تضاد ، عامل توسعه است

فهرست مطالب:

تصویری: تضاد ، عامل توسعه است

تصویری: تضاد ، عامل توسعه است
تصویری: Putin warned NATO: We can send missiles in 10 minutes 2024, ممکن است
تضاد ، عامل توسعه است
تضاد ، عامل توسعه است
Anonim

-------------------------------------

این دیدگاه دیگری از تجربه شخصی یا دیدگاه دیگری است.

-------------------------------------

تعارض چیست؟ - این زمانی است که در شریک زندگی به چیزی برخورد می کنید.

در آشتی ، نمی توان ویژگیهای واقعی یک شریک را به تصویر کشید. ما این را زمانی متوجه می شویم که شریک تمایل یا مقاومت متمایزی دارد. برخورد با خواسته یا مقاومت - شما واقعاً آن را احساس می کنید.

اگر یک زن و شوهر هرگز با هم درگیر نشوند ، به این معنی است که دوره نقاشی دارند یا اینکه در یک جفت رشد نمی کنند. افراد می توانند روابط نزدیکی داشته باشند و هنوز توسعه نیابند.

توسعه جفت چیست؟ - منظور ما از توسعه ، مطالعه ویژگی های شخصیت ، نیازها ، ایده های مربوط به زندگی ، آرزوهای مخفی و محراب های جانبی یکدیگر است. به جای مطالعه از طریق مطالعه دیدگاه های متضاد در مورد رویدادها ، شرایط ، خواسته ها و اجازه ها ، افراد برای اجتناب از درگیری می توانند تصمیم بگیرند که به سادگی موافقت کنند: اجازه دهید همه دردناک باشند و این به هیچ کس مربوط نمی شود. بله ، اما این دقیقاً "بیمار" / دردناک است که در یک فرد زنده است. این دقیقاً همان چیزی است که او را به یک شخص تبدیل می کند ، این مربوط ترین چیز در او است. این "موضوع دردناک" در او به عنوان درک "بشریت" ، وگرنه چرا در او به عنوان چیزی مخفی و در عین حال آزاردهنده وجود داشت. این کل مبحث ("نقطه دردناک") واقعاً حیاتی برای رشد است.

Image
Image

تفاوت بین "آنقدر لمس می کند که درد می کند" و ارضای نیازهای معمولی و هوی و هوس یکدیگر به عنوان یک زوج را احساس کنید. اگر موافقت کرده اید که برخی از هوس ها را برآورده کنید ، اما در عین حال وارد موقعیت های دردناک نشوید ، این یک رابطه قراردادی است. تا زمانی که شما در شریک خود به چیزی برخورد نکرده اید که در آن مقاومت می کند ، پس هنوز شریک شما در مقابل شما ظاهر نشده است. و در حالی که چنین است ، با همه همدردی با یکدیگر ، شما در پذیرش یکدیگر غسل نمی دهید - نه. نه او و نه شما هنوز نمی دانند که چه چیزی را باید در یکدیگر بپذیرید. و در حالی که هنوز نمی دانید چه چیزی در پشت پوسته وجود دارد ، شما در پیشرفت پذیرفته شده اید و هنوز هم توسط یک کنجکاوی متقابل ، که در شروع یک رابطه مهم است ، شما را درگیر می کند. "شروع" می تواند مانند یک پیش بازی طولانی به درازا بکشد ، اما ترس از ناامید کردن یا ایجاد "درد" با لمس یک موضوع شارژ شده می تواند مانع از باز شدن یکی از یکدیگر شود. به عنوان مثال ، ترس از طرد شدن هرگز اجازه نمی دهد رابطه جنسی رخ دهد. و به دلیل این ترس های روانی ، بسیاری از زوج ها تصمیم می گیرند وارد رابطه خود نشوند. عمق روابط تنها زمانی امکان پذیر است که موضوعاتی را که برای یک شریک هزینه شده است بررسی کنید. در بسیاری از زوجها ، وقتی رابطه جنسی وجود دارد ، "رابطه روانی" هرگز اتفاق نمی افتد.

چه چیزی ترسناک است؟ - ترس از بین بردن آنچه هست.

به هر حال ، هر درگیری یک خطر است ، یک خطر که این درگیری ممکن است آخرین باشد. اما یک درگیری "درست" شما را به سطح جدیدی از درک یکدیگر می رساند. و اکنون کسانی که با یکدیگر همدردی می کنند فرصتی برای عاشق شدن دارند. درگیری صحیح هدایایی (ثمره رابطه شما) به ارمغان می آورد و این میوه ها شما را برای یکدیگر ثروتمندتر و ارزشمندتر می کند. بنابراین شما خواهید فهمید که شریک زندگی واقعا آماده است تا چه چیزی را تحمل کند و عشق او تا چه حد گسترش می یابد ، به این معنی که می توانید ببینید شخصیت او در چه مقیاسی است و اکنون درک می کنید که عشق شما به او در چه سطحی جریان دارد. به این ترتیب است که چیز جدیدی در او آشکار می شود که شما هرگز عاشق شدن را بارها و بارها متوقف نمی کنید. این روند باعث زنده شدن رابطه می شود. یا چیزی را کشف می کنید که برای شما روشن می کند که این همسر جان شما نیست (همچنین فاش کردن آن به موقع بسیار عالی است - این باعث صرفه جویی در زندگی او و شما می شود).

شخصیت انسان دارای کلیساهای کوچک ، تجربیات شخصی است. تجربه شامل انرژی دانش و قدرت شخصی است. اطلاعاتی که شخص بدون تجربه گرفته است ، افسوس ، چنین انرژی ای ندارد. تجربه شخصی که از طریق آن دانش او از جهان به دست می آید ، او را تبدیل به آنچه که شده است می کند.آنچه تجربه می شود فرد را منحصر به فرد و تکرار ناپذیر می کند ، همانطور که او را در عمل مشاهده می کنیم. مهارت های حرکتی حرکات ، انتقال خواسته ها ، احساسات و معانی همگی به تصویری قابل تشخیص کاملا مشخص می افزایند. این تصویر از شخص ربطی به آگاهی او و حتی دانش دانشنامه ای ندارد که می تواند به ما نشان دهد. تجربه شخصی "درک" در مورد جهان شامل انرژی جذب شده شخصی است ، که وقتی مقدار زیادی از آن وجود داشته باشد ، تبدیل به کاریزما می شود. برعکس ، در "اطلاعات برهنه" که از تجربه جدا شده اند ، چنین انرژی وجود ندارد ، و بنابراین دانشجویان دانشگاه ، با گوش دادن به بسیاری از مدرسین "درست صحبت" ، از کسالت به خواب می روند ، زیرا انرژی تجربی استاد در آنجا وجود ندارد. جوانان زنده ، که شب قبل را به وضوح سپری کرده اند ، هنگام سخنرانی در مورد مثالهای زنده "بیدار" می شوند یا سخنرانی توسط یک مدرس زنده که تجربه ای در مورد آنچه که صحبت می کند ، ارائه می شود.

بنابراین ، از انرژی تجربه ، خواسته های زیر و کنجکاوی بعدی متولد می شود ، که تحقق آنها در حال حاضر فراتر از مرزهای آنچه شناخته شده است نهفته است. به همین دلیل بسیار مهم است که فرد خواسته های خود را دنبال کند ، و از کنجکاوی پر جنب و جوش خود پیروی کند. در آنجا ، فراتر از مرزهای ناشناخته ، جدیدی در شخصیت یک شخص آشکار می شود ، احساس مناطق و آزادی های جدید وجود دارد. ممکن است برای شما "وحشت ، وحشت به عنوان غیرممکن" به نظر برسد ، اما این دقیقاً همان چیزی است که به انرژی جدید تبدیل می شود / کاریزمای جدید ، و حتی اگر واقعاً "وحشت - وحشت" وجود داشته باشد - بگذارید عزیزتان به آنجا برود.

با این "وحشت ها و آزادی ها" است که شما درگیری را درک می کنید. با نزدیک شدن به مرزهای واقعی ، ما می ترسیم ، از مرگ روانی خود می ترسیم. محراب های جانبی ما در حال آماده شدن برای فروپاشی هستند ، به این معنی که مرزهای جدیدی در حال شکل گیری است ، اما من نمی دانم که چگونه هستم.

چگونه زندگی خود را با خود جدیدم بگذرانم؟ - به روش قدیمی ، من می دانم چگونه ، اما هنوز به روش جدید نه.

شریک من با یک "گزینه گسترده" جدید خواهد بود و می داند که چگونه با این گزینه جدید رفتار کند. همه چیز ترسناک است ، از این واقعیت است که بسیاری از افراد تا حدی رقابت یا برآوردن نیازهای خود را به تأخیر می اندازند تا جایی که به "بوی بد" روابطشان می رسد. تا زمانی که یکی از آنها بفهمد که در چنین شرایطی ، جدایی بدترین تصمیم نیست و خطر ایجاد "موضوع دردناک" موجه است. و سپس آنها شروع به صحبت می کنند … و اغلب اتفاق می افتد که شما نمی توانید جدا شوید.

تصویر
تصویر

بنابراین راه صحیح رسیدگی به تعارض چیست؟

تعارض منافع به درستی تنظیم شده و انجام می شود ، هر دو شریک را به سطح جدیدی از درک نیازهای یکدیگر می رساند. از چنین روندی ، آزادی و وضوح بیشتری در روابط وجود دارد. می توان گفت "روشنگری" به صورت جفت ایجاد می شود.

بیایید با این سوال شروع کنیم که تعارض چیست؟ - این ، در کل ، فقط مذاکره است. مذاکراتی که هدف آنها تنظیم بیشتر توسعه در یک جفت و معرفی عمیق تر با یکدیگر است ، نگاهی تازه به فضای مشترک ایجاد شده توسط دو شخصیت دارد.

این درگیری "اشتباه" چگونه است؟ - اشتباه است ، این زمانی است که وضعیت سازش "50/50" است.

شرکا با انتظار تحقق صددرصد پتانسیل خواسته های خود با این امید که شریک همه اینها را بپذیرد (اگرچه همه آنها موظف به مشارکت نیستند) وارد رابطه شدند. در صورت بروز درگیری ، هنگامی که یکی با بخشی از علایق دیگری مخالف است ، او می خواهد این قسمت را فدای راحتی خود کند ، و این امر را با این انگیزه ایجاد می کند که خود او آماده است تا بخشی از خواسته های خود را رها کند. به نظر می رسد تصمیم خوبی برای کسی است که نیاز به فداکاری دارد ، زیرا تمایل دارد به طور مرتب نیازهای خود را قربانی کند. اگر آنها در این مورد توافق کردند ، اکنون هرکس منافع خود را کمتر از روابط قبلی دارد. در اینجا آنها نشسته اند ، به یکدیگر نگاه می کنند و سرخورده می شوند: آنها سازش پیدا کرده اند ، اما شادی وجود ندارد. در این شرایط ، هر یک از شرکا از نظر انرژی بدتر هستند ، اما ترس از تنهایی بیشتر می ترسد …

حالا این "افراد نزدیک" هر دو آزرده شده اند. اما همه به طور مخفیانه امیدوارند که بتواند بدون اطلاع به شریک خود بی سر و صدا به خواسته های خود در جایی در طرف مقابل برسد. علاوه بر این ، هر دو احساس می کنند که در حال حاضر از یکدیگر دورتر از قبل از درگیری هستند.

یکی دیگر از گزینه های توسعه رویدادها در مورد راه حل سازش بیماری است ، اما این به سختی بهترین گزینه است. سرخپوستان می گویند: "همه بیماری های انسانی خواسته های برآورده نشده او هستند."

سازش منجر به این واقعیت می شود که فردی در تعاملات زوج بدون در نظر گرفتن مشارکت آنها "کمتر" از خود می شود. سپس در چنین رابطه ای - "از نزدیک". وقتی با فردی نزدیک به خواسته های ما جفت می شود ، این خواسته ها از درون با علائم بیماری شروع به فوران می کنند. رابطه ای که در آن یکی از شرکا بر سازش اصرار دارد ، نه در مورد زندگی ، تلاش برای توسعه ، بلکه در مورد عملکرد در یک شریک ، که کسی که می خواهد به مصالحه برسد می خواهد از آن برای تجسم تصویر ثابت خود "ایده آل من" استفاده کند. ارتباط". بقیه در این تصویر از رابطه نمی گنجد و آنچه را که در شریک زندگی ظاهر می شود ، می خواهد قطع کند.

روش مذاکره "50/50" مشخصه روابط رسمی است ، که هدف از آن عشق نیست ، بلکه تبادل خدمات متقابل و اجاره "خودم" برای کمک متقابل در اجرای پروژه "زندگی موفق من" است. ، ویژگی ها و افراد (علاوه بر این ، مردم در اینجا در نهایت).

داستان مشتری: او - من نمی دانم چه کنم! او به من می گوید: "اگر به تمرینات خود بروید ، من به نوار می روم." شروع می کنم به خودم فکر می کنم: "ممکن است دخترانی در کافه باشند و من شروع به حسادت کنم ؛ اگر او آنجا مست شود چه می شود." بنابراین عصر در خانه می نشینم. هر دو نشسته اند ((سناریوی دیگر این است که چقدر "اشتباه" است. این زمانی است که یکی از شرکا در روند درگیری برنده می شود. هنگامی که او از نظر انرژی یا اجتماعی قوی تر است ، می تواند منطقاً مجبور شود به نام خود "درست تر" فداکاری کند.

اکنون که منافع خود را فدا کرده و تسلیم "بخشی از خود" شده است ، اکنون امیدوار نیست که خواسته های خود را به طور کامل تحقق بخشد و بیرون می رود و بخشی از خود را قطع می کند. و این بدان معناست که او اکنون اشتیاق چندانی برای سرمایه گذاری در روابط ندارد. سیستم به طور کلی شروع به از دست دادن می کند. و حالت منقرض شده شریک مسری است. کسی که در دعوا "برنده" شد یا شروع به پژمرده شدن می کند ، یا شریک خود را تغییر می دهد.

تضاد درست زمانی انجام می شود که هر دو برنده شوند. بله ، همه برنده هستند ، نه زمانی که قوی ترین ها برنده شوند. این یک رویکرد جامع برای زندگی است. این در مورد این واقعیت است که همه چیز در داخل سیستم و همچنین در داخل شخص مهم است.

تعارض درست زمانی صورت می گیرد که همه علایق شنیده شده و در نظر گرفته شوند.

- این را میخواهی؟ بله ، از نظر سلامتی ، البته این می تواند من را شگفت زده کند - بسیار شگفت انگیز و حتی ترسناک است ، اما "چه کاری نمی توانید برای معشوق خود انجام دهید". چگونه می توانم در این مورد به شما کمک کنم؟ اگر من حتی نمی خواهم در این کار شرکت کنم ، چگونه می توانم در این زمینه به شما کمک کنم؟ به عنوان مثال ، در پرش از روی پل - من شرکت نمی کنم (می ترسم) ، اما آیا می توانم از ساحل از شما عکس بگیرم؟ یا

- و من هنوز این و این را امتحان نکرده ام.

- بیایید سعی کنیم ، تجربه خود را به اشتراک بگذارید ، یا شاید ما آن را با هم امتحان کنیم؟!

و آزادی های بیشتری در یک زوج وجود دارد. الهام یک شریک مسری است! در اینجا ، همه چیزی را وارد رابطه می کنند که قبلاً وجود نداشت. کشفیات جدید ، افکار تازه و برداشت ها.

آیا این چیزی نیست که همه افراد رویای آن را دارند؟ - در مورد پذیرفته شدن به عنوان صحیح و سالم. سالم از کلمه "عالی!" در چنین روابطی ، پیشرفت هندسی انرژی زنده اتفاق می افتد و کنجکاوی در مورد زندگی افزایش می یابد ، به این معنی که دستاوردهای سالم تری وجود دارد و در نتیجه شادی ، با حمایت متقابل. این را نمی توان با رابطه ای که شامل سازش می شود مقایسه کرد ، جایی که هر فرد تنهایی پتو را روی خود می کشد و می خواهد بیشتر دریافت کند و کمتر خرج کند ، که این ویژگی آگاهی متکدی است. ما می توانیم از آگاهی فراوانی اجازه دهیم. رویکرد فراوان به زندگی منبع سخاوتمندی سلطنتی است.

هر دو در چنین رابطه ای "مادر" هستند. این باعث می شود افراد "کاریزماتیک سخت" - زیبا و آزاد در قدرت خود. روحیه مجاز بودن متقابل یکدیگر و آمادگی برای شرکت در ماجراهای یکدیگر راه را به آنجا باز می کند.چنین اتحادی باعث ایجاد هم افزایی می شود (هم افزایی عبارت است از جمع بندی اثر متقابل دو یا چند عامل ، که با این واقعیت مشخص می شود که عملکرد آنها به شکل جمع ساده آنها به طور قابل توجهی از اثر هر جزء جداگانه فراتر می رود). در چنین اتحادیه هایی است که ایده "خدایان هلنی تجسم یافته است." خدایان افسانه ای چگونه با مردم متفاوت هستند؟ بله ، زیرا آنها قدرتمند هستند - آنها می توانند.

خواستن یعنی قادر بودن؟ - نه اینکه وقتی زوج هستید کار می کند.

تصور کنید چیزی را در یک زن و شوهر می خواهید و شریک زندگی "کند می شود". او ممکن است موانع مستقیم ایجاد نکند و حتی آشکارا اعتراض نکند ، اما با تمام چهره گیج شده خود می تواند سرعت شما را بسیار کند کند ، بنابراین توانایی انجام آن بسیار دشوار خواهد بود. و فکر کنید شاید شما هم همین کار را می کنید. آیا اینگونه نیست که ما در آغاز روابط شخصی ، شرکای خود را بزرگ کردیم ، سپس افراد بدشانسی شدیم (قدرت خود را از دست داده و قبل از دیدگاه های محکوم کننده همسایگان خود سرزنش می کنیم). البته روشن شدن علایق متقابل همیشه در موجی از اشتیاق بالا صورت نمی گیرد.

از خود بپرسید: نه چرا او "فلان و چنین" روح ظریف من را درک نمی کند ، بلکه با دریافت مزایای ثانویه قسمت های زندگی خود را با چه چیزی عوض می کنید و خود را کاملاً در کنار او زندگی نمی کنید؟ مزایای ثانویه ممکن است شامل موارد زیر باشد: وضعیت خانوادگی. وضعیت مطابقت مواد با تصاویر شما از یک زندگی موفق ؛ افتخار اینکه خود را نجات دهنده می بینید (یک مزیت ثانویه بسیار غیرمنتظره و پیدا کردن آن در خود ترسناک است).

و شاید اگر این مورد شماست ، آن وقت خود را به نوعی منافع شخصی از این روابط بی مزه و ترسو متهم می کنید. ممکن است ناگهان متوجه شوید که فکر می کنید بدون آنها زندگی به تنهایی برای شما راحت تر و راحت تر است ، اما اعتراف به خودتان ترسناک است. از این گذشته ، وقتی ما با چیزی موافق هستیم که کاملاً به مذاق ما خوش نمی آید ، ما در حال حاضر در تضاد (در تضاد داخلی با خود) هستیم. قرار گرفتن در یک درگیری داخلی به مدت طولانی ، فرد خود را با تضادهای داخلی خسته می کند. او به شدت از تعارضات خارجی خواهد ترسید ، زیرا نمی داند چگونه آنها را در داخل یا خارج حل کند. با درگیری داخلی ، راهی نمی بینیم که به خودمان اجازه دهیم برخی از نیازهای خود را برآورده کنیم ، که همانطور که به نظر می رسد می تواند آنچه را که داریم از بین ببرد. به عنوان مثال ، شهرت خود ما - "از دست دادن چهره" (اینگونه است که ما از خود می دزدیم ، به خود اجازه نمی دهیم به طور کامل زندگی کنیم.) پس از شریک زندگی چه انتظاری داریم؟ …

شاید مجبور نباشید برای موافقت با رابطه ای که در آن ناراحت کننده است عجله کنید؟ رابطه ای که نیاز به سازش دارد؟ شاید ابتدا باید از سازش های درون خود دور شوید - بگذارید با یک رابطه خوب با خودتان رشد کنید و سخاوتمندانه به خود وقت بدهید تا نیازهای خود را برطرف کند. سپس می توان با تمایل به شریک زندگی با تمام خواسته های خود ، از جمله خواسته هایی که برای ما غیرقابل درک است ، وارد رابطه شد.

وقتی یاد می گیریم به خودمان گوش دهیم ، آماده شنیدن حرف دیگری هستیم. با گوش دادن به دیگری در درگیری مناسب ، ما این تعارض را به یک روایت تبدیل می کنیم. در قصه گویی دو طرفه ، جایی که هرکس می تواند آنچه را که قبلاً جرات نکرده بود بگوید ، درباره خودش بگوید. اگر ما در رده فراوانی فکر کنیم ، تمام زمان جهان متعلق به ما است و ما هیچ عجله ای برای پر کردن تمام مکث ها نداریم. وقتی عجله ای نداریم می توانیم بی پایان گوش دهیم ، می توانیم گوش دهیم تا شنیده شویم.

یک درگیری درست با یک روایت شروع می شود و این دیگر یک رویارویی نیست ، بلکه یک صحبت قلبی است. تصور کنید که چه چیزی را گوش می دهید و بین خطوط چیست - به هر حال ، این مهمترین بخش اطلاعات است. به دلیل وقفه های طولانی است که می فهمم چه چیزی برای شخص عزیزم مهم است. به دلیل ترس از مکث های من ، وقفه هایی در داستانم ، هنگامی که او سعی می کند حرف مرا قطع کند ، من می بینم که شریک در داستان من بیشتر از چه می ترسد. و دقیقاً در جایی که او "می ترسد" ، من به آرامی و با اطمینان او را دعوت می کنم. وگرنه چرا این همه؟ چرا من به شریکی احتیاج دارم که از برخی جنبه های من بترسد ، چگونه می توانم خودم با او باشم.

برای تعدادی از مردم ، برای درک این که برخی از روابط ارزش چندانی ندارند ، باید از طریق سالها تجربه نزاع ها در این مورد متقاعد شوند. جایی که در ابتدا به نظر می رسد که "یک روز شریک برای من تغییر می کند یا من را به طور کامل قبول می کند" ، اما متأسفانه ، اغلب "یک بار" نمی آید. و اولین و دومین اعتقاد که او تغییر خواهد کرد ، این که او مرا پذیرفته است - توهم وجود دارد

اگر این درباره شماست ، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که با تجدید نظر در مفروضات داخلی نتیجه گیری کنید.

اول ، شاید خود این ایده که "دیگری تغییر می کند" اشتباه اصلی باشد؟ اگر من چنین فکر می کنم ، آن را به عنوان یک محصول نیمه تمام می بینم ، اما آیا اینطور است؟ شاید مشکل از او نیست ، بلکه از من است؟

ثانیاً ، شاید من خودم را با تمام معانی ارزشمندم نپذیرم؟ آیا او شریک ثانویه در این زنجیره رد است؟ آیا می توانم از خودم شروع کنم و دریابم که او چه چیزی را قبول ندارد - این را من با خودم نمی پذیرم؟

فقط آن روابط ارزشمند که شما را آزادتر و قوی تر از بدون آنها می کند. آزادی شرط لازم برای ظهور عشق است ، زیرا در آزادی مکانی برای تجلی عشق وجود دارد.

توصیه شده: