2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
روانشناس ، خانواده EMDR
- او یک فرد عزیز شد. اینهمه سال با هم بودن من تمام شکاف های او را می شناسم. با او راحت است
- می فهمم ، می فهمم ، جدا شدن دشوار است. شاید ماندن بهتر است؟
- بله تو! من هیچ پیشرفتی با او نمی بینم. مسیرهای ما مدتها پیش از هم جدا شده بودند. آویزان کردن "به دم" به عنوان یک بار.
- بنابراین ، انتخاب شما این است که بروید؟
- مشکل در این است که من نمی توانم تصمیم نهایی را بگیرم …
تحمل ترسناک است ، اما رفتن حتی بدتر بود
ای گیلبرت
بیرون پنجره یک قطار سریع السیر ، کلبه های تابستانی رنگارنگ شناور شده اند ، مانند بولتوس چمباتمه زده اند و کلاه های سقفی خود را در مقابل آسمان آبی کم رنگ ، همه با پر قرار داده اند. او به دور نگاه می کند و دونات ها را در پودر قند می بلعد. در روز ولنتاین ، در پایان زمستان. اکنون تنها ، بدون مرد ، همانطور که به نظر می رسید ، تمام زندگی اش. با شتاب به افق ، تلفن را در یک آپارتمان اجاره ای در مسکو رها می کنید. زندگی انفرادی. من تصمیم گرفتم … اما انتخاب اینقدر سخت بود: ترک شوهرش یا ماندن.
رابطه آنها به سرعت توسعه یافت. همه چیز مثل بقیه است. پس از یک دوره کوتاه آب نبات و دسته گل - ازدواج. بنابراین در خانواده او پذیرفته شد ، بسیار رویای آن بود. و در بیست سالگی او برای یک آرامش مناسب و خوب بیرون رفت. شوهرم خوش شانس بود این را همه اطرافیان می گفتند. به نظر می رسید قبل از سالها ، یک دختر باهوش از مناطق داخلی روسیه خوشبختی خود را در پایتخت پیدا کرد. دوست دختران او به همان اندازه چابک ، که فقط می توانستند در آرزوی مهاجرت به یک کلان شهر باشند ، به طور مخفیانه به همکلاسی موفق تر خود حسادت می کردند. "من وارد یک دانشگاه معتبر شدم ، از مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شدم و حتی یک پسر مسکووی را گرفتم!"
از دفتر خاطرات: "او خوب است. من دلیلی ندارم که از او متنفر باشم. بومی اما هر روز بیشتر و بیشتر از او دور می شوم. من او را برای فرزندانم که هنوز وجود ندارند ، پدر نمی دانم. اما من می خواهم مادر شوم! اگر در این رابطه بمانم ، می میرم. ترک کردن شرم آور و ترسناک است. گام برداشتن آسان نیست."
پرتوهای خورشید از روی یکدیگر می پرند ، روی صندلی پارچه ای بعدی REX چشمک می زنند ، سپس روی کیف مسافرتی می پرند ، سپس دستان آنها را می بوسند. می توان نزدیک شدن بهار را احساس کرد ، بیرون از پنجره گرم می شود … او فکر می کند که نمی خواهد گریه کند و فکر می کنم به نوعی عجیب است. بالاخره دیروز شوهرش را ترک کرد. هنگام جدا شدن ، او به او گفت: "من برای همه چیز از تو سپاسگزارم. شما مرد بزرگی هستید. اما مسیرهای ما با هم متفاوت است. من خودم را در هواپیمایی متفاوت می بینم. به یاد داشته باشید ، در همان ابتدای رابطه ما ، درباره کودکان صحبت کردیم. شما گفتید که آماده نیستید در ده سال آینده پدر شوید. هفت سال گذشت. من حرفه ای کرده ام اما من هنوز بچه می خواهم. فقط برای مرد من نیز آن را بخواهد. بیش از یک یا دو بار پیشنهادات وسوسه انگیز شغلی در خارج از کشور به من پیشنهاد شده است. از رفتن خودداری کردی من همیشه می گفتم - خودتان تصمیم بگیرید. و بنابراین تصمیم گرفتم. من ترک می کنم. شاید از صفر شروع کنم. در صورت امکان به صورت دوستانه از هم جدا شویم."
او سعی می کند فکر نکند که اقوامش او را به خاطر چنین انتخاب "عجولانه" محکوم خواهند کرد. منتقد داخلی او ساکت است. شاید به این دلیل که او دندانهایش را روی پوسته فولادی قسمت بالغ و سالم و بالغش شکست ، که اخیراً توانسته است سخنان سوزاننده خطاب به خود را رد کند. ظاهراً بیهوده نبود که زن جوان چندین ماه روی خود کار کرد و به روانشناس مراجعه کرد. باورش سخت است که قبل از "مطالعه" شخصی ، او یک سال تمام با ندامت از این واقعیت که می خواهد ترک کند ، رنج می برد ، زیرا احساس می کند زندگی در ازدواج دیگر برای او مناسب نیست. در عین حال ، همیشه یکسری بهانه ها وجود داشت که چرا انجام این کار نامناسب ، نابهنگام و احمقانه بود. و حالا این اتفاق افتاد.
ما می خواهیم همه چیز همانطور که بود بماند. ما درد را تحمل می کنیم زیرا از تغییر می ترسیم ، می ترسیم همه چیز خراب شود …
ای گیلبرت
برم یا بمونم؟ یک مکث مادام العمر و انجام هیچ کاری به جای پاسخ ، یا آکوردهای جدید ، هرچند ترسو ، اما به سختی قابل شنیدن ، poco o poco (از ایتالیایی ، کم کم)؟ او تغییر را انتخاب کرد زمان گذشت. اکنون او در آن سوی جهان زندگی می کند. هواپیمایی قطار را دنبال کرد. کار موفق در یک مرکز علمی در تخصص شما.ازدواج جدید و تولد نوزاد پس از چند سال سازگاری او در مکانی جدید. هر از گاهی با شوهر سابق من مکاتبه می کردند. با شرایط دوستانه باقی ماند. ارزش ترسیدن داشت؟
دوره انتخاب همیشه یک زمان بسیار مهم در زندگی هر یک از ما است. با یافتن بن بستی در مقابل خود ، می توانید هرچقدر که دوست دارید به یک دیوار بتونی استراحت کنید - برای تکان نخوردن. پس از نگاه کردن به اطراف و فهمیدن اینکه دیگر منتظر نمی ماند ، شاید شروع به بازیگری ، آزمایش و تغییر عادت ارزشمند باشد. روانشناس معروف آمریکایی R. May خاطرنشان می کند: "شخصیت پویا است ، نه ایستا ، عنصر آن خلاقیت است ، نه پوشش گیاهی." یک اقدام ارادی خلاق بدون شک منجر به "توزیع مجدد سازنده تنش ها" و تصمیم گیری در حالت دلخواه می شود. شاید به نوعی گزینه سوم ، چهارم ، بیست و پنجم باشد و یکی از دو گزینه ممکن نباشد.
اما من به اطراف نگاه کردم ، تصور کردم که چگونه این مکانها از هرج و مرج کامل متولد شده اند و آرام شدم … ویرانه ها یک هدیه هستند ، ویرانه ها راهی برای تغییر هستند. ما همیشه باید برای موجهای بی پایان تغییر آماده باشیم.
ای گیلبرت
توصیه شده:
برای زندگی جدا شوید
این مقاله بر اساس سخنرانی ای است که به همراه ناتالیا اولیفیروویچ در آخرین روز فشرده "هنر بودن با دیگران" ارائه شده است. در آن ، من افکار خود را در مورد ماهیت پدیده جدایی در زندگی و درمان به اشتراک می گذارم. موضوع جدایی برای من آسان نیست و نیاز به تأمل بیشتری دارد.
با چراغ گاز زنده بمانید
از بدو تولد ، ما باید خود را در افراد دیگر منعکس کنیم. از طریق دیگران ، ما خودمان ، شباهت ها و تفاوت های خود با دیگران ، مرزهای خود را بهتر درک می کنیم. اگر بازتاب با واقعیت مطابقت نداشته باشد ، ادراک از خود مخدوش می شود. در بزرگسالی نیز باید خود را در دیگران منعکس کنیم.
فقط یاد بگیرید که منتظر بمانید
افرادی مثل من صبر ندارند. وقتی نوبت به یک جهش کوانتومی می رسد ، می خواهید همه چیز فوراً اتفاق بیفتد. اما باید درک کرد که قبل از پرش ، انباشت توده بحرانی خاصی از پتانسیل وجود دارد - و این در ضربه محکم و ناگهانی انگشتان شما اتفاق نمی افتد. افرادی که حریص زندگی هستند می خواهند بر بحران های وجودی (آنها همچنین نقاط رشد هستند) در یک جلسه غلبه کنند.
از سناریوی والدین خارج شوید و خودتان شوید. چگونه حرفه رویایی خود را پیدا کردم
وقتی به یاد 17 سالگی ام می افتم ، دیوار خاکستری خانه ای قدیمی را می بینم. ژاکت پشمی مرطوب پوست را گاز می گیرد و "خواسته" من - "رویای" من قطره های ابری از موها روی گونه هایم می چکد. سال 1993 بود. زمان تاجران "خوب"
اگر در حین رابطه عاشق شوید عاشق چه می شوید؟
بیایید تصور کنیم که شما رابطه خوبی دارید ، همه چیز برای شما مناسب است. شما با یکدیگر خوب و دلسوزانه رفتار می کنید. قدردان شخصی باشید که سالها با او بوده اید. و در اینجا ، در پس زمینه یک آسمان بدون ابر - اشتیاق و جذب دیگری! البته اینها احساسات فوق العاده ای هستند ، اما اگر ازدواج کرده اید با آنها چه کنید؟ اول: