قدیمی ترین راه برای خلاص شدن از OCD

تصویری: قدیمی ترین راه برای خلاص شدن از OCD

تصویری: قدیمی ترین راه برای خلاص شدن از OCD
تصویری: زندگی - راه حل مقابله با وسواس فکری و افکار منفی 2024, ممکن است
قدیمی ترین راه برای خلاص شدن از OCD
قدیمی ترین راه برای خلاص شدن از OCD
Anonim

بسیاری از شما داستان کتاب مقدس قربانی اسحاق را شنیده و می دانید. طبق داستان کتاب مقدس (پیدایش 22: 1-19) ، خدا ابراهیم را فرا خواند تا پسر مورد علاقه اش اسحاق را "برای قربانی سوختنی" "در سرزمین موریا" ، در یکی از کوهها بیاورد. ابراهیم تردید نکرد و فرزند خود را به کشتار در محل مشخص کرد. او اسحاق را بست ، او را روی هیزم گذاشت و چاقو را روی فرزندش برد تا او را با چاقو بزند. در همان لحظه فرشته ای فرود آمد و ابراهیم را متوقف کرد. خدا فرمان او را معکوس کرد و اسحاق را نجات داد. پدر و پسر قوچی را که در بوته ها گیر کرده بود قربانی کردند و به خانه بازگشتند.

تفاسیر زیادی از این داستان وجود دارد. بسیاری از نظریه پردازان ، هنرمندان و فیلسوفان این تاریخ و معانی آن را مطالعه کرده اند. اما اکنون ما در مورد دین و فلسفه صحبت نخواهیم کرد ، بلکه در مورد آسیب شناسی روانی این داستان صحبت خواهیم کرد.

اولین باری که به معنای روانشناختی این داستان فکر کردم ، وقتی مشتری با افکار متضاد و وسواسی درباره قتل پسرش به من نزدیک شد. جالب اینجاست که این مرد مانند ابراهیم فردی بسیار مذهبی بود.

تقریبا چهار هزار سال پیش ، ابراهیم نیز از افکار متضاد در مورد قتل پسر محبوبش رنج می برد.

با مطالعه عمیقتر در مورد اختلال وسواس فکری- عملی و نحوه برخورد با آن ، به حدس خود متقاعد شدم. مذهبی بودن و وسواس از نظر زیست شناسی و نوروفیزیولوژی نزدیک است. تفکر جادویی ، افکار وسواسی و آیین ها نه تنها اساس همه ادیان هستند ، بلکه ویژگی هایی را نیز به صورت واضح در شخصیت anankast (okr) ذاتی نشان می دهند.

یکی از برجسته ترین نمایندگان ترکیب دینداری و وسواس ، مارتین لوتر مصلح کلیسای مسیحی است.

پدر بزرگ قوم یهود ، ابراهیم ، و مادران و پدران امروزی که از افکار وسواسی رنج می برند ، یک چیز دیگر مشترک دارند - عشق بی حد و حصر به فرزندشان. اجازه دهید به شما یادآوری کنم که طبق کتاب مقدس ، اسحاق در زمان تولد ابراهیم 100 سال به دنیا آمد و تنها وارث او بود. عشق پدری او غیرقابل اندازه گیری بود و فکر کشتن پسرش بسیار وخیم بود. سرن کیرکگارد و لو شستوف درباره شبهات ابراهیم و محتوای وجودی داستان نوشتند.

جالب اینجاست که داستان قربانی شدن ابراهیم از اسحاق فقط توصیف OCD نیست ، بلکه توصیه ای در مورد نحوه برخورد با افکار وسواسی متضاد است.

رفتار ابراهیم برخلاف شهود است. او شروع به انجام هر کاری می کند که خدا به او می گوید و حتی از افکار ساده به اعمال مستقیم می آید. در زمان ما ، افکار متضاد در مورد کشتن فرزندان ، والدین مدرن را به وحشت می اندازد ، و سپس هر نوع اجتناب از چاقو و کودک آغاز می شود. این اجتناب اضطراب و خود اختلال را افزایش می دهد.

ابراهیم برعکس عمل می کند ، گویی جورجیو ناردونه ، پل واکلاویک یا الساندرو بارتولتی به او توصیه کرده اند. او به فکر وسواسی خود می رود و به طور متناقض ، در یک لحظه ناپدید می شود. این اصل پشت درمان کوتاه مدت استراتژیک ویکتور فرانکل و اهداف متناقض است.

من قطعاً طرفداری از قربانی کردن فرزندانم ندارم ، اما پوست سیب زمینی و خرد کردن کاهو با هم به آرامش افکار متضاد کمک می کند. از اجتناب بپرهیزید.

داستان ابراهیم و پسرش اسحاق را می توان به طرق مختلف تفسیر کرد. من ابراهیم را بره ای می بینم که با شاخ هایش در بوته های افکارش گیر کرده است.

شما می توانید گره افکار وسواسی را باز کنید ، حتی اگر بسیار وحشتناک باشند! شجاعت و دانش خاصی می خواهد.

توصیه شده: