رقابت خواهر و برادر

تصویری: رقابت خواهر و برادر

تصویری: رقابت خواهر و برادر
تصویری: رقابت خواهر و برادر زهرا اکبری - روی خط زندگی 2024, آوریل
رقابت خواهر و برادر
رقابت خواهر و برادر
Anonim

بسیاری از خانواده ها با این مشکل روبرو هستند. و به نظر می رسد که چنین شادی دومین نوزاد است ، یا شاید سوم یا حتی چهارم … اما ، این بدشانسی است ، به جای شادی ملاقات با برادر یا خواهر مورد انتظار ، کودک بزرگتر ناگهان شروع به نشان دادن کینه ، عصبانیت ، دمدمی مزاج بودن.

و مادر بیچاره نمی داند چکار کند. او نگرانی های زیادی دارد. حالا حتی بیشتر از قبل. پوشک ، شیردهی ، تغذیه همه ، نظافت ، تمیز کردن آپارتمان … و زمان کافی وجود ندارد ، اما روح من درد می کند: شاید من مادر بدی هستم ، شاید چیزی را توضیح نداده ام ، آن را کنترل نکرده ام ، شاید من من کار اشتباهی انجام می دهم مادر چه احساسی دارد؟ او در مورد کودک بزرگتر دچار تردید ، اضطراب و اغلب احساس گناه می کند که زمان زیادی برای او باقی نمانده است ، زمانی برای انجام بازی های مورد علاقه خود ، یادگیری شعر ، یا نشستن و صحبت کردن وجود ندارد.

من واقعاً می خواهم همه چیز آنطور که باید پیش برود ، آسان و ساده ، این که همه یکدیگر را دوست داشته باشند و یک خانواده بزرگ و قوی وجود داشته باشد. اما اغلب در کلمات کودک بزرگتر ، در رفتار او ، حسادت وجود دارد. با حسادت دوران کودکی چه کنیم؟ باید باهاش چکار کنم؟

اینکه کودک چگونه می تواند از حسادت جان سالم به در ببرد بیشتر به رفتار مادر و پدر در خانواده بستگی دارد. در اینجا چند نکته ساده وجود دارد:

1. به این ایده عادت کنید که حسادت نه بد است و نه خوب. او فقط هست و فرزند شما حق دارد آنچه را که احساس می کند احساس کند. می شود فهمید. پیش از این ، در خانواده ، او دارای فرزند خاص خود بود - مکان خاصی - تنها (یا کوچکترین) فرزند خانواده. و مادر - او او بود. او بیشترین زمان را داشت. او مرکز توجه بود. او بهترین ها را داشت. و اکنون همه چیز تغییر کرده است ، او جایگاه مهم خود را از دست داده است. اکنون او دیگر تنها نیست و کوچکترین نیست ، بلکه بزرگترین است. و با آن چه باید کرد؟ چگونه مادر و پدر را به اشتراک بگذاریم؟ او در حال حاضر چه جایگاهی در خانواده خواهد داشت و چگونه می توان او را بدون ضرر پذیرفت؟

کودک باید بداند که شما احساسات او را می پذیرید و درک می کنید و ارزش خود را پایین نمی آورید. چگونه والدین کودک را از احساس آنچه او احساس می کند منع می کنند. به عنوان مثال ، با چنین عباراتی: "شما بد صحبت می کنید ، او برادر کوچک شما است ، شما باید او را دوست داشته باشید" یا "بنابراین من دیگر چنین کلماتی را نمی شنوم" …

چگونه باید بگویم تا کودک بفهمد که او با احساسات متناقض خود پذیرفته شده است: "من می دانم که شما نگران هستید که ما یک بچه کوچک داشته باشیم ، زیرا اکنون نمی توانم به اندازه قبل وقت خود را به شما اختصاص دهم ، اما من هنوز هستم خیلی دوستت دارم."

2. به کودک بزرگتر کمک کنید تا مکان جدید خود را در خانواده پیدا کند و مزایای آن را درک کند. کودکان کوچکتر معمولاً می توانند هر کاری را انجام دهند. و فقط دریایی از تعهدات به بزرگان تحمیل می شود: "تسلیم شوید ، شما بزرگتر و باهوش تر هستید" ، "کمکم کنید ، می بینید ، من با این کار کنار نمی آیم" ، "چرا پیگیری نکردید؟" … تعهدات خوب است ، آنها مسئولیت را آموزش می دهند ، اما فراموش نکنید که فرزند شما هنوز کودک است. و او نمی خواهد ، و نمی تواند در یک لحظه طول بکشد و رشد کند.

و علاوه بر تعهدات ، نقش یک بزرگتر می تواند امتیازاتی را به همراه داشته باشد. به کودک خود کمک کنید این را درک کند ، آنها را ایجاد کنید. به عنوان مثال: "وانیا بزرگتر است - او ابتدا در بازی قدم می زند" یا "وانیا امروز یک کارتون را انتخاب می کند زیرا بزرگتر است". از امتیازات خود استفاده کنید. اجازه دهید فرزند بزرگتر شما به بزرگتر بودن افتخار کند. و همچنین به من بگویید که چقدر به او افتخار می کنید.

3. کودک بزرگتر را قسمتی از وقت خود را بگذارید تا فقط به او تعلق داشته باشد. بگذارید کمی طول بکشد ، اما هر روز. به عنوان مثال ، هر روز قبل از خواب برای او کتاب بخوانید. یا ماشین های مورد علاقه خود را بازی کنید. فقط بدون عجله ، بدون تحریک ، با آرامش و لذت. بگذارید فقط زمان شما باشد - او و مادرش. به طوری که احساس می کند جایی برای او در خانواده نیز وجود دارد. و در این زمان ، اجازه دهید پدر با یک کالسکه قدم بزند یا بچه را حمام کند.

در حالت ایده آل ، زمان باید به روش های مختلف صرف شود ، هم با کل خانواده و هم با اعضای مختلف خانواده به طور جداگانه تعامل داشته باشد. به عنوان مثال ، در خانواده ای با دو فرزند ، که نام آنها ماشا و میشا است ، به این شکل است:

- فعالیت برای تمام اعضای خانواده

- مامان با ماشا نامزد کرده / بازی می کند / قدم می زند

- مامان با میشا نامزد کرده / بازی می کند / قدم می زند

- مامان با میشا و ماشا نامزد کرده / بازی می کند / قدم می زند

- پدر تمرین می کند / بازی می کند / با ماشا پیاده روی می کند - پدر با میشا بازی می کند / بازی می کند

- پدر با میشا و ماشا نامزد کرده / بازی می کند / قدم می زند

- میشا و ماشا با هم بازی می کنند

- مامان و بابا وقت تنهایی می گذرونن

سپس هر یک از اعضای خانواده این فرصت را خواهند داشت که یکدیگر را بشناسند ، ارتباط ویژه و خاص خود را برقرار کنند و هنوز زمانی برای استراحت وجود خواهد داشت.

4. با کودک خود در مورد احساساتش صحبت کنید و اگر کوچک است ، در مورد احساسات بازی کنید ، افسانه بسازید.

با یک کودک بزرگتر ، شما می توانید مستقیماً ، در یک محیط صمیمی ، به تنهایی تجربیات او را مورد بحث قرار دهید ، آنها را بپذیرید و به او اطلاع دهید که هنوز دوست داشتنی و ارزشمند است.

با کودکان کوچک ، این کار نمی کند. و راهی عالی برای پاسخگویی به تجربیات دوران کودکی از طریق بازی و افسانه ها وجود دارد. هنگام بازی با فرزند خود ، شخصیت کوچکترین کودک را با ظرافت وارد کنید. یا افسانه بسازید. در اینجا یک مثال ساده از نحوه انجام این کار آورده شده است.

روزی روزگاری ، مادر خرگوش ، پدر خرگوش و بچه خرگوش آنها وجود داشت (مطلقاً هر شخصیتی مناسب است). آنها دوست داشتند تمام روز بازی کنند و هویج بخورند. مامان خرگوش را به مهد کودک خرگوش برد و خودش به کار خرگوش رفت. و یک روز ، در راه کار با کلم ، خرگوش مادر یک خرگوش کوچک پیدا کرد و آن را به خانه آورد.

از کودک بپرسید - بعد چه شد؟ اگر روشن شد ، خط طرح آن را دنبال کنید. اگر تجاوز ظاهر شد ، نگران نباشید ، باید با آرامش بازی شود. پایان داستان باید شاد باشد. درباره اینکه چگونه همه یکدیگر را دوست دارند و بازی اسم حیوان دست اموز با کودک چقدر سرگرم کننده است. به نظر برسید که اسم حیوان دست اموز بزرگتر چه مزیتی با ظاهر بچه کوچکتر دارد. به عنوان مثال ، او دیگر نیازی به بازی تنها هنگامی که مادرش مشغول بود یا اسباب بازی های جدید و متفاوت در خانه ظاهر می شد ، نداشت. یا چیز دیگری. تصور کن)

بارها و بارها در بازی ، پرخاشگری کودک بزرگتر ممکن است ظاهر شود (یا نشود). او ممکن است بخواهد خرگوش کوچک را کتک بزند ، بیرونش کند یا حتی بکشد. نترس ، انعطاف پذیر باش. اینگونه است که کودک از درد و کینه خود به شما می گوید. داستان را به پایان خوب ببینید. اما فقط با کودک ، با رضایت او ، و نه برخلاف میل او. مذاکره از طریق شخصیت های افسانه ای. و روزی فرزند شما احساسات سخت خود را تجربه خواهد کرد و شما در این لحظه با او خواهید بود !!!

در کل ، تنها چیزی که یک فرد حسود از شما نیاز دارد ، اثبات عشق و وقت شماست. بیشتر اوقات بگویید که او را دوست دارید و حداقل در بعضی مواقع آنجا باشید. فقط با او و اگر هیچ نتیجه ای نگرفت ، اگر احساس ترس شدید کردید و کنترل موقعیت را از دست دادید ، از یک روانشناس کودک کمک بگیرید!

توصیه شده: