Homo Politicus: زبان نفرت و دفاع پارانوئید

فهرست مطالب:

تصویری: Homo Politicus: زبان نفرت و دفاع پارانوئید

تصویری: Homo Politicus: زبان نفرت و دفاع پارانوئید
تصویری: پارانویا - انیمیشن دانشجویی 2024, ممکن است
Homo Politicus: زبان نفرت و دفاع پارانوئید
Homo Politicus: زبان نفرت و دفاع پارانوئید
Anonim

آنچه امروز در شبکه های اجتماعی در هر بحث سیاسی اتفاق می افتد - فقط تنبل ها وحشت زده نشدند. قسم خوردن یک ستون است ، مخالفان یکدیگر را به گناهان فانی متهم می کنند. مردم به دلیل پست "اشتباه" ، مانند یا "اشتباه" که در دوست دوست یافت می شود ، نزاع می کنند ، ارتباط خود را متوقف می کنند. کاربران رسانه های اجتماعی مطالب نفرت انگیز و گاه وحشتناکی می نویسند ، به همه چیز ، کاملاً همه چیز ، نفرین یا تحقیر می ریزند

چگونه به این زندگی رسیدیم؟ مکانیسم روانی که افراد را به چنین رفتاری سوق می دهد چیست؟

دائماً در جهان اتفاقاتی می افتد که ما برای آنها آماده نبودیم و زندگی ما را بسیار خراب می کند. از نظر روانشناسی ، بزرگسالان می دانند چگونه با اتفاقات ناخوشایند زندگی کنند - ناخوشایند ، اما ما می توانیم از پس آن برآییم. آن زمان است که برخی از گندها رخ می دهد ، سپس یک فرد بزرگسال: اولا ، او اعتراف می کند که بله ، اتفاقی افتاده است. ثانیاً ، او واکنش نشان می دهد (عصبانی می شود یا می سوزد ، یا هر دو) ، و سپس (سوم) تا آنجا که ممکن است عواقب را اصلاح می کند و (چهارم) به حیات خود ادامه می دهد. کسانی که از نظر روانی نابالغ هستند از دفاع روانی استفاده می کنند - و تا آنجا که من می توانم بگویم ، دفاع پارانوئید امروزه گسترده ترین است.

دفاع پارانوئید شامل موارد زیر است:

یک دیدگاه تقسیم شده از جهان: برخی از اشیاء و افراد فوق العاده بد هستند و حتی یک خط مثبت کوچک در آنها وجود ندارد ، در حالی که دیگران کاملاً مهربان ، خوب و درست هستند و ذره ای شر در آنها وجود ندارد. سیاه و سفید وجود دارد و آنها هرگز در یک شخص یا در یک پدیده مشابه تلاقی نمی کنند.

شناسایی خود منحصراً با "خوب". من خوب و درست هستم ، و چون خوب هستم ، پس کوچکترین بدی در من وجود ندارد (به نکته قبلی مراجعه کنید).

و از آنجا که هیچ چیز بدی در من وجود ندارد ، پس همه چیز بد است … جایی. بیرون ، نه درون من. و دیگران مقصر مشکلات من هستند! افراد بد ، جادوگران شیطانی ، دولت احمق ، نالایق ، دزد و موذی - یا برعکس ، افراد کوچک و پست و بدقواره ای خریداری شده توسط غرب که سرزمین مادری خود را به قیمت 30 دلار نقره می فروشند. انتخاب "نیروهای شیطانی" بسیار گسترده است. تنها چیزی که در اینجا رایج است این است که آنها مقصر هستند. دیگر. من نه.

بنابراین ، اگر اتفاق بد و اشتباهی برای من بیفتد ، این … من نیستم! من مقصر نیستم! و یک نفر بد مجبورم کرد من خودم ، بسیار مهربان و باشکوه - اما هرگز ، به هیچ وجه. اگر این افراد رذیله نبودند (… در … بنویسید) ، پس چگونه می توانستیم شفا دهیم! بله ، زندگی زیبا ترین خواهد بود! …

(همه ما گاه به گاه کاری را انجام می دهیم که چندان جذاب نیست. بنابراین ، اگر کاری بد ، احمقانه یا پستانه توسط شخصی با دفاع پارانوئید انجام شود ، مقصر این شخص نیست. به "نیروهای شیطانی" نسبت داده می شود - خوب ، کسانی که نقش نیروهای شیطانی ، سنگ تراشان ، لیبرال ها یا برعکس پوتینوئیدها را بازی می کنند. اگر آنها اینطور نبودند ، مجبور نمی شدم …! ").

neprav_internet
neprav_internet

فقط تصور کنید چه اتفاقی افتاده است … چیزی. ناخوشایند ، بد ، زندگی شما را خراب می کند - یا فقط چیزی که برای آن آماده نیستید. و شما احساسات قوی دارید. نه ، نه - قوی !!! احساسات !!!!!! این می تواند صدمه ، حسادت ، درد ، عصبانیت ، عصبانیت - یا حتی خجالت و عشق باشد. نکته اصلی این است که احساسات آنقدر قوی هستند که نمی توانید با آنها کنار بیایید. اضطراب عذاب می دهد ، هیجان نامفهوم قطعه قطعه می شود.

چه باید کرد؟ هنگامی که یک کودک کوچک احساسات شدیدی را تجربه می کند که نمی تواند با آن کنار بیاید ، به نوعی خود را از این احساسات جدا می کند ، وانمود می کند که این احساسات (و منبع آنها) در خودش نیست ، بلکه در خارج است. داستان های کودکان را به خاطر دارید؟ در آنها ، سیاه به طور قاطع از سفید جدا می شود ، خوب هرگز با شر تلاقی نمی کند. مادر یا پدرخوانده پری مهربان و زیبا است. نامادری شیطانی ، جادوگر بد ، نامادری شیطنت آمیز - زشت و بدخواه.در زندگی واقعی ، تقسیم شدید به سیاه و سفید کاملاً واضح نیست ، اما در افسانه ها - فقط این اتفاق می افتد. در چنین موقعیت جادویی و افسانه ای است که کودک می تواند احساسات قوی خود (اغلب احساسات منفی) را "بیرون بکشد" و آنها را به منبع خارجی نسبت دهد. "من عصبانی هستم زیرا یک جادوگر شیطانی مرا تهدید می کند" ، "یک بابایکای وحشتناک می تواند مرا از یک خانه گرم و گرم به یک دنیای بیگانه و بیگانه بیاورد ، جایی که آنها به من توهین می کنند یا حتی من را می خورند."

یک فرد بالغ در شرایط عادی معمولاً می داند چگونه با این واقعیت زندگی کند که خود ناقص است و اطرافیان او فرشته و شیاطین نیستند ، بلکه همان مردم عادی هستند ، نصف و نیمه. برای یک فرد نابالغ (یا کودکی که طبق تعریف نابالغ است) دشوار است که با چنین تصویر دوسویه ای از جهان کنار بیاید. دنیای سیاه و سفید ساده تر و راحت تر از نظر روانشناسی است. اما ما فقط در دوران کودکی یا … در شرایط شدید می توانیم از آن دیدن کنیم. به عنوان مثال ، افرادی که جنگ را پشت سر گذاشته اند معمولاً در مورد "برادری در خط مقدم" صحبت می کنند و اینکه افراد در طول سال های جنگ چقدر فوق العاده بودند ، چگونه آخرین تلاش خود را کردند و کمک کردند ، بدون اینکه از خودشان دریغ کنند. می توانید استراحت کنید و گرما را احساس کنید: شما در بین مردم خود هستید ، جهان خوب و مهربان است. و اگر این موجودات در آن طرف جبهه نبودند ، اگر ما با چنین مردمی زندگی می کردیم عالی بود!

بنابراین ، به هر حال ، همان دفاع پارانوئید م workedثر بود ، اکنون فقط "همه چیز بد" را می توان جدا کرد و به آنجا برد ، در اردوگاه دشمن ، جایی که شاید نه به طور کلی ، بلکه فقط غول های رذیله. در حالی که خود - مردم واقعی هستند ، آنها مهربان ، وفادار و فداکار هستند. سربازان سابق خط مقدم معمولاً ناراحت هستند: چرا زندگی در قوانین صلح بر اساس قوانین برادری خط مقدم امکان پذیر نیست؟ خوب ، به همین دلیل غیرممکن است ، زیرا در جایی باید "منفی" را ادغام کنید. یک دشمن وجود داشت ، از نظر روانشناختی می توان همه چیز بد را به او نسبت داد ، بنابراین تنها "خوب" برای خود و خود باقی ماند. در دنیای عادی ، "در زندگی غیرنظامی" ، باید این واقعیت را تحمل کرد که مردم عادی فرشته نیستند ، بلکه بدی نیز تجسم نمی یابند. این مشکل تر و از نظر روانی ناامن است. دنیای سیاه و سفید ساده تر و راحت تر است.

(به هر حال ، من به یاد آوردم: تقریباً همه کسانی که در 2013-2014 در کیف در میدان بودند ، این احساس "برادری" ، "حمایت" ، "صداقت" و غیره را ذکر می کنند. تجربه چنین احساساتی آسان بود: روزهای نفرت برای بی عدالتی ، برای حقارت دولت ، برای دولت فاسد. در برابر "ارباب شریر" - "برای مردم." جهان ساده و واضح به نظر می رسید. ما پیروز می شویم - و یک زندگی شگفت انگیز آغاز می شود ؛ نمی تواند شروع نشود ، به هر حال ، چقدر افراد فوق العاده در اطراف هستند در اینجا نمونه دیگری از "دوستی در خط مقدم" آمده است).

no_obama1
no_obama1

سیاست - به طور کلی ، تقریباً یک میله صاعقه ایده آل ، به شما این امکان را می دهد که تحریک و احساسات منفی را بر روی کسانی که "سزاوار آنها هستند" بریزید. در زمان تحولات اجتماعی و "روزهای سخت" ، شیفتگی سیاست بیشتر می شود: مردم احساس می کنند زندگی در حال سخت شدن است و شرایط نامساعدتر شده است. پس کسی مقصر است! خوب ، من خودم نیستم - تقریباً مثل همیشه هستم ، هیچ کار بدی نکرده ام ، به این معنی که کسی همه چیز را بد تنظیم کرده است. و کسی باید جواب اینو بده !!! مورد بعدی سلیقه ای و اعتقادی است: شخص دقیقاً چه کسی را مسئول مشکلات خود می داند. به جای تجربه همه تفاوت های ظریف و پیچیده یک موقعیت ، که در واقعیت تحت تأثیر هزاران عامل است ، می تواند تمام عصبانیت و کینه خود را بیرون بکشد ، به بی احساسی ترین شخصیت ها نسبت دهد و بنابراین حداقل کمی آرامش خاطر را به دست آورد.

در حالی که موضوع به مشاجره در شبکه های اجتماعی محدود می شود ، اما همه چیز چندان ترسناک نیست. وقتی افراد از کلمه به عمل می روند ، اتفاقات واقعاً ترسناکی رخ می دهد. مکانیسم دفاع پارانوئید در اینجا نیز از بین نمی رود: من کاری وحشتناک انجام می دهم (سنگ پرتاب می کنم ، به سمت دیگران شلیک می کنم ، آتش می زنم و غیره) زیرا آنها مرا مجبور کردند. خودشان مقصرند! من و دوستانم درباره همه چیز بحث کردیم و تصمیم گرفتیم که اینها شر مطلق هستند ، نمایندگان لوسیفر در سیاره ما. آیا باید اجازه دهیم شیطان در جهان ما سلطنت کند؟ خوب ، اینگونه است که نابودی مخالفان منطقی و موجه می شود.اما به هر حال ، افراد زنده از این امر می میرند (و بله ، حوادث سالهای اخیر صدها عکس در شبکه های اجتماعی برای ما به ارمغان آورده است: مردم می میرند).

دفاع پارانوئید اجازه نمی دهد احساس گناه به آگاهی نفوذ کند: بله ، من کشتم. اما من فقط به این دلیل که آنها مقصر بودند ، کشتم! آنها کاری بسیار وحشتناک انجام دادند که مرگ حداقل چیزی است که لیاقتش را دارند! این بدان معناست که هرچه گناه من قوی تر باشد ، بیشتر (به طور بالقوه) دیگران را سرزنش خواهم کرد - طرفی که به آن آسیب رسانده ام. و سخت تر در آینده با آنها برخورد خواهم کرد. اینگونه است که مکانیسم افزایش بی رحمی ، که توسط دفاع پارانوئید تحریک می شود ، پیچیده می شود.

و برای اینکه در صحت رفتار خود شک نکنید ، از شرارت و محدودیت های خود شرمنده نباشید ، فرد معمولاً خود را از منابع جایگزین اطلاعات دور می کند (به همین دلیل است که کاربران شبکه های اجتماعی به شدت با هم دعوا می کنند ، یکدیگر را ممنوع کرده و اشتراک خود را لغو می کنند. کسانی که در موقعیت های سیاسی با آنها منطبق نیستند). غیرقابل کنترل ترین کاربران ، آنهایی که بیشتر از همه از داخل آروغ زده اند ، در صفحات به مخالفان خود می روند و آنها را "آموزش مجدد" می کنند و سعی می کنند "افکار درست" را القا کنند - خوب ، شما باید کاری انجام دهید ، زیرا کسی در اینترنت اشتباه است ، شما باید فوراً همه چیز را مرتب کنید و تنها نقطه نظر درست را القا کنید. از این گذشته ، من درست می گویم و یک فرد منطقی نمی تواند با من مخالفت کند! (و هر کس مخالف باشد غول و احمق است ، منطقی است).

540
540

من می خواهم مهمتر توجه کنم: نه ، دفاع پارانوئید - نه آسیب مغزی وحشتناک خاصی. آنها ، این دفاع ها ، برای همه مشترک هستند و مطلقاً هر انسانی مرحله ای از یک دیدگاه پارانوئید از جهان را پشت سر می گذارد (داستان پری های خوب و جادوگران بد را به خاطر دارید؟). این یک روش نابالغ برای مقابله با احساسات قوی و منفی شما است و کار می کند. با کمی هزینه ، اما کار می کند (هزینه آن این است که شما باید دنیایی را ببینید که در آن موجودات مخرب و ترسناک زندگی می کنند و می خواهند به من آسیب برسانند ؛ این می تواند ترسناک باشد). وقتی کودک بزرگ می شود ، از تفکر سیاه و سفید به یک دیدگاه یکپارچه از جهان می رود و می فهمد که هر یک از ما جنبه های خوب و بد را داریم. و من خودم نیز کاملاً خوب نیستم ، و گاهی اوقات بهترین اعمال را انجام نمی دهم ، و این من را به یک شیطان تبدیل نمی کند. نه ، من زنده و معمولی هستم - و شخص دیگری ، او زنده و معمولی است. فقط شبیه من.

همه ما گاه به گاه درگیر دفاع های پارانوئید می شویم. آنها ساده هستند ، به مقابله با احساسات قوی و حفظ عقل کمک می کنند. من اخیراً با یک مثال واضح از چنین دفاع پارانوئیدی برخورد کردم: دوست من به ملاقات آمد ، مدت ها از مرد خود شکایت کرد و سپس پرسید: "خوب ، به من بگو که او یک بز است!". بدیهی است ، این یک ساده سازی بیش از حد فاحش است. در آن روابط ، خود دوست چیزهای مختلف زیادی را جمع آوری کرده است و نه تنها شوهرش را می توان سرزنش کرد. اما در گرمای لحظه ، قسم خوردن: "اینجا یک بز است ، احمق ، بی رحم!" زندگی مداوم با آن دشوار است ، دفاع پارانوئید قوی و سریع عمل می کند ، اما ، من تکرار می کنم ، این جهان را ناراحت می کند و فرد را از نیاز به مبارزه مداوم با شر خارجی دور می کند. اما به عنوان یک راه سریع و م ofثر برای تخلیه موقعیتی - بله ، این کار می کند و بهتر از بسیاری دیگر کار می کند. نکته دیگر این است که پس از آن شما باید به دنیای معمولی برگردید و بفهمید که شوهر نه بد است و نه خوب ، و من قربانی بی گناه یک رذیله نیستم.

و همانطور که در سیاست اعمال می شود ، این به ویژه دشوار است. آنها مدتها با هم نزاع کردند و ترفندهای کثیف زیادی را به یکدیگر نسبت دادند. در حال حاضر ما فقط می توانیم با پرورش فیزیکی در زمان های دور و زمان آرام شویم. زمان فروکش کردن شورها فرا رسیده است. میدونی چیه؟ این واقعی است. در نهایت ، پس از جنگ جهانی دوم ما با آلمان ها صلح کردیم. به خصوص هیچ کس از آنها متنفر نیست و آلمانی هایی را که در خیابان به عنوان "فاشیست" ملاقات کرده اند ، نمی زند. یعنی کار می کند.

من سعی کردم طرف نگیرم (اگرچه ترجیحات خودم را دارم) و تا آنجا که ممکن است عینی باشم ، یعنی سعی کردم به طور مساوی همه را آزرده کنم.نمی دانم آیا کار کرد یا نه ، اما من می خواهم این فرصت را برای خودم حفظ کنم تا به دیدی یکپارچه از جهان بازگردم ، به این ایده که همه مردم ناقص هستند ، و من نیز ناقص هستم. و اینکه شما باید مردم را همانطور که هستند دوست داشته باشید - با برخی نقص ها و برخی پوچی ها. و شما باید زندگی با آن را بیاموزید.

توصیه شده: