چرا ازدواج قطع شد؟ موردی از عمل

تصویری: چرا ازدواج قطع شد؟ موردی از عمل

تصویری: چرا ازدواج قطع شد؟ موردی از عمل
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
چرا ازدواج قطع شد؟ موردی از عمل
چرا ازدواج قطع شد؟ موردی از عمل
Anonim

ما نیازی نداریم که در عمل خود کمال گرا باشیم ، ما فقط می توانیم برای موارد ممکن تلاش کنیم. جستجوی ما همیشه به پایان نمی انجامد. تعمیم های نظری جای خود را به امکانات عملی می دهند.

اولگا 39 ساله به مشورت آمد (نام او تغییر کرده است ، پرونده با اجازه همه شرکت کنندگان در این داستان منتشر می شود) ، که به دلیل رابطه با همسرش ، که با او زندگی می کردند ، ناراحت بود. 11 سال در آن زمان اولگا شکایت کرد که شوهرش علاقه خود را به او از دست داده است ، از روابط جنسی اجتناب می کند ، "او را به عنوان یک زن نمی بیند" و سعی می کند به هر طریقی از او اجتناب کند.

اولگا دلیل خنک شدن همسرش را در این واقعیت می بیند که در سال های اخیر او به طور قابل توجهی بهبود یافته است. اولگا به مدت چهار سال در مرخصی زایمان بود و در دو سال گذشته مشغول کار شیرینی بود ، که او را وسوسه کرد تا مقدار زیادی شیرینی بخورد. از لحظه ای که اولگا شروع به جشن گرفتن سرد شدن همسرش نسبت به خود کرد ، تمام نارضایتی و نارضایتی او را از شیرینی جلب کرد. اولگا آنقدر از علت سرماخوردگی متقاعد شده بود که گاهی اوقات آنقدر بر این ایده وسواس نشان می داد که هر س questionالی که این اعتقاد را زیر سال می برد می تواند خشم شدید را برانگیزد. در حدود جلسه دهم ، اولگا به من گفت که تصمیم به ترک همسرش گرفته است ، و دیگر نمی تواند در چنین جهل و نادانی زندگی کند. اولگا بسیار محکم و تزلزل ناپذیر بود. قبل از جلسه بعدی ، اولگا تماس گرفت و گفت که دوست دارد با همسرش به جلسه بیاید و احتمالاً نیازی به کار فردی با یک روان درمانگر ندارد.

شوهر اولگا ، من او را کنستانتین خواهم نامید ، به وضوح از تصمیم اولگا برای طلاق ناراحت بود ، با این حال ، به حملات اولگا اعتراف کرد که او را دوست ندارد ، نمی خواهد با او رابطه داشته باشد ، به او توجه نکرده است ، سرسختانه سکوت کرد. حدود 10 دقیقه قبل از پایان جلسه ، کنستانتین شروع به ترغیب اولگا کرد تا دوباره فکر کند ، به کودک آسیب نرساند و به آنها دو فرصت داد تا خانواده را نجات دهند. آخرین کلمات کنستانتین بلافاصله توسط اولگا جمع آوری شد و او پرسید: "آیا می خواهید خانواده یا رابطه خود را با من حفظ کنید؟" کنستانتین به وضوح در حال از دست دادن بود و گفت که برای او یکسان است. اولگا پاسخ داد که او همه چیز را می فهمد و آمادگی زندگی با مردی را که او را دوست ندارد و فقط از نابودی خانواده می ترسد ، ندارد.

پس از مدتی کنستانتین از من خواست تا او را به درمان ببرم. من فهمیدم که آنها به زودی از اولگا طلاق گرفتند و کنستانتین تنها زندگی می کند ، با یک دختر جوان ملاقات می کند ، اما نمی تواند اولگا را فراموش کند و معتقد است که او هنوز او را دوست دارد. درمان با کنستانتین 2 سال به طول انجامید ، یک سال از آن صرف شد تا کنستانتین به سادگی درک کند که در درمان "باید انجام شود". کارهای بعدی با شدت بیشتری شروع به پیشرفت کردند ، دفاع کنستانتین بطور قابل ملاحظه ای ضعیف تر بود ، او شروع به خواب دیدن رویاها کرد ، که خود او کاملاً آن را تفسیر کرد ، با خیالاتی که او آموخت توسعه و درک آن را دید ، مورد بازدید قرار گرفت. در تمام این مدت ، کنستانتین با این سوال عذاب می کشید: "چرا ازدواج او به هم خورد ، چرا همه چیز به این شکل پیش رفت؟"

کنستانتین با اولگا و دخترش رابطه برقرار کرد ، سعی کرد برای آنها کاری دلپذیر انجام دهد. رابطه او با یک دوست دختر جوان دیگر باعث خوشحالی او نشد ، بنابراین او خود را دوست دختر جوان دیگری پیدا کرد و با او سرگرم شد ، تجارت در حال صعود بود. در مقطعی ، کنستانتین جدی در جلسات شروع به شوخی کرد ، گاهی اوقات احمقانه ، که به مقاومت آغاز شده خیانت کرد ، که با این وجود ، در نهایت غلبه کرد ، و ما به پشت درهای ترسهای او نگاه کردیم ، که تا حدودی مشخص شد ترجیحات او کنستانتین متوجه شد که در درون خود یک تابو بسیار قوی در رابطه با زن و مادر دارد ، که در آن همسر او اولگا در نهایت وزن خود را افزایش داد ، جذابیت کمتری پیدا کرد و با گذشت زمان به یک بار تبدیل شد.

اولگا درست می گفت ، اینها "ترسهای ابدی زنانه" او نبودند. کنستانتین واقعاً دیگر علاقه جنسی نسبت به او احساس نمی کرد ، او در واقع علاقه مردانه را نسبت به او از دست داد ، با ترس ادیپ مواجه شد ، که به طور قابل توجهی تضعیف شد ، همانطور که در رابطه فعلی وی با زنی که اشکال آن از مدل دور است ، مشهود است.در نقطه ای خاص ، کنستانتین سعی کرد روابط خود را با اولگا بهبود بخشد و صادقانه در مورد همه چیزهایی که در مورد او آموخته بود گفت. اما اولگا به شوخی می گوید که صداقت بین زن و مرد به اندازه دروغ برای روابط آنها مخرب است.

در عمل روان درمانی ، مانند زندگی ، ما تحت شرایطی هستیم که از ما قوی تر هستند.

فروید می گوید که تنها با تجزیه و تحلیل نمی توان بسیاری از ناخودآگاه را از بین برد و ما اغلب باید انتظار داشته باشیم که تأثیر زندگی خود آنچه را که سرکوب می شود ، به نمایش بگذارد.

روان درمانی رادیکال از دسترس ما خارج است. زندگی اولگا و کنستانتین ادامه دارد.

توصیه شده: