2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
موضوع روابط و درک متقابل با کودکان بسیار مرتبط است و در بحران نوجوانی اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
چرا؟ بله ، زیرا اگر قبل از سن گذار ارتباطات در خانواده با فرزندان باز و محرمانه بود ، در هنگام بحران نوجوانی شروع به رفتار پرخاشگرانه ، غیرقابل پیش بینی و احساسی می کند ، این برای والدین شگفتی ناخوشایندی می شود و واکنش از طرف آنها باید مناسب باشد
اگر قبل از سن 12 سالگی ، رابطه بین والدین و کودک از نظر عاطفی سرد و تیره بود ، در 3-4 سال آینده به هیچ وجه نمی توان از درگیری و بیگانگی جلوگیری کرد.
چگونه می توانید رابطه خوبی را با نوجوان خود حفظ یا ایجاد کنید؟
به ترتیب شروع می کنم وقتی بچه ها برای آموزش نوجوانان به آموزش من می آیند ، من همیشه این سال را از آنها می پرسم: "هر کدام از شما دوست دارید در طول آموزش چه مشکلاتی را حل کنید؟" و بچه ها به نوبت در مورد اینکه دقیقاً می خواهند چه چیزی یاد بگیرند صحبت می کنند و در حال حاضر دقیقاً در مورد چه چیزی نگران هستند صحبت می کنند. در بیشتر موارد ، نوجوانان پس از اطلاع از رویداد از والدین خود به آموزش می آیند. وقتی والدین با من تماس می گیرند تا در کلاس بچه ای ثبت نام کنم ، مطمئن می شوم که سن ، جنسیت ، نام کودک و چرا یا چرا او را به آموزش می فرستند. بنابراین ، در زمان درس ، دو درخواست دارم: از والدین و از خود نوجوان.
در بیشتر موارد ، والدین نگران موارد زیر هستند:
1. افت عملکرد کودک ؛
2. پرخاشگری او ؛
3. اعتیاد به اینترنت.
در بیشتر موارد ، نوجوانان می خواهند با موارد زیر برخورد کنند:
- ایجاد ارتباط موفق با همسالان ؛
- خواسته ها و اهداف خود ؛
- مشکلات جنس مخالف.
به راحتی می توان دریافت که مشکلات والدینی که فرزندان خود را به آموزش اعزام کرده اند با مشکلاتی که خود بچه ها را نگران می کند همخوانی ندارد ، یعنی والدین به شیوه خود نگران کودک هستند و کودک در مورد خود نگران است. راه خودشان این تجربیات دو هواپیمای متفاوت هستند که ممکن است هرگز با یکدیگر ملاقات نکنند.
به عنوان مثال ، یک موقعیت خاص: کودک در کلاس درس دوستان ندارد ، نمی تواند با همسالان خود ارتباط برقرار کند ، افت تحصیلی او (که قبلاً در دروس پایه به 2 امتیاز رسیده است) تا آنجا که نگران وضعیت خود است ، او را آزار نمی دهد. در کلاس درس ، در مورد چگونگی به رسمیت شناختن همسالان. او نگران است که "بازنده تنها" باشد. خواسته های مداوم والدین برای توجه بیشتر به مطالعات خود باعث پرخاشگری و مقاومت در نوجوان می شود. و اینترنت برای او به مکانی تبدیل شده است که می تواند ، بطور استعاری ، "آرامش" یابد ، زیرا در اینترنت نیازی به استرس از نظر ظاهر و آنچه دیگران باید بیان کنند ، نیست. پسر می گوید: "لازم نیست در آنجا احساس تنهایی کنید ، فقط می توانید بنشینید و به هیچ چیز فکر نکنید ، مانند هر چیزی که دوست دارید." والدین او نیز به نوبه خود هر ماه نسبت به کودک تهاجمی تر می شوند ، زیرا برای آنها این مشکل در زمینه نمرات ضعیف و چشم انداز از دست رفته ورود به دانشگاه هایی که برنامه ریزی شده بود ، دیده می شود. رسوایی ها در خانواده بیشتر شد ، پسر دچار مشکلات سلامتی (قلب ، معده) شد ، بین پسر و والدین درک متقابل وجود ندارد.
بنابراین ، همانطور که می بینیم ، تجربیات والدین و نوجوانان بسیار متفاوت است. بزرگسالان می خواهند کودکان مطیع باشند ، خوب مطالعه کنند و در اینترنت گشت و گذار نکنند. کودکان از بزرگسالان می خواهند که در امور خود "بیرون" بمانند و به آنها پول و آزادی بدهند.
به نظر می رسد نمی توان از تضاد منافع جلوگیری کرد. چگونه بودن؟
ممکن است عجیب به نظر برسد ، اما برای حل چنین مشکلی جهانی ، فقط باید MEET کنید. می پرسید چطور است؟ از یک سو ، ساده است ، از سوی دیگر ، دشوار است.بدون مقاومت ، عدم استفاده از قدرت ، عدم تمایل به انجام آن علیرغم عدم دشمنی از پیش برای گوش دادن به خواسته ها ، علایق ، رویاها و شاید خواسته های یکدیگر. چشم ها ، حالات چهره ، حرکات را همزمان ببینید. به فرزند یا والدین خود احساس کنید. به همه چیزهایی که شنیدید و دیدید بازخورد بدهید ، نظر خود را با آرامش بیان کنید و نظر خود را در پاسخ بشنوید. یعنی وارد گفت و گو شوید تا هواپیماهایی که در بالا صحبت کردم بتوانند تلاقی کنند. برای برجسته کردن اولویت های مشترک ، یک هدف و استراتژی عمومی ، قوانین ارتباط در خانواده ایجاد کنید. انجام این کار به تنهایی می تواند بسیار دشوار باشد ، به ویژه هنگامی که رابطه از قبل متشنج است. برای این منظور ، کارگاه های آموزشی ویژه ای برای کودکان و والدین ایجاد شده است و مشاوره های روانی مشترک خانواده در حال انجام است.
والدین و کودکانی که نمی توانند زبان مشترکی برای گفتگو بیابند ، باید کلیشه های رفتاری قبلی را تغییر دهند ، در روابط انعطاف پذیرتر شوند ، یعنی:
- والدین از استفاده از موقعیت منحصر به فرد اقتدارگرا برای متقاعد کردن و متقاعد کردن کودک خودداری کنند و یاد بگیرند که به کودک این فرصت را بدهد که انتخاب خود را انجام دهد.
- یک نوجوان باید از سرزنش دیگران (والدین ، همسالان ، معلمان) و مسئولیت همه چیزهایی که برای او اتفاق می افتد - نمرات بد ، ناتوانی در برقراری ارتباط ، عدم تمایل به رفتن به باشگاه های ورزشی و غیره دست بردارد. از این گذشته ، آزادی و بزرگ شدن در این واقعیت است که شما باید مسئولیت انتخاب ها و اقدامات کامل و ناقص خود را بر عهده بگیرید.
بنابراین، ارتباط - این تبادل افکار ، اقدامات ، برنامه ها است ، این توانایی دادن و دریافت است ، و نه تنها "چسبیدن به شاخ" و اصرار بر خود.
رابطه خوب - همیشه خلاقیت و هنر ارتباط است.
رابطه خوب با یک نوجوان - این یک آزمایش روزانه است که زندگی بیشتر دو نفر که یکدیگر را دوست دارند یا از یکدیگر متنفرند - یک کودک در حال رشد و والدین ، تا حد زیادی بستگی دارد.
توصیه شده:
آیا ممکن است به گرسنگی احساسی خود پایان دهید؟
قبلاً نوشتم که هرکس نیاز خود را ، گرسنگی خود را ، که در نتیجه ترک سیستماتیک و طولانی مدت کودک آسیب پذیر بدون غذای احساسی بسیار مهم شکل می گیرد ، در خود حمل می کند. در نتیجه ، فرد نمی داند چگونه خود را تغذیه کند و نمی داند چگونه از انواع منابع غذایی استفاده کند.
همسر مستبد و شوهر خرابکار. آیا شادی ممکن است؟
افراد با حفظ آسیب های دوران کودکی در روح خود بزرگ می شوند. سپس این آسیب ها در روابط زناشویی خود را نشان می دهند ، زیرا ما افرادی را انتخاب می کنیم که شخصیتهای مهم دوران کودکی را به ما یادآوری می کنند. در نتیجه ، مرد عصبانی که برای والدین از همسرش در نظر گرفته شده را پس می گیرد.
خیانت تقلب معنای بیولوژیکی قدرتمندی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله شده است ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر کرده و شما را در حاشیه غریزه قرار داده است
قرنهاست که خیانت با ضربه ای به قلب با خنجر مقایسه می شود. واقعیت این است که تقلب یک معنی بیولوژیکی قوی دارد که با این واقعیت ارتباط دارد که رابطه جنسی با شما با رابطه جنسی با شخص دیگری مبادله می شود ، شما را در موقعیت اجتماعی رد کرده و تحقیر می کند ، شما را در حاشیه غریزه باروری قرار می دهد و شما را تنها می گذارد.
زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟
خوشبختی. آیا برای شاد بودن نیاز به شکستن دیوار دارید؟ آیا باید برای خوشبختی بجنگم؟ اکنون در مورد آن صحبت های زیادی شده است و زنان فقط آنچه را که می جنگند انجام می دهند. زندگی در مبارزه با خود ، شرایط یا افراد دیگر سپری می شود. و آیا زنانی که جنگیدند خوشحال هستند؟ در نتیجه مبارزه چه چیزی به دست می آوریم؟ و اکنون مد است که فریاد بزنیم که زن باید همه چیز را به راحتی بدست آورد.
آیا ممکن است خود را ارزیابی نکنید؟
قبلاً رایج بود که مشکل را "عزت نفس پایین / بالا" نامید ، بعدها این رویکرد مورد انتقاد قرار گرفت. گاه و بیگاه به نظراتی برمی خورم که عزت نفس باید مناسب باشد (یعنی بر اساس داده های خاص ، مانند ظاهر ، هوش ، توانایی ها و غیره) ، یا اینکه شخص اصلاً نباید به عزت نفس فکر کند.