وقتی والدین دعوا می کنند ، من مریض می شوم

تصویری: وقتی والدین دعوا می کنند ، من مریض می شوم

تصویری: وقتی والدین دعوا می کنند ، من مریض می شوم
تصویری: مادر کنترل کننده که حتی دکتر هلاکویی رو هم میخواست کنترل کنه 2024, آوریل
وقتی والدین دعوا می کنند ، من مریض می شوم
وقتی والدین دعوا می کنند ، من مریض می شوم
Anonim

ما در خانواده ای متولد می شویم ، مهارت های خاصی را کسب می کنیم ، قوانینی را می آموزیم که در این خانواده برقرار است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، بزرگ می شویم و در نهایت ، با بزرگ شدن ، خانواده خود را ایجاد می کنیم ، کپی از والدین. همه ما فرزندان خانواده خود هستیم و همه دیر یا زود پدر و مادر می شویم و بنابراین درک روابط والدین و فرزندان بسیار مهم است.

بیمار شناسایی شده (یعنی کسی که خانواده برای او به دنبال درمانگر خانواده هستند) به عنوان بخشی از یک سیستم خانوادگی ناکارآمد در نظر گرفته می شود. من بلافاصله توصیف یک خانواده کاربردی را ارائه می دهم - این خانواده ای است که با وظایف بیرونی و داخلی تعیین شده به آن کنار می آید.

در خانواده هایی که کودک به عنوان یک بیمار شناسایی شده معرفی می شود ، علائم او اغلب تعارض بین والدین را پنهان می کند و در نتیجه ، کودک بزبان خانواده می شود. فرض کنید تعدادی از مشکلات حل نشده بین والدین وجود دارد ، آنها "گیر کرده اند" و ازدواج آنها در خطر است. کودک ممکن است در پاسخ به مشکلات خاص خود دچار مشکل شود ، این امر باعث می شود والدین از درگیری های خود منحرف شوند و آنها را مجبور کند به مشکلات خود روی آورند. تنش در خانواده تا حدودی کاهش می یابد ، که به طور مثبت مشکلات کودک را تقویت و برطرف می کند.

بگذارید برای شما مثالی بزنم: یک دختر 9 ساله از سه سالگی به آسم برونش مبتلا بوده است. کجا و چه والدینی با فرزند خود رفتار نکردند ، اما فایده ای نداشت. با یک اتفاق خوب ، تمام خانواده در خانواده درمانی به پایان رسیدند. در یک مصاحبه دایره ای ، از دختر پرسیدم: "آیا روزهایی وجود دارد که شما بیمار نیستید؟ - بله ، وقتی والدین با هم دعوا نمی کنند."

به تدریج ، مشکلات کودک حتی اختلاف نظر بین همسران را تحت الشعاع قرار می دهد و آنها شروع به نشان دادن شبه همکاری در رابطه با این وضعیت می کنند. اگر همه اینها به مدت طولانی ادامه یابد ، ممکن است افسانه ای در مورد خانواده ایده آل بوجود آید ، که در آن تنها یک مشکل وجود دارد - این بیماری است یا مشکلات رفتاری کودک.

بگذارید مثال دیگری برای شما بیاورم که در تمرین من بسیار رایج است: کودک برای اولین بار به کلاس اول می رود - این برای همه خانواده بسیار هیجان انگیز است! و اغلب این با یک بحران خانوادگی همراه است ، اگر تا این لحظه در تربیت فرزند بین والدین اختلاف نظر وجود داشته باشد ، پس آشکار می شود. والدین برای اولین بار (اگر این اولین فرزند است و همچنین تنها فرزند است) این واقعیت را تجربه می کنند که می توانند با خود و احساسات خود تنها بمانند و در این مورد چه باید بکنند؟

امروزه ، مادران اغلب کار نمی کنند ، آنها قبل از مدرسه به تربیت فرزندان مشغول هستند ، و اکنون ، وقتی کودک به این همه توجه نیاز ندارد ، این س ofال مطرح می شود که او به سر کار می رود. و چنین چشم اندازی ممکن است او را بترساند (شاید شرایط از دست رفته باشد ، جای خالی مناسب وجود ندارد ، زمان "جلوتر رفته است"). اما همچنین ممکن است شوهر راضی و خوشحال باشد که همسرش همیشه در خانه است ، به این کار عادت کرده است ، از رفتن او به محل کار می ترسد ، از ترس از دست دادن کنترل بر او. کودک این ترس ها را بر عهده می گیرد ، ترس مدرسه ای ایجاد می شود.

من همچنین می خواهم به یک موضوع ظریف - تعاملات دشوار همسر در حوزه جنسی بپردازم. این یک منطقه ظریف است زیرا به عزت نفس مربوط می شود. رابطه جنسی ناراضی ، اتفاق می افتد. همسران یکدیگر را دوست دارند ، به یکدیگر احترام می گذارند ، علایق مشترکی پیدا می کنند ، اما روابط صمیمی نتیجه ای نداشت! کودکی متولد می شود. آنها والدین بسیار محبت آمیزی هستند و انجام وظایف والدین آنها را متحد می کند ، به زندگی آنها معنا می بخشد ، به آنها این فرصت را می دهد که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. وقتی کودک دچار مشکل می شود ، والدین متحد می شوند و به او کمک می کنند. آنها کنار هم هستند و این باعث خوشحالی آنها می شود. اما شب می افتد ، کودک به رختخواب می رود ، والدین با یکدیگر تنها می مانند - این خطرناک است - لازم است روابط صمیمی را مرتب کنید ، وظایف زناشویی را انجام دهید ، تنش افزایش می یابد. و سپس تلویزیون به نجات می رسد! مامان ، بابا و تلویزیون! و دوباره همه چیز خوب است! این مشکل زمانی ایجاد می شود که برق وجود ندارد.

بسیاری از الگوهای علامتی مانند الکلیسم ، محارم ، علائم جسمی ، خشونت و خودکشی اغلب از نسلی به نسل دیگر تکرار می شوند. شناختن و کشف این الگوها می تواند به خانواده کمک کند تا بفهمند از چه سازگاری هایی استفاده می کنند و با یادگیری راه های دیگر مقابله با شرایط ، از تکرار الگوهای ناخوشایند در زمان حال و انتقال آنها به آینده جلوگیری کنند.

میراث "برنامه نویسی خانواده" می تواند تأثیر عمیقی بر انتظار انتخاب در زمان حال داشته باشد. به عنوان مثال ، دختری که از خانواده ای است که چندین نسل در آن طلاق گرفته اند ، ممکن است طلاق را تقریباً عادی تلقی کند. اگر در خانواده والدین خشونت وجود داشته باشد ، به احتمال زیاد کودک ، با ایجاد خانواده خود ، نیز با این مشکل روبرو می شود. اگر شوهر "دست خود را به طرف همسرش بلند کرد و برای کودکان تنبیه بدنی کرد ، پسران که بزرگ شده در چنین خانواده ای نیز "مورد ضرب و شتم" عزیزان خود. اگر پدر در خانواده والدین الکلی بود ، به احتمال زیاد پسر نیز از الکل سوء استفاده می کند و دختر چنین پدری با یک الکلی ازدواج می کند.

هر یک از ما ، همانطور که بود ، وضعیت خانواده والدین را در روابط و ازدواج بازتولید می کنیم. گاهی کاملاً تکرار می شود ، گاهی فقط نکات کلیدی. و هرچه تجربه به دست آمده از خانواده والدین دشوارتر باشد ، مشکلات و مشکلات بیشتری در خانواده خود با آن روبرو می شویم.

مطالعه سابقه خانوادگی ، ایجاد ژنوگرام (/ موری بوئن / فرم ویژه ثبت اطلاعات) ، مصاحبه های دایره ای ، می تواند سرنخ هایی را برای درک ماهیت چنین الگوهایی ارائه دهد و نحوه ظاهر شدن علائم را مشخص کند ، برخی کلیشه های تعاملی پابرجا می مانند یا از یک "میراث خاص" محافظت می کنند. "نسلهای گذشته

والدین عزیز ، اگر فرزند شما اغلب بیمار است ، در یادگیری ، رفتار مشکل دارد ، به آنچه در خانواده شما اتفاق می افتد فکر کنید؟ رابطتون چیه؟ در خانواده ، "ویولن اصلی" توسط یک زن و شوهر نواخته می شود! اگر والدین با عشق به یکدیگر نگاه کنند ، کودک شاد و سالم است! آرزوی همه اینها را دارم و اگر علائم مشابهی دارید که در اینجا شرح داده شده است ، به درمانگر خانواده خود مراجعه کنید.

توصیه شده: