زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟

فهرست مطالب:

تصویری: زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟

تصویری: زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟
تصویری: کشتی کج واقعی است یا نمایشی ؟ ( بررسی تخصصی ) 2024, ممکن است
زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟
زندگی بدون مبارزه - آیا ممکن است؟
Anonim

خوشبختی. آیا برای شاد بودن نیاز به شکستن دیوار دارید؟ آیا باید برای خوشبختی بجنگم؟ اکنون در مورد آن صحبت های زیادی شده است و زنان فقط آنچه را که می جنگند انجام می دهند. زندگی در مبارزه با خود ، شرایط یا افراد دیگر سپری می شود. و آیا زنانی که جنگیدند خوشحال هستند؟ در نتیجه مبارزه چه چیزی به دست می آوریم؟ و اکنون مد است که فریاد بزنیم که زن باید همه چیز را به راحتی بدست آورد. یک عبارت باید دیگر سبک نباشد. بنابراین چگونه می توانید با جریان یا مخالف حرکت کنید؟ برای خوشبختی بجنگید یا به سرنوشت اعتماد کنید؟

  1. یاد بگیرید که صدای درونی خود را بشنوید. او همیشه از طریق تمایل یا عدم تمایل ما به چیزی ، با این احساس که ارزش انجام آن را دارد ، با آنها صحبت می کند ، اما اینطور نیست ، من به راحتی به جایی می روم و اصلاً نمی خواهم به آنجا بروم. صدای درونی ما نشان دهنده اتفاقاتی است که برای ما می افتد ، اما آنچه گاهی اوقات فقط نمی خواهیم بشنویم. صدای درونی با مفاهیمی تیره شده است: خوب - بد ، ارزشمند - ارزش آن را ندارد ، بهترین گزینه بهترین گزینه نیست ، والدین می پذیرند - والدین نمی پذیرند. از دوران کودکی به ما سیستم ارزشها و باورهایمان داده می شود ، اما در بیشتر موارد آنها با ما تداخل دارند. و این دقیقاً این سیستم است که امکان دریافت آسان ، شنیدن خود و درک آنچه واقعاً می خواهید و جامعه از شما چه می خواهد را ممکن نمی سازد. سعی کنید حداقل به مدت یک هفته به آنچه از درون می شنوید اعتماد کنید. شما به جایی دعوت شده اید و احساس می کنید می خواهید به آنجا بروید ، یا چیز غیرقابل توضیح شما را متوقف می کند. وقتی به دنبال کار بودم ، چنین آزمایشی را انجام دادم ، به مصاحبه هایی رفتم که از هر نظر برای من مناسب بود ، اما احساس عجیبی وجود داشت: نیازی به رفتن به آنجا نبود. و به طرز عجیبی ، هر بار که می آمدم ، بر خودم و احساساتم غلبه می کردم ، متقاعد می شدم که به دلایلی این چیزی نیست که من به آن نیاز دارم. بنابراین من مهارت شنیدن صدای درونی خود و اعتماد به آن را توسعه دادم آیا صدای درونی می تواند فریب دهد؟ من فکر می کنم اگر به او اعتمادی نباشد چنین است. اگر اعتماد وجود دارد ، پس هیچ غوغایی وجود ندارد ، مانند این ، این موقعیت مناسب برای من است ، اما من آن را از دست دادم. اما شما هرگز نمی دانید که اگر شما اجازه ورود به آنجا را نداشتید ، آنها را از چه چیزی نجات داده اند. و شاید به احتمال زیاد درسی وجود نداشته باشد که اکنون باید بگذرانید.
  2. احساس پذیرش هر دو شرط خوب و بد را در خود تقویت کنید. به یاد داشته باشید که درس هایی وجود دارد که باید از آنها بگذریم ، هر چقدر هم که ناعادلانه و دردناک به نظر برسند. پذیرش به معنای موافقت نیست ، پذیرش به این معناست که ببینید این اتفاق می افتد و چرا به شما داده شده است و چرا برای شما اتفاق افتاده است.
  3. هیچ چیز به طور تصادفی اتفاق نمی افتد و شانس غیر تصادفی ترین اتفاقات دنیاست. و شواهد زیادی برای آن وجود دارد ، من فکر می کنم همه حداقل یک زن و شوهر در انبار دارند. تصادفات تنها چیزی است که از هیچ جا نشأت می گیرد ، اما از جایی نشأت گرفته است. شما اصلاً انتظار نداشتید ، اما وقتی انتظار نداشتید ، برخی از شرکت ها در حال حاضر به دنبال فردی با ویژگی ها و ویژگی های شما بودند. شما فکر می کردید که دیگر قدرتی وجود ندارد ، اما از جایی شخصی که تصمیم به کمک گرفت آمد ، شما به طور تصادفی به خیابان اشتباهی تبدیل شدید و با شخصی ملاقات کردید که به زودی دوست داشتنی می شود. گاهی اوقات ما حتی شک نداریم که چقدر باید پشت سر بگذاریم ، به طور نسبی بد ، قبل از آن روزی ، بسیار اتفاقی ، دوباره به شادی متولد شود. من متقاعد شده ام که برای کسانی که کمی به خود گوش می دهند ، این چنین است که یک چیز خوب شکل می گیرد و از طریق بد اتفاق می افتد.
  4. خود را همانطور که هستید بپذیرید. هر یک از ما گاهی اوقات فقط به اجازه کسی احتیاج داریم تا خودمان باشیم. به هر حال ، شما ابتدا در دوران کودکی توسط والدین ، معلمان و همکلاسی های خود بسیار مورد انتقاد قرار گرفتید ، سپس توسط مردانی که وارد زندگی شما شدند. در واقع ، آنها فقط آیینه شما بودند. آنها شما را نپذیرفتند زیرا شما خودتان را قبول نداشتید. و اگر به اجازه نیاز دارید ، در اینجا آمده است: از این پس به شما اجازه می دهم خودتان باشید. تو می توانی! اجازه دادن یک امر داخلی است ، نمی توان آن را با هیچ عملی یا فهرستی از اقدامات توصیف کرد.اجازه دادن مستلزم استقلال درونی از دیگران است. بدون ترس از انجام آنچه شما فکر می کنید ضروری است ، نه گفتن وقتی چیزی را نمی خواهید. در حالت ایده آل ، والدین ما باید به ما اجازه می دادند خودمان باشیم و ما را همانطور که هستیم بپذیریم. اما این عملاً هرگز صادق نیست. بنابراین ، وقتی این اجازه را بزرگ کردیم ، می توانیم خود را از آن قسمتی از خودمان که پدر و مادر داخلی نامیده می شود ، دریافت کنیم. بزرگسال درونی ما می تواند به والدین کمک کند تا به فرزند اجازه دهند که همانطور که هست ، باشد. این قسمت درونی بزرگسالان یک فرد است که می تواند به او اجازه دهد آنچه هست ، باشد. با در نظر گرفتن جوانب مثبت و منفی ، ادغام آنها با یکدیگر و بدست آوردن یک زن زیبا. در واقع ، اغلب ما آنچه را که خودمان منفی می دانیم ، برعکس ، دیگران آن را به عنوان یک مزیت تلقی می کنند. از این رو ، م componentلفه دوم بوجود می آید - پذیرش همه جنبه های شخصیت شما. پذیرش همه جنبه های شخصیتی شما.ما اغلب آنچه را در خود داریم به خوب و بد تقسیم می کنیم. گویی بخشی از خودمان خوب است ، همه آن را دوست دارند و قسمت دیگر را دیگران دوست ندارند ، نه خود ما. کاستی های ما ادامه شایستگی های ما است. یکی دیگر از توهمات دوران کودکی ما در مورد وجود قسمت های خوب و بد ما. و اگر نگاه کنید ، تمام قسمتهای ظاهرا بد آن قسمتهایی هستند که والدین ما آنها را تأیید نکرده اند ، آنهایی که والدین ما فکر می کردند ما باید آنها را تغییر دهیم. شاید کسی بیش از حد احساسی ، فشرده ، بیقرار یا سخت باشد ، اما از همه چیز بیشتر. این تظاهرات برای والدین ما ناراحت کننده بود ، این همه است. آنها راهی برای کنار آمدن با احساسات کودک خود و پذیرش انزوای کودک نیافتند. و اکنون شما بزرگ شده اید ، اما از تقسیم خود به قسمت های بد و خوب دست بر ندارید. همه چیز برای شما خوب و زیبا است. و فقط شما می توانید تصمیم بگیرید که چه چیزی ارزش تغییر دارد و چه چیزی نیست. و اگر احساسات شما مزاحم شما نمی شود ، فقط آن را بپذیرید و با آن مبارزه نکنید. و به یاد داشته باشید ، هر تغییری با پذیرش شیوه ای که در حال حاضر است شروع می شود. شما معیاری برای خودتان هستید ، زیرا دیگر کودک نیستید ، بزرگسال هستید و خودتان می توانید تصمیم بگیرید که چه چیزی و چگونه برای شما مناسب است.
  5. از طریق تروما زندگی کنید. تروما چیزی نیست که بتوانید یکبار برای همیشه از شر آن خلاص شوید ، سطح آسیب نیز می تواند متفاوت باشد. این اتفاق می افتد که سالها و ماهها طول می کشد تا روی یک ضربه کار کنیم تا حتی اندکی از احساس دردی که هنگام بروز آن در درون ما ایجاد می شود ، جلوگیری کنیم. آسیب ها هرگز یکبار برای همیشه از بین نمی روند ، تغییر می کنند ، کمتر دردناک می شوند ، اما یکبار برای همیشه از بین نمی روند. تمایل به جدایی از این ضربه مانند تمایل به جدایی از بخشی از خود است. تروما چیزی است که شما را در طول زندگی شما تبدیل کرده است ، و رد آن به معنای آسیب بیشتر به خودتان است. اما می توانید عاشق او شوید و ناگهان با مشاهده یا احساس او ، می توانید به او بگویید: - "سلام ، من تو را می بینم ، من اینجا هستم." جراحات دوست دارند نامرئی باشند ، آنها آماده ایستادن برای دیدن همه هستند ، اما نه خود شخص. وقتی شروع به درک می کنید که در بسیاری از موقعیتها رفتار شما ناشی از درد از درون است و نه شما ، شما قبلاً احساس کنترل و دیدی نه تنها برای درد خود ، بلکه همچنین برای علت آن دارید. از اینجا ، امکان تغییر آنچه در حال رخ دادن است وجود دارد و رفتارهای دیکته شده از درد از درون انجام نمی شود.

کار با حداقل پنج مورد از این م componentsلفه ها باعث کاهش احساس مبارزه می شود و توانایی بدست آوردن خواسته شما به آسانی در افق ظاهر می شود. سعی کنید رویدادهای زندگی خود را مجبور نکنید ، همه چیز در زمان مناسب و به بهترین شکل ممکن اتفاق می افتد. تغییرات زمانی اتفاق می افتد که شما آماده باشید ، گاهی اوقات ما حتی آمادگی درونی برای بهترین را نداریم ، به این معنی که ما باید بدترین ها را بدست آوریم. اما همه اینها موقتی است ، در این دنیا همه چیز موقتی است. به نظر بد فقط خوب پنهان می شود

نویسنده: دارژینا ایرینا میخایلوونا

توصیه شده: