کرده ام. همسرم از من کاملاً راضی است ، من حتی روابط بسیار خوبی با والدینش دارم. من فکر می کنم مشکل من این است که در دو سال گذشته درآمد زیادی را شروع کرده ام.
چگونه مرد را نگه داریم؟ برای ازدواج باید یاد بگیرید که نمی خواهید ازدواج کنید
نگرش اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی: "مرد یک ارزش فوق العاده در زندگی یک زن است" سرنوشت تمام نسل زنان را فلج کرده است. من معتقدم که تنها زنی که از چنین اعتقادی فارغ است می تواند بدون ایجاد قربانی و تحقیر ، بدون دستکاری در مردی با گناه ، با مردی مشارکت سالم برقرار کند تا او را از دست ندهد ، تا او را حفظ نکند.