عامل انسانی و کمی شایعات

فهرست مطالب:

تصویری: عامل انسانی و کمی شایعات

تصویری: عامل انسانی و کمی شایعات
تصویری: خوردن زنجبیل برای چه کسانی ممنوع است؟ 2024, ممکن است
عامل انسانی و کمی شایعات
عامل انسانی و کمی شایعات
Anonim

امروز من تأیید کردم که این اصل نه تنها در روانشناسی و درمان کار می کند. همه چیز بر عهده مردم است. اکنون دوباره ، چیزی شبیه به "کلمه بازرگان" در حال استفاده است ، هنگامی که شخص به جای تکه های کاغذ ، نجابت شرکت را با شهرت خود تضمین می کند. تجارت به خودی خود غیر شخصی است ، می تواند به صورت عینی "برگ برنده" باشد ، به این معنا که سودآور است ، یعنی در کنار هر چیز دیگری ، محصول این تجارت می تواند در جامعه بسیار مورد تقاضا قرار گیرد. و در عین حال ، همان تجارت در دستان خاص می تواند خم شود. و مزخرفات ظاهراً بی اهمیت ، با روشی ماهرانه برای تنظیم پرونده ، درآمد قابل توجهی را به ارمغان می آورد

من کمی کنار می روم و می گویم که هر کسب و کاری با هدف ایجاد سود ساخته شده است. سود (درآمد ، پول) فقط از فروش حاصل می شود. همه چیز دیگر هزینه دارد. به همین دلیل است که من درباره تقاضا برای محصول و درآمد به عنوان شاخص موفقیت کسب و کار صحبت می کنم. با این حال ، هر کاری نیز توسط افراد انجام می شود. بر اساس برخی گزارش ها ، بیشتر مردم. تیم امروزه بیش از پیش موفقیت یک تجارت توسط تیمی که آن را ایجاد می کند مورد قضاوت قرار می گیرد. و با این وجود ، در برخی از سازمانها مردم مهمترین منبعی هستند که احتیاج به احترام دارند ، و در جایی … مواد مصرفی ، مانند کارتریج. این نگرش به صنعت یا تجارت بستگی ندارد.

در دو سازمان مشابه که با مشاغل یکسانی سروکار دارند ، افراد بسیار متفاوت "زندگی" می کنند. بستگی به چی داره؟ به نظر من ، از شخصیت رهبر یا رهبر دیگری که در توسعه و آموزش پرسنل مشغول است.

قول دادم بهت بدگویی کنم الان شروع میکنم بنابراین ، یکی از دوستان ، که از عشق به کسب و کار اطلاعات رنج می برد ، تقریباً مانند یک کوسه از این تجارت احساس می کرد. به معنای واقعی کلمه در آستانه تولد من ، او تصمیم گرفت به من خدمتی بدهد - آموزش من را در اینترنت تبلیغ کند. به لطف او ، این چیز خوبی است ، بار خرج کردن تبلیغات زیاد است و به عنوان مثال ، آنها سفرهای مشابهی را به آبگرم انجام می دهند ، به عنوان مثال.

چرا چنین خدمتی بدتر است؟ هدیه را پذیرفتم و … بلافاصله شروع به گرفتن تماس کرد.

با تبریک ، دوستان عزیز عجله نکنید.)) من همه چیز را به ترتیب به شما می گویم. و علاوه بر این ، در طول راه نظراتی خواهم داد ، نوعی تأمل در ماجراها و مکالمات تلفنی ام. با پیش بینی وقایع ، به ویژه از آنجا که بسیاری خود را حدس زده اند ، من می گویم که ما در مورد جذب کنندگان از بازاریابی شبکه ای صحبت خواهیم کرد. بازاریابی شبکه ای مثال خوبی از مشاغل مشابه با تیم های رهبری مختلف افراد است.

برای تکمیل تصویر ، من می گویم که من در مورد بازاریابی شبکه ای به مفهوم چنین ایده ای - انتشار اطلاعات در مورد یک محصول ، کاملاً مثبت هستم. نکته دیگر این است که عبارت "بازاریابی شبکه ای" در کشور ما دلالت بر توزیع کالا دارد ، علاوه بر این ، با روش های بو کشیدن و کلاهبرداری. این نوع "تجارت" برای من غیرقابل قبول است.

و این دقیقاً تفاوت بزرگی است که من مقاله خود را با آن شروع کردم. تفاوت در سازماندهی این نوع تجارت (بازاریابی شبکه ای) است. عینک های گل رز من ، که در ارتباط با همکاری مثمر ثمر با برخی از این شرکت ها دریافت شده بود ، امروز بیکار و حتی اضافی بود.

این پربارترین همکاری چه بود؟ در دعوت از من (و پرداخت هزینه کار من) به عنوان مربی برای افرادی که در این تجارت کار می کنند. اگر فکر می کنید کمپین های آنلاین فقط نحوه فروش را به شما آموزش می دهند ، در اشتباه هستید. فروش مستقیم در شرکت هایی که با آنها کار می کنم ممنوع است. البته پشت صحنه. به ترتیب داخلی. مردم در آموزش ها چه می آموزند؟

تعامل با مردم. الگوریتمی برای شناسایی نیازها ، مذاکرات ، ارائه ها ، با عرض پوزش ، ارائه های SELF ، ارائه محصولات ، تعامل در تعارضات ، مدیریت پرسنل. چندین بار از من برای تدریس کلاس های یوگا دعوت شده است. بله ، بله ، برای همان دفتر شبکه. هدف ، ایجاد تیم و توسعه شخصی شرکت کنندگان در پروژه است.نه آموزشهای رایگان "برای ساختار خود" ، پمپاژ افراد با الگوریتم های پمپاژ پول از جمعیت ، بلکه کلاسهایی که توسط افراد دلخواه سازماندهی و هزینه می شود ، با حضور داوطلبانه و مبلغ ثابت پرداخت می شود.

البته ، خیلی به مربی بستگی دارد ، اینکه او به شرکت کنندگان در آموزش چه خواهد آموخت ، و چه به افراد - بستگی دارد که چه چیزی می توانند "بگیرند" و چگونه از آن استفاده کنند. صادقانه بگویم ، من چند "رهبر شبکه" می شناسم که بسیاری از مدیران خط رسمی منصوب شده را در گوشه و کنار خود دارند. و برخی از معلمان و روانشناسان به توانایی سایر شبکه های ارتباطی با افراد حسادت می کنند.

با این حال ، همانطور که می گویند ، همه ماست ها برابر نیستند ، و من می خواهم در مورد "کرگدن" های این تجارت صحبت کنم ، که ظاهراً هیچ احترامی برای افرادی که قرار است با آنها "همکاری" کنند ندارد. "کرگدن" بیان خود آنهاست که منعکس کننده ضخامت روانی و احساسی است. آنها مجهز به روشهای انجام مکالمه ، سعی می کنند تاثیری بگذارند ، اما فقط … به محض اینکه گفتگو از چارچوب معمول "کرگدن" فراتر رفت ، مشخص می شود که چگونه او می تواند به زبان خود صحبت کند ، و نه به زبان دیگران ، با استفاده از الگوریتمی که محکم تکه تکه شده است.

بسیاری از شرکت های شبکه روشهای خاص خود را دارند که بر اساس آن به "فروشندگان" آموزش می دهند که با مردم صحبت کنند ، من می خواستم با انواع "مکنده" بنویسم. در عین حال ، سخنرانی های این "بارکرها" کاملاً شایسته ، هرچند با برخی محاسبات اشتباه ، تنظیم شده است. یا شاید اشتباهات انجام شده به افرادی بستگی دارد که سخنرانی را تحت فشار قرار می دهند ، اما آن را ضعیف یاد گرفته اند؟ در حال حاضر تعداد زیادی از این محافظ ها وجود دارد که الگوریتم درمان آنها بر روی دندان ها اعمال می شود. تماس سرد ، همانطور که آنها می گویند ، تا آخرین درجه قطع شده است. اما تماس های آدرس ، آن تماس هایی ، که در حال انجام آن است ، شبکه از قبل چیزی در مورد شخصی که با او تماس می گیرد می داند (به عنوان مثال ، از تبلیغات خود) ، بسیار ظریف تر است.

با این حال ، حتی از طریق این تماس ها ، می توانید حدس بزنید چه نوع افرادی در آن سوی خط "نشسته اند". و نظر آنها در مورد سایر افرادی که "دعوت به همکاری شده اند" چیست. تماس های آدرس از نظر روانشناسی با صلاحیت بیشتری ساخته می شوند ، اما در موقعیت خاصی از شنونده ، محاسبه آنها نیز آسان است. چگونه می توان مقاصد واقعی مشترک را پیدا کرد. برای چی؟ تشخیص "کرگدن" با نگرش واقعی شما. به طوری که مجبور نباشید وقت خود را برای سفر به یک جلسه بی نتیجه تلف کنید.

در پایان مقاله ، با اجازه شما ، چند راهکار در مورد نحوه ایجاد مکالمه به شما می دهم. در این میان ، آنچه باید در طول سخنرانی "کرگدن" به آن توجه کنید

بنابراین ، نه چند روز پیش ، یک دختر مشتاق تماس می گیرد و بسیار با صلاحیت (بسیار با صلاحیت ، دقیق تر ، به طور الگوریتمی) متن تبلیغات من را در یک مکالمه تلفنی "به من" باز می گرداند. و من ، و چنین ، مستقیم ، مانند آنها نیاز دارند! این شگفت انگیز است. بله ، او خودش هم همین دختر است. او همان سرگرمی ها را در زندگی خود دارد ، دقیقاً همانهایی که در تبلیغ من وجود دارد. معلوم می شود که او رهبر است. فقط در حال حاضر ، صدا ، به طور دقیق تر ، timbre ، بیش از حد است…. هیجان زده ، حریص یا چیزی … چگونه ، می دانید ، او قارچ را در جنگل پیدا کرد و می دود تا بگوید کجا و چگونه رشد کرده است و چرا او ، با چنین چشمانی درشت چشم ، این قارچ بولتوس را بدست آورده است!

از تحریک بیش از حد یا احساسات دیگر ، دختر نمی پرسد آیا وقت دارم برای صحبت کردن. به هر حال ، این "سوراخ" به طور غیر منتظره برای دختر به او "جهت" مثبت در جهت مثبت می دهد. من دارم فکر می کنم که آیا او یک شبکه ساز است. الگوریتم خراب است. با این حال ، دختر همه چیز را خراب می کند ، جرات می کند همه چیز را "مستقیم" بگوید. می پرسد در مورد پروژه های شبکه چه احساسی دارم. اما به عنوان؟ خود شما از قسمت اول مقاله می دانید. من توضیح می دهم که آیا منظور من توزیع کننده است و لحن او در پاسخ "خوب … نه" دقیقاً عکس این را به من می گوید.

تقریباً دیگر علاقه ای ندارم. با این حال ، دختر اصرار دارد که ملاقات کند یا حداقل موضع خود را روشن کند. من می گویم: "خوب ، می توانم فردا در آن ساعت با شما صحبت کنم. آیا این زمان برای شما مناسب است؟ " "راحت!" دختر تقریباً دست می زند و بیش از یک روز ناپدید می شود. دوباره تماس می گیرد. "مرا به خاطر بسپار؟".البته ، من به خاطر دارم … ساده لوحانه است اگر فکر کنم که من ، مانند ساوراسکا ، همه چیز را رها می کنم و به این "کولاک" از شخصی که هنوز با او همکاری نکرده ایم گوش می دهم ، اما او قبلاً من را ناامید کرده است. تنها توافق تأیید شده خنثی شده است. به عنوان یک گزینه می توان پیامکی با پیشنهاد مجدد برنامه ریزی مکالمه ارسال کرد. یا شاید من خیلی سخت گیرم؟ خوب ، من یک نکته در مورد تعهدات دارم….

با این حال ، من طرفدار این هستم که به مردم فرصت دوم داده شود. من شخصاً - برای یک شانس دوم. اما نه برای مورد سوم))). ظاهراً دختر آن را به طور شهودی احساس کرد ، یا شاید من به او خیلی خوب فکر کنم. شاید او به سادگی زمان جدید گفتگوی ما را فراموش کرد ، که هرگز انجام نشد. می توانم فرض کنم که این دختر تازه کار در این "تجارت" است ، قمار می کند ، چشمانش می سوزد و طبق گفته او "گونه هایش را پف می کند" ، این فقط …. حتی اگر مفروضات من اشتباه باشد ، من نمی خواهم به ملاقات او بیایم و او را در یک زمان مشروط در زمان توافق شده پیدا نکنم. یا با او "همکاری" را آغاز کرده و پیش فرض یک طرفه را دریافت کنید.

خوب ، و تماس دوم…. و سوراخی در پیرزن وجود دارد. اجازه بدهید به من بخندند. خودم می خندم) نتیجه گیری همزمان. در دفاع از خود ، می گویم که دروغ در تلفن آنقدر گستاخ نبود که بلافاصله چشم را به خود جلب کند و انتظار مهمانان و روحیه رضایت بخش انتقادات من را تیره کرد.

محتوای تماس مشابه موارد زیر است. شرکتی که به صورت عمده فروشی فعالیت می کند به افسران پرسنلی خود نیاز دارد. این افسران پرسنلی در حال حاضر وجود دارند ، اما آنها تجربه کافی ندارند. از من خواسته می شود که یک سری آموزش ها را برای آموزش افسران پرسنل در انتخاب پرسنل خط انجام دهم. و همچنین آموزش انگیزه. آموزش موفقیت. روش ها ، آزمایش ها ، "ابزارها" ، ترسیم تصویر یک شخصیت ، مشخصات انگیزشی ، آموزش مهارت ها و بقیه موارد مورد نیاز. آنچه "همه چاشنی" نامیده می شود. من وقت زیادی برای صحبت ندارم ، ما زمان جلسه را تعیین می کنیم. علاوه بر این ، آنها هیچ چیز متعالی نمی خواهند ، همه چیز در چارچوبی است که من قبلاً در سازمان های دیگر انجام داده ام. یا در چارچوبی که در آگهی نشان دادم؟….

در اینجا می تواند بحرانی تر باشد. به هر حال ، آگهی من به من "برگشت" داده شد ، اما نه به عنوان دست و پا چلفتی دختر ، بلکه به عنوان درخواست خود آنها ، که به دلایلی به شدت با آنچه که من پیشنهاد می کنم همزمان بود. اما من ، مانند آن کلاغ با پنیر ، آن را قورت دادم و به لذت بردن از زندگی ادامه دادم. حتی نگران نیستم که آدرس دفتر آنها از طریق پست برای من ارسال نشده است. من آن را احمقانه نوشتم. با این حال ، من وقت نداشتم به کامپیوتر بروم - همان مشکلات ، مهمانان.

و بنابراین ، در زمان مقرر ، من در مرکز مسکو هستم ، در یک ساختمان مناسب. منشی ملاقات می کند و…. (می توانید با هم بخندید) "پرسشنامه متقاضی" را به من می دهد و مرا به اتاقی دعوت می کند که با وجود ساعات اولیه ، افراد زیادی در آنجا هستند. همه با پرسشنامه…. و آنها این افراد فقیر را یکی یکی ، افراد مختلف با نشان ها می نامند.

پرسشنامه ها موضوع جداگانه ای هستند. من حتی یک عکس به عنوان یادگاری گرفتم … تا دیگر بهم ریخته نشوم. تقریباً هر س questionالی بی احترامی کامل به اصطلاح "متقاضی" است. نام ، نام خانوادگی ، سرگرمی ، همه چیزهایی که برای نوشتن نیاز دارید. و همچنین مزایا و معایب آن. از یک طرف چه اشکالی دارد؟ به نظر می رسد مردم علاقه مند هستند. اما از طرف دیگر …

البته من خیلی وقت پیش در آخرین مصاحبه شغلی بودم. و موقعیت چندان داغی نبود ، موقعیتی که من برای آن درخواست کرده بودم ، و چندین شرکت بودند ، آنهایی که رزومه خود را در آنجا ارسال کردم. اما با رعایت آداب تجاری ، رزومه چاپی را با خود آوردم و نزد یک کارفرمای بالقوه ، همان رزومه خود را روی میز دیدم ، که توسط وی به طور خاص برای ملاقات با من چاپ شده بود. سionsالاتی مطرح شد که نشان می داد آنها قبل از دعوت به جلسه به من علاقه نشان داده بودند.

با این حال ، از "کرگدن" چه چیزی باید گرفت؟ سوالات بیشتر ، در کل ، ناشایست بودند. "درآمد فعلی شما چقدر است؟ وضعیت زندگی شما چگونه است. "آیا شما مأمور مالیات هستید یا چه؟ و بیشتر … "می خواهید از تجارت چه چیزی بیرون بیاورید: برای پایان دادن به وضعیت مالی ناراحت کننده ، مشهور شدن ، فرصت سفر به خارج از کشور ، آیا گذرنامه خارجی دارید؟" پاسپورت های "تاریک" ، زیرا آنها حتی پاسپورت خارجی ندارید دیگری می پرسد آیا اینترنت دارند؟

سوالات دیگری مانند اینکه چقدر وقت دارید به کار اختصاص دهید "، با وجود این واقعیت که من آن را درک می کنم ، حتی یک کلمه در مورد خود کار گفته نشده است. علاوه بر این س inال در همان پرسشنامه: "برای چه موقعیت خالی آمده اید که درخواست دهید؟" وای ….. جای خالی - دریا یعنی. ناهمسان. تعجب می کنم چگونه صدا می دهد. و آمار فصل: "چگونه از ما خبر داشتید؟" و هیچ چیز که شما ، به ویژه ، در مورد من متوجه نشده اید و حتی از سه جعبه دروغ گفته اید. مجدداً ، پس از تجزیه و تحلیل سوالات موجود در پرسشنامه ، به صراحت می گویم ، سرکش ، عذرخواهی می کنم (که فقط لازم است "وضعیت مالی فاجعه بار پایان یابد!") ، به یاد آوردم که آنها تلفن ابتدا ایستگاه مترو را به من گفتند ، و سپس فقط خیابان گویی در این زندگی ناوبری وجود ندارد و در مسکو نمی توانند بدون مترو حرکت کنند.

من قصد ندارم اینجا "چرت و پرت" کنم ، آنها می گویند ، اوه ، یک ماشین … اوه ، من رانندگی می کنم … به خصوص که من ماشین نمی برم ، در مسکو و جایی برای پارک وجود ندارد ، به ویژه در مرکز. در این شرایط بود که توضیحات مربوط به ایستگاه مترو را متهم کردم ، اگرچه با خیال راحت به محل تراموا رسیدم.

به طور کلی ، همه چیز در ورودی یکباره مشخص بود. از س “ال "رهبر شما کیست ، به چه کسی آمده اید؟". اگر می خواهید بخندید ، من هنوز شغلی پیدا نکرده ام که خودم را رهبر کنم. وقتی دیدم مردم این پرسشنامه ها را پر می کنند ، دیگر خنده دار نشد. همه چیز برای خودم ، همه چیز ، همه چیز. تحصیلات ، فرزندان ، آدرس ، تلفن ، آپارتمان اجاره ای ، چه خود آن باشد. با چه وحشتی می توان این همه اطلاعات را برای چه کسی مشخص کرد؟

این فکر به وجود آمد که می توان این روانشناس را برای "زامبی" جمعیت ، این متقاضیان "به کار گرفت. فکر می کردم می نشینم و تماشا می کنم. من به این فکر می کنم که چه کاری بهتر است انجام دهم ، فقط "تف به صورت" یا گفتن یک سخنرانی آتشین. تأملات توسط منشی قطع شد و او برای مصاحبه با من تماس گرفت. معلوم شد که او ، که در پذیرایی نشسته بود ، من را دعوت کرد. دیوانه خانه.

وقتی دهانش را باز کرد همه چیز سر جایش قرار گرفت. قالب های Vivat. نه ، هیچ سخن آتشین از طرف من و همچنین رفتار ناپسند وجود نداشت. به یاد آوردم که در چه جایگاهی اینجا هستم. من در مورد اساساً همکاری پرسیدم. نه ، همه آنها یک چیز برای همه دارند ، اما یک پیشنهاد فوق العاده - فروش یک محصول. چه کسی به آن شک می کند! گفتگوی ما دقیقاً سه دقیقه به طول انجامید. فقط مشخص نیست که چرا اینقدر صریح روی تلفن دروغ می گویید. با این حال ، من درک می کنم که کرگدن های کاملاً متفاوتی تماس می گیرند. آنها فقط یک باغ وحش مشترک دارند.

خوب ، در حال حاضر ، هنگامی که من گفتم چگونه من درخشیدم ، چند نکته که بد نیست به خاطر داشته باشم. از دست دادن چیزی ، به عنوان مثال ، زمان ، ما تجربه کسب می کنیم ، اما گاهی اوقات نمی خواهیم زمان زندگی خود را در مکالمات خالی و سفرهای زودهنگام ، زمانی که می توانستیم به استخر برویم ، هدر دهیم.

اولین توصیه. شما باید انتقاد پذیرتر باشید. وقتی به شما پیشنهاد می شود خدمات خود را دقیقاً طبق مقرراتی که خودتان تعیین کرده اید خریداری کنید ، ممکن است معلوم شود که خدماتی که اعلام کرده اید اصلاً مورد نیاز نیست. مشتری همیشه نظر خودش را دارد. چشم انداز شما از فرایند و مسئولیت های شغلی

نصیحت دوم. پیوندی به وب سایت سازمانی که به خدمات شما نیاز دارد درخواست کنید. به طور کلی ، از طرف من چنین "جابجایی" بود که ذهن غیرقابل انعطاف است! بنابراین "نارنجک بگیر ، فاشیست"

توصیه سوم. "بررسی شپش" درخواست کنید در یک زمان خاص با شما تماس بگیرند

توصیه چهارم. فردی باشید که مذاکره می کند. شما می پرسید که چگونه می توان "اصلی" را در هر مذاکره محاسبه کرد؟ اصلی ترین کسی است که سوالات را می پرسد

به هر حال ، با ارائه چنین پرسش نامه ای ، که به سادگی به معنای "استریپتز اجتماعی" است ، بدیهی است که کارگران شبکه از متقاضیان بالاتر رفتند. فقط فکر کنید ، حتی بدون دیدن همکار و کارفرمای خود ، یک فرد مجبور می شود کل داستان را درباره خودش بگوید

توصیه پنجم. سوالات را خودتان بپرسید. روشن کنید ، علاقه مند شوید ، دریابید. به صداها گوش دهید ، به کلمات انگلی توجه کنید و به عباراتی که باعث ایجاد ناهماهنگی شناختی در شما می شوند توجه کنید. به طوری که اتفاق نیفتد که شما برای فروش خدمات خود بیایید و آنها سعی می کنند شما را مجبور به خرید اجناس کهنه خود کنند

نکته ششم با افرادی که واژگان آنها شامل کلمه "شخصیت" و نه کلمه "گاو" است کار و همکاری کنید

به جای توصیه هفتم ، برای همه پیمانکاران اجباری ، مسئول و سپاسگزار به عنوان خریداران خدمات شما آرزو می کنم

ایرینا پانینای شما

با هم راهی برای امکانات پنهان شما پیدا خواهیم کرد!

توصیه شده: