2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
روزی روزگاری دختری بود ، او پدر و مادر داشت ، همه چیز برای آنها خوب بود ، تا اینکه یک روز ناگهان مادر درگذشت. پدر با دیگری ازدواج کرد - شرور ، موذی ، وابسته و فریبکار. علاوه بر این ، او دختران مخصوص خود را داشت - محبوب ، اما با همان ویژگی های زننده به عنوان یک مادر. با پدرش مهربان و دوست داشتنی بود ، اما با دختر … نامادری شیطانی واقعی! او را مجبور کرد که تمام کارهای خانه را انجام دهد ، به او خندید و از هر طریق ممکن او را مسخره کرد.
اینگونه است که بسیاری از افسانه ها شروع می شوند. خوب ، پس … به هر حال ، دختر نامادری بد را ترک می کند. اما همه اینها به چه معناست؟ آیا زنان اغلب در سنین پایین می میرند؟ و هر نامادری لزوماً یک هیولای شرور است؟ البته که نه. سپس - در مورد چیست؟
قصه ها مثل رویا هستند. طرح آنها ، اول از همه ، نمادها ، تصاویر روی صفحه روح انسان است. آنها درباره ما چه می گویند؟ هر داستان بسیار شخصی است ، اما در همان زمان - شبیه بسیاری از داستانهای دیگر
وقتی دختری متولد می شود ، او مرکز جهان و معنای اصلی زندگی مادرش است. مامان همیشه آنجاست ، او مراقب ، مهربان ، و انجام دهنده هر خواسته ای است. به محض این که مشکل در زندگی یک دختر کوچک اتفاق می افتد - سرد ، گرسنه ، دردناک - مادری ظاهر می شود و انگار با جادو ، گرم ، رضایت بخش و راحت می شود. مامان یک پدرخوانده پری واقعی است!
اما ناگهان اتفاقی می افتد … مامان دیگر فقط لبخند نمی زند ، اهمیت می دهد و تمام خواسته ها را برآورده می کند. اخم می کند ، گاهی اوقات قسم می خورد ، کلمات "نه!" ، "تو باید!" ، "خودت انجام بده!" ظاهر می شود. مامان در حال حاضر نه تنها به او اهمیت می دهد. او به طور فزاینده ای با پدرش به جایی می رود و دختر را با اسباب بازی یا کارتون می گذارد. اگر خواهران و برادرهای کوچکتر ظاهر شوند ، بیشتر توجه به آنها معطوف می شود.
دختر بزرگ می شود و به او آموزش می دهند که از خودش مراقبت کند و سپس مجبور می شود در کارهای خانه به مادرش کمک کند. دختر بیشتر و بیشتر رها شده ، رها شده احساس می کند - مادرش شخص دیگری را به او ترجیح می دهد! آن پری خوب ، که همیشه آنجا بود ، همه خواسته ها را برآورده کرد ، کجا رفت؟ او دیگر نیست ، او به نامادری شیطانی تبدیل شده است!
هر دختری با این لحظه نه چندان خوشایند در زندگی خود روبرو شده است. او مجبور بود بپذیرد که مادری مهربان که هر مشکلی را برای او حل می کند ، ابدی نیست. گام به گام ، شما باید زندگی بزرگسالان را با همه شادی ها ، فرصت ها و خطرات مربوط به آن بیاموزید
وقتی مادر به تدریج دخترش را به بزرگسالی عادت می دهد ، می تواند ملایم تر و محیطی تر اتفاق بیفتد. اما اغلب این بسیار ناگهانی اتفاق می افتد ، بیشتر تحت تأثیر شرایط بیرونی و نه با تصمیم آگاهانه خود مادر. به عنوان مثال ، مادری به نوزاد خود می پردازد تا وقتی که برادر یا خواهر کوچکترش متولد نمی شود - سپس ناگهان به یک مرکز مراقبت جدید روی می آورد و دختر بزرگتر احساس می کند که رها شده است. یا مادر تصمیم می گیرد سر کار برود ، دختر را دوباره به مهد کودک یا پرستار بچه می فرستد ، بدون اینکه او را برای این تغییرات آماده کند. اگر در خانواده درگیری وجود داشته باشد ، برای دختر حتی سخت تر است ، مادرش آنقدر با مشکلات بزرگسالی خود روبرو است که او به سادگی زمانی برای او ندارد.
و با این حال ، نرم تر یا سخت تر ، دیر یا زود ، و تبدیل یک مادر مهربان به نامادری بد اجتناب ناپذیر است. این واقعیت که دختر ممکن است ظالمانه و بی انصاف به نظر برسد ، در واقع تجلی عشق است. این چنین است که یک مادر واقعاً عاقل از دخترش مراقبت می کند. او می داند که چه زمانی لازم است این گذار انجام شود ، تا دخترش به بلوغ برسد - حتی اگر به طرز رقت انگیزی ناله می کند و قلم می خواهد. در غیر این صورت ، او هرگز یاد نمی گیرد که روی پای خود بایستد ، چه برسد به راه رفتن یا دویدن. او می بیند که دخترش واقعاً برای این انتقال آماده است ، زیرا انجام آن خیلی زود به معنای ایجاد عقده حقارت و ترس از زندگی است ، کشیدن طولانی مدت به این معنی است که دخترش را به یک کودک شیرخوار تبدیل می کند ، با ادعاهای ابدی برای همه اطرافیان..
مرحله بعدی که آنها باید طی کنند جدایی ، جدایی است ، وقتی دختر شورشی می شود ، یاد می گیرد "نه" بگوید ، به تنهایی تصمیم می گیرد و عواقب آن را خودش برطرف می کند و در نتیجه حق بزرگسالی را به دست می آورد. پس از آن ، مادر می تواند دوست ، "خواهر" یا آشنای خوب او شود - اما او هرگز مادری که برای یک دختر کوچک بود - نخواهد بود - نه خوب و نه بد.
این تجلی بزرگ عشق "نامادری شرور" است. او به دخترش هدیه ای ارزشمند می دهد - استقلال ، اعتماد به نفس ، شجاعت برای زندگی خود
و برای این کار ، هم مرد و هم "دختران کوچکتر" باید در زندگی "نامادری" حضور داشته باشند. البته ، این روزها می تواند شغل ، سرگرمی های خلاقانه و بسیاری از فعالیت های دیگر باشد. از این گذشته ، محال است آنچه را که خودتان نمی دانید به دخترتان بیاموزید - زندگی کامل داشته باشید ، از آزادی لذت ببرید اما مسئولیت را فراموش نکنید ، از خطر نترسید ، اما با مهارت از تله ها اجتناب کنید ، روشن و جذاب باشید ، اما هنگامی که شما نیاز به ادغام با فضا دارید … و البته - تغییر نقش در برقراری ارتباط با مردم ، از جمله تبدیل از مادری مهربان به نامادری بد - در حالی که همیشه خود را باقی می گذارد و دخترش را با چنین مظاهر مختلف این احساس بزرگ آشنا می کند - عشق.
برای کسانی که می خواهند این تجربه را تا انتها تجربه کنند
توصیه شده:
پری مادر نامادری
پری مادر نامادری نویسنده: ایرینا یانچوا-کاراگیاور (با سپاس و عشق به مادر عزیزم!) من تصمیم گرفتم این خطوط را به تجزیه و تحلیل یک خط کنجکاو از منظر روانشناسی در افسانه ها اختصاص دهم: نویسنده یا عامیانه. من در مورد خط "مادر-نامادری-پری"
من عشق می خواهم - من از عشق فرار می کنم
هر کاری را که یک شخص انجام می دهد برای دوست داشتن او انجام می دهد. از همان دوران کودکی شروع می شود. برای توسعه طبیعی ، فرد باید با موفقیت دو فرایند مهم را طی کند - ادغام و جداسازی [1]. با ظاهر شدن در جهان ، یک فرد کوچک کاملاً بی دفاع است ، به عنوان مثال بدون برقراری محبت با مادرش ، او زنده نخواهد ماند.
عشق درد نیست ، یا اینکه چرا ما از عشق بیمار هستیم. و نحوه درمان
والدینی که با درد در روح خود زندگی می کنند ، فقط درد را به فرزند خود منتقل می کنند. اما کودکان آن را به عنوان عشق درک می کنند. و از آن لحظه به بعد ، درد و عشق در آنها یکسان خواهد بود. مردان و زنان بالغ چنین والدینی شریکی را برای خود انتخاب می کنند که بتواند به آنها آسیب برساند ، زیرا در غیر این صورت آنها احساس عشق نمی کنند.
NARCISSUS در عشق یا ازدواج برای عشق نمی تواند هیچ پادشاهی باشد. قسمت 2
در اتحاد با شریکی که دارای مشکلات خودشیفته است ، افسانه مشترکی برای هر دو شریک وجود دارد در مورد وجود همزیستی مطلق ، ایده آل و بدون ابر. ناتوانی در درک این افسانه عامل تجربیات دردناک می شود: افسردگی ، مالیخولیا ، عصبانیت ، الکلیسم. چگونه می توانید تشخیص دهید که رابطه عشقی شما سالم است یا خودشیفته؟ یک نشانه مطمئن از یک رابطه واقعاً خودشیفته ، توهم ادغام است ، یعنی خیالی که ما یک بار برای همیشه یکی هستیم یا باید بشویم.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.