2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
حالا ، به نظر می رسد که شما بالاخره از شر او خلاص شدید. یا از طرف او در پی آن رسوایی هایی وجود داشت ، بازگشت دیرهنگام نیمه دوم بدون هشدار و بدون توضیحات قابل فهم ، تلاش های بی شمار (بی نتیجه) برای روشن شدن و بهبود روابط. به نظر می رسد که شما باید شادی کنید ، زندگی را از ابتدا شروع کنید ، ارتباط برقرار کنید ، با افراد جدید ملاقات کنید ، یا برعکس ، اگر انگیزه های درونی شما به آن نیاز دارد برای خود وقت بگذارید … و در واقع ، برای مدتی ، همه چیز واقعاً به این شکل پیش می رود. به نظر می رسد که خورشید از پشت ابرها بیرون زد ، حجاب از چشم ها افتاد و غل و زنجیرها از پاها بیرون آمد. من می خواهم بخوانم و از زندگی لذت ببرم.
اما چند ماه ، شش ماه ، یک سال یا حتی چند سال می گذرد و کرم شروع به جویدن روح می کند. پس از مدتی ، کرم قدرت می گیرد ، رشد می کند و شروع به نجوا می کند: "بله ، او به من خیانت کرد و نمی خواست ازدواج کند ، اما حداقل با او سرگرم کننده بود …" "بله ، او دائماً پول را بیرون می آورد من شکایت کردم که درآمد کمی دارم ، اما حداقل با او در رختخواب خیلی خوب بود! " ذهن ما شروع به بازی بازی "بله ، اما …" یک داستان آشنا می کند ، اینطور نیست؟
همان چنگک
بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟ معمولاً - یا تلاش برای بازگرداندن شریک سابق ، پایان دادن به ماجراهای ناخوشایند جدید ، یا - اگر این کار ناموفق بود یا صرفاً برای این کار قاطعیت نداشت - افسردگی از خلق و خو ، بی علاقگی یا حتی افسردگی.
بازگشت شریک معمولاً تسکین مطلوب را ایجاد نمی کند. و نه تنها به این دلیل که افراد تغییر نمی کنند ، بلکه به این دلیل که اگر تغییر کنند ، آن را بسیار نادر و به آرامی انجام می دهند. و اکنون احساس دژاوو وجود دارد - باز هم رسوایی ها ، موج خشم ، گناه ، حسادت … شخص می فهمد که در دام افتاده است. باهوش ترین آنها به سرعت دوباره روابط را قطع می کنند. و کسانی که تمایل به بخشش دارند به شریک نامناسب فرصت دوم ، سوم ، چهارم ، هشتم می دهند … و همه اینها تا زمانی که یک توده خاکستر از اعصاب باقی می ماند.
و شریک زندگی نیز اغلب احساس سرخوردگی می کند. او همچنین فکر می کرد که این بار همه چیز فرق می کند! و شما نیز مانند انتظارات شما برآورده نشد. بنابراین ، شدت شورها در هر زمان بعدی می تواند قوی تر و قوی تر شود. و جدایی که برای نهمین بار تصویب شد ، به احتمال زیاد ، با بار بیشتر اتهامات متقابل نسبت به اولین بار مسموم خواهد شد. و وقتی روی خاکستر نشسته اید ، احتمالاً بیش از یک بار از خود می پرسید: "چرا من دوباره درگیر این موضوع شدم؟ بالاخره آنها می گویند نمی توان دوبار به یک رودخانه رفت؟"
پیامدهای غم انگیز
اکثر ما این را از لحاظ عقلی درک می کنیم. و با این حال ، گاهی اوقات ، تحت تأثیر الکل یا در دوره های دشوار زندگی ، به عقب نگاه می کنیم. و صدایی که می گوید "بله ، اما …" بیشتر و بیشتر اصرار می کند. و متقاعد کردن او با هیچ دلیل منطقی غیرممکن است. یک ضرب المثل مدرن وجود دارد: "به شخص یک فرصت دوباره بدهید ، و او چنین تجربه ای را به شما می دهد که هیچ کس حتی اولین شانس را از شما نخواهد گرفت."
غم انگیزترین نتیجه قدم گذاشتن روی همان چنگک قلب بسته است. اما ما می توانیم آن را برای شخص دیگری باز کنیم ، گرمای خود را به او بدهیم و دریافت کنیم! اما این امر به دلیل ترسی که در ضمیر ناخودآگاه بارها و بارها پس از "احیای" ناموفق رابطه ایجاد می شود ، اتفاق نمی افتد. چنین افکاری بوجود می آید: "اگر من خلق نشده بودم / بلکه برای خوشبختی چه؟" "اگر من سزاوار هر اتفاقی که برایم افتاده باشد؟" "اگر او همه این کارها را درست انجام دهد؟" "اگر در مورد شخص دیگری یکسان یا بدتر باشد چه؟ نه ، بدون هیچ رابطه ای بهتر است! " و این در حال حاضر نشان دهنده آسیب عمیق است ، که کار با آن مورد تجزیه و تحلیل ویژه است. بهتر است حتی آن را به این مورد نرساند.
پس چرا ، علیرغم تجربیات منفی گسترده ، احساس اشتیاق برای همسر سابق خود داریم؟ و چگونه می توانید بر جاذبه آنها غلبه کنید تا بتوانید خود را حفظ کنید؟
ادامه دارد.
توصیه شده:
در همان چنگک (قسمت 1)
"کشیش سگی داشت - او او را دوست داشت ، او یک تکه گوشت خورد - او را کشت ، در زمین دفن کرد و کتیبه را نوشت …" برای اولین بار ، یعنی با پشتکار حسادت آمیز روی همان چنگک قدم می گذاریم … چرا این اتفاق می افتد که یک شخص بارها و بارها اشتباهات مشابهی را مرتکب می شود؟ و آیا این اشتباه است؟ در طول زندگی ، همه ما مقدار قابل توجهی از اطلاعات متنوع در مورد جهان ، مردم ، در مورد خودمان جمع آوری می کنیم.
شوهر سابق و تیغ تیغ. درمان جسمی برای تروما
طلاق ، از دست دادن جدایی یک کلمه کوتاه که یک ضرر را پنهان می کند. از دست دادن روابط معنادار . اتفاق می افتد که عواقب از دست دادن ممکن است به این شکل باشد: او او را دوست داشت ، ازدواج کرد ، شاد و خوشحال بود ، به ویژه در ماه های اول ، تا اینکه برای اولین بار دست خود را به طرف او بلند کرد … و سپس دوباره ، دوباره و دوباره.
من سابق می خواهم رابطه جنسی با سابق
این روابط صمیمی است که هدف و معنای رابطه عاشقانه بین زن و مرد است. البته ، کسی می تواند با من بحث کند و استدلال کند که صمیمیت در مقایسه با "نزدیکی معنوی" یا وجود اهداف مشترک در زندگی و غیره یک امر ثانویه است. من بحث نمی کنم. من فقط توجه می کنم که رابطه بین زن و مرد ، فقط بر اساس صمیمیت معنوی ، اما شامل روابط صمیمی نیست ، عشق نیست:
Friendzone برای سابق
دیروز مقاله ای نوشتم "وقتی آنها دیگر دوستت ندارند. و از مشترکم س aالی دریافت کردم" آیا باید با شوهر سابقم ارتباط برقرار کنم؟ " این س soال آنقدر وسیع به نظرم رسید که تصمیم گرفتم یک مقاله کامل را به پاسخ دادن به آن اختصاص دهم.
عاشق اعتیاد. اشتیاق برای لطفا
بی تفاوتی و افسردگی همراهان همیشگی او شده اند. از چنین زندگی مدام حالت تهوع داشت. این شرایط برای چهار سال کامل وجود داشته است. این دختر مانند قهرمان داستان توسط A.P. "عزیز" چخوف. لیدوچکا همیشه سعی می کرد لئونید را راضی کند. او به معنای واقعی کلمه زندگی او را گذرانده است.