2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اتفاقی افتاد که ما تقریباً پنج سال است که در اتاق زیر شیروانی یک خانه قدیمی خوب زندگی می کنیم. و گاهی اوقات پستچی که بسته ها را از طریق اینترکام به ما تحویل می دهد ، می پرسد آیا ممکن است بسته ما را فقط روی "خاکی" ، یعنی طبقه اول صندوق های پستی بگذاریم. و ما موافقیم ، زیرا این هیچ یک از همسایگان را اذیت نمی کند و برای ما و او کاملاً مناسب است.
امروز یکی از اعضای خانواده ما این بسته را دریافت کرد - در راه پیاده روی. وقتی با او به صندوق های پستی رفتم ، او مجبور شد دریابد که بسته محکم بسته بدون قیچی باز نمی شود. و سپس تصمیم گرفت بسته را با خود به بیرون ببرد ، زیرا قبلاً می دانست که این یک هدیه برای او است و او به وضوح از پیش بینی این هدیه لذت می برد. برام مهم نبود از این گذشته ، او به طور کلی عادت کرده است که هنگام تصمیم گیری به خواسته های او توجه شود. و علاوه بر این ، به هیچ وجه مشکلی نیست - گذاشتن کیف در کالسکه ، که هنوز در دو و نیم سالگی آن را با خود به پیاده روی می برید.
قدرت با ارزش شروع می شود. یعنی ، از حس ارزش فردی ، که شما آن را به عنوان چیزی بدیهی درک می کنید - اگر کسی با ارزش خود نسبت به شما این ارزش شما را زیر سوال نبرد. وقتی احساسات و نیازهای شما در نظر گرفته شود ، احساس می کنید که ارزشمند هستید. یا برعکس ، اگر به طور ضمنی به شما گفته شود که "این به شما بستگی ندارد" ، "آنها از شما نپرسیدند" ، یا اینکه شما به اندازه کافی بالغ نشده اید … احساس خجالت و درماندگی خاصی می کنید. خودتان در مورد چیزی صحبت کنید که نه تنها با خواسته های شما بلکه مستقیماً با نیازهای شما مرتبط است. مرزهای شما نقض شده است - شما ساکت هستید ، گویی هیچ اتفاقی نمی افتد. احساسات شما صدمه می زند - شما خود را تحت حمایت قرار نمی دهید ، گویی قصد شما بوده است. تصمیماتی برای شما گرفته می شود که عواقبی برای شما دارد - شما دخالت نمی کنید. … شما به سادگی از قدرتی که دارید استفاده نمی کنید. اگر شما هم احساس ارزش داشته باشید دقیق تر خواهد بود.
سپس ، بعداً ، ممکن است این رابطه ناخوشایند را "منفجر" کنید ، شورش کنید یا حتی آن را قطع کنید. یا احساس می کنید که مورد سوء استفاده ، آزار و اذیت ، تجاوز و بی عدالتی کامل هستید. اگرچه شما می توانید کاملاً آرام فقط خواسته خود را بیان کنید. یا بی میلی. و مودبانه از او بخواهید آن را در نظر بگیرد. و در صورتی که بار اول در نظر گرفته نشود ، بر این امر اصرار دیپلماتیک داشته باشید.
یا شما خودتان سعی می کنید از طریق فشار و / یا دستکاری قدرت خود را اعمال کنید - زیرا باور ندارید که درخواست نتیجه دلخواه را به همراه خواهد داشت. شما ناخودآگاه می بینید و خودتان در جایی که می توانید همکاری متقابل سودمند ایجاد کنید ، مبارزه و رقابت ایجاد می کنید … از این گذشته ، همه ما فقط به آنچه قبلاً در تجربه فردی خود ادغام شده ایم اعتقاد داریم. اغلب ما الگوهای فکری و رفتاری را که قبلاً از عزیزان مهم آموخته بودیم به سادگی بازتولید می کنیم ، بدون آنکه آنها را تحت تجدید نظر قرار دهیم.
جنبه ارزش ، یا بهتر بگویم به رسمیت شناختن یا نفی ارزش ، همیشه در روابط انسانی وجود دارد. در هر سطح ، در هر شکل روابط - شخصی یا کاری. در والدین-فرزندان و ازدواج ، سازمانی-سلسله مراتبی ، دوستانه و خصمانه. و این ایده درباره ارزش خود و توانایی ها و تأثیرگذاری خود در اولین دوران کودکی و در بی اهمیت ترین ، به ظاهر ، شرایط روزمره مطرح می شود.
… و بنابراین ما بسته را برداشتیم و به زمین بازی رفتیم. و در آنجا یکی از پدرها در تلاش است تا به دختر کوچکش "کمک" کند تا از یک تپه بلند پایین بیاید. پشت سر دختر ، طیف کاملی از بچه های بزرگتر در بی حوصلگی رنج می برند و رضایت شاد آنها را زیر پا می گذارند و پیش بینی می کنند. پدر این خط را می بیند ، عصبی می شود و گاه و بی گاه دخترش را هل می دهد ، و دختر به معنای واقعی کلمه دستان خود را به نرده فرو می برد - هم ارتفاع و هم شیب سرسره به وضوح او را می ترساند ، ترس روی صورتش یخ می زند … مدتی می گذرد و پدر اصرار می کند ، آنها می گویند ، پس اینقدر ترسو نباش … پدر این کار را از روی نیت بد انجام نمی دهد ، او فکر می کند که این برای دخترش بهتر خواهد بود. و او در مورد آنچه در اینجا بهتر است فکر نمی کند: تمایل به سرعت رسیدن به "نتیجه" یا گوش دادن به احساسات دختر و در نظر گرفتن آنها. و بدین ترتیب به دختر بیاموزید که خودش به آنها گوش دهد. غلت بزنیم یا نه ، چه بخوریم و چه نخوریم ، چه بپوشیم و چه نپوشیم ، با چه کسانی دوست باشیم و از چه کسانی دوری کنیم - همه اینها به تصمیمات فردی مربوط می شود.و برای اینکه تصمیمات درستی برای خود بگیرید ، باید بتوانید به خودتان گوش دهید ، و این تنها زمانی امکان پذیر است که شخص دیگری به شما گوش دهد. و فقط کسی که از شما قدردانی می کند به حرف شما گوش می دهد. و در پایان ، همه این ارزشها مربوط به قدرت فردی است - در مورد توانایی سازماندهی قالب مناسب روابط برای شما و در مورد توانایی ایستادگی در برابر خود ، اگر چیزی باشد.
… زیرا در آن زمان برخی از زنان بالغ یا برخی از مردان بالغ نزد من می آیند تا یاد بگیرند چگونه از مرزهای خود مراقبت کنند و مهمتر از همه ، از آنها آگاه شوند. چگونه می توان به قدرت و ارزش خود پی برد ، که او یا او فاقد آن بودند تا بتوانند رابطه خود را با توجه به درک خود بازسازی کنند … روابط انسانی - در کتاب جدید من ، که امیدوارم به زودی نور روز را ببیند.
توصیه شده:
جایی که شیمی به پایان می رسد و روان آغاز می شود. افسردگی
شیمی به کجا ختم می شود و روان آغاز می شود؟ یا مانند این: چگونه درک کنم که چه اتفاقی برای من می افتد - آیا این یک بیماری فیزیولوژیکی (درون زا) یا روان زا است؟ یک سوال مشابه در دو مورد مطرح می شود. هنگامی که آنها مشکوک به اختلال روانی شدید هستند.
"من تو رو کوچکتر کردم عزیزم." قدرت مخرب کاهش ارزش پول
"من تو رو کوچکتر کردم عزیزم." قدرت مخرب استهلاک. من اخیراً مقاله ای در مورد قدرت مخرب سرزنش نوشتم. اما علاوه بر سرزنش در روابط ، افراد از شکل دیگری از خشونت احساسی استفاده می کنند ، که مانند سرزنش ، تشخیص آن چندان آسان نیست ، اما با ایجاد سرزنش در سیستم ارزشی فرد ، عاشق را از بین می برد تا ارزش خود را کاهش دهد و کسانی که خود را در نزدیکترین شعاع می بینند.
من یک فرد بی ارزش هستم. کاهش ارزش خود: چگونه از فروپاشی جلوگیری کنیم
توانایی بی ارزش کردن چیزی - خود ، دیگران ، اقدامات خودمان و دیگران ، نتایج ، دستاوردها - این نوعی دفاع روانی است که ما برای توقف در تجربیات پیچیده مختلف که می توانیم با آن روبرو شویم استفاده می کنیم. به طور کلی ، هرگونه دفاع روانی برای متوقف کردن نوعی تجربه واقعی طراحی شده است ، زیرا روان آن را صدمه به تمامیت خود می داند.
درباره ارزش ، ارزش شخصی ، منفعت شخصی و خودخواهی
آیا بین مفاهیم فوق رابطه پیدا می کنید؟ اصلاً چگونه می توانند به هم مرتبط باشند؟ بیایید با کلمه ارزش شروع کنیم … در مورد ارزش اگر فرض کنیم که ارزش معادل ارزش است و همانطور که می دانید ارزش در ماده (بیشتر اوقات فقط در پول) بیان می شود ، می توان ارزش را تعریف کرد.
کاهش ارزش: چگونه دفاع های روانی در برابر ما می چرخند و زندگی ما را بی ارزش و ما را ناخشنود می کند
دفاع روانی یکی از قدیمی ترین مفاهیم در روانکاوی است که توسط زیگموند فروید کشف و توسط پیروانش توسعه یافته است. هنوز توسط اکثر رواندرمانگران استفاده می شود. با این حال ، در جهات مختلف ، بسته به ایده های اساسی در مورد ساختار روان انسان ، این پدیده کمی متفاوت توصیف می شود.