سندرم تقلب چگونه بوجود می آید

تصویری: سندرم تقلب چگونه بوجود می آید

تصویری: سندرم تقلب چگونه بوجود می آید
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
سندرم تقلب چگونه بوجود می آید
سندرم تقلب چگونه بوجود می آید
Anonim

رسیدن به موفقیت زمان زیادی طول می کشد ، با رنج و سخت کوشی ، نمی توانید سطح را پایین بیاورید ، همیشه می توانید بهتر عمل کنید … روانشناس ایلیا لاتیپوف مطمئن است که همه این نگرش ها در واقع روش های متفاوتی برای کاهش ارزش خود و موفقیت های شما هستند.. اما او دو نکته برای کسانی که به دنبال شکست فریبکار داخلی خود هستند ، دارد

فرنی پخته شده با طوطی سفید … مطمئناً این قافیه مهد کودک را به خاطر می آورید ، که در آن جادوگر فرنی داد و در پایان "اما این را نداد." چرا؟ اما چون هیچ کاری نکرد. لیاقت نداشت. زیرا همه چیز در جهان ، و حتی غذا ، باید سزاوار باشد. این عشق عمیقا مشروط است …

و بسیار خوب ، اگر این کباب دار معیارهای دقیق و دقیقی برای آنچه باید برای دریافت فرنی یا عشق انجام شود ، داشته باشد. در اینجا حداقل می توانید تنظیم کنید ، همه کارها را درست انجام دهید - و پاداش دریافت کنید. و اگر این معیارها تنگ باشد - آیا بسته به روحیه "جادوگر" مبهم هستند ، یا به سادگی دست نیافتنی هستند؟

سپس یا از گرسنگی بمیرید ، یا یاد بگیرید که سگ را فریب دهید. درست است که شما در معرض درد قرار گرفتن در معرض خطر قرار خواهید گرفت ، اما هنوز زنده ماندن مهمتر از خطر ننگ است. اینگونه است که احساسی شکل می گیرد که به آن "سندرم تقلب" می گویند.

در اصل ، این ناتوانی فرد در مناسب سازی دستاوردها و اقدامات موفق خود است. هر کاری که او انجام می دهد یک تصادف است ، نتیجه شانس ، تلاش دیگران است. و اگر نمی توانید موفقیت ها را مقصر شرایط بدانید ، بدین معناست که آنچه انجام شده آنقدر خوب نیست که بتوانید تأیید یا احترام بگذارید. و بنابراین ، اگر کاری را انجام می دهید و دیگران از آن قدردانی می کنند ، احساس می کنید یک فریبکار و فریبکار هستید.

هر موفقیتی خوشایند نیست ، اما شرم و احساس فروپاشی قریب الوقوع را تقویت می کند.

روشهای مختلفی وجود دارد که می توانید کاری را که انجام می دهید بی ارزش جلوه دهید ، موفقیت و تأیید را رد کنید و خود را در تجربه یک متقلب قرار دهید. در اینجا تعداد کمی از آنها هستند.

1. همه چیز در زندگی باید با سخت کوشی انجام شود. اگر چیزی برای شما آسان شد ، پس این یک موفقیت واقعی نیست ، یک ساختگی است. آیا استعداد دارید و بنابراین چیزی برای شما آسان تر از دیگران است؟ خجالت بکشید. آیا شما یک فرد خوش تیپ هستید و به لطف ظاهر خود به راحتی با افراد ارتباط برقرار می کنید؟ خجالت بکشید ، بهانه بیاورید - شما لیاقت آن را نداشتید و همه چیز در این زندگی باید سزاوار باشد ، در این دنیا هدایایی برای شما وجود ندارد.

2. موفقیت واقعی با سوء استفاده از خود ، درد و رنج به دست می آید. اگر از کاری که انجام می دهید لذت ببرید و اطرافیان از نتایج این کار قدردانی کنند ، همه را فریب داده اید.

همه مانند مورچه های واقعی قوز می کنند و رنج می برند ، و شما یک سنجاقک بی خیال هستید ، سپس هزینه آن را پرداخت خواهید کرد. فقط رنج اجازه شادی می دهد.

3. شناخت و ارزش نمی تواند به سرعت به دست آید. اعترافات در پایان زندگی ، یا حتی بهتر - پس از مرگ به دست می آیند ، در غیر این صورت بدون افتخار افتخار خواهید کرد. و به طور کلی - فقط چند نفر منتخب می توانند کار شما را ارزیابی کنند ، شما خودتان - جرات نکنید. اگر مردم قبل از مرگ شما به شما احترام می گذاشتند ، همه را فریب می دادید. نابغه فریب ، شما آن را رد نخواهید کرد. این تنها چیزی است که در آن موفق شده اید.

4- موفقیت مستلزم این است که هرگز دوباره سطح را پایین نیاورید. تنها مدرکی که نشان می دهد شما واقعاً سزاوار شناخته شدن هستید این است که هرگز از این پایین تر نروید. و از آنجا که شما به طور قطع می دانید که غیر ممکن است که همیشه در بهترین حالت خود باشید ، به این معنی است که تمام دستاوردهای شما پوچی بی ارزش است.

5. احترام تنها سزاوار کاری فوق العاده فوق العاده و بی عیب و نقص است. اگر حتی یک نقص وجود داشته باشد ، همین است. فقط مردم اطراف آنقدر حواسشان به این همه حلقه براق بود که متوجه لکه ها نشدند. هنوز توجه نکرده اید. و غیره. نکته اصلی این است که کاری را که انجام می دهید از ارزش محروم کنید.

در عین حال ، سندرم دروغگو یک نیاز وسواسی به تأیید خارجی نیست ، بلکه احساس نا مناسب بودن خود برای این تأیید و دستاوردهای فرد است.

اگر کاری را که انجام می دهیم ارزشمند ندانیم ، موفقیت به عزت نفس نمی افزاید. و عدم عزت نفس ، تشخیص اینکه کارهایی که انجام می دهیم مهم و ارزشمند است را غیرممکن می سازد. دور باطل؟

چگونه می توانید از آن خارج شوید؟

هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد.برای برخی ، کافی است که خود را با ایده های فوق آشنا کنید - بارها و بارها ، روز به روز ، و به تدریج چنگال منتقد ضعیف تر می شود. دو نکته برای من ارزشمند بود.

اولین سرنخ … وقتی به ما می گویند "این عالی است!" ، ما یک کار فریبنده انجام می دهیم. ما نه تنها خودمان را بی ارزش می کنیم ، بلکه - بدون آنکه بخواهیم - کسانی را که به ما می گویند: "این خوب است" احمق می دانیم.

با محروم کردن خود از احترام ، ما در عین حال احترام به کسانی که از ما حمایت می کنند را نفی می کنیم. زیرا اگر شما موفق شدید ، به عنوان مثال ، رئیس خود "فریب" دهید و او شما را ارتقا داد ، پس رئیس شما خیلی باهوش نیست. بله ، او به سادگی احمق است - تا مدتها نمی تواند شما را ، یک کلاهبردار معمولی ، افشا کند.

و افرادی که مهارت های شما را می شناسند نیز احمق های ساده لوحی هستند. فقط منتقدان حق دارند ، فقط آنها زیرک هستند. و پروفسوری که در مورد کار شما موافق صحبت می کند ، یک فرد عادی و غیر روحانی است که نمی تواند نگرش خوب نسبت به یک شخص را از شایستگی های واقعی او جدا کند. در اینجا منتقدان هستند ، آنها همیشه حسادت و تجربیات دیگر خود را از ارزیابی عینی تلاش های شما جدا می کنند.

آیا شما در گرمای کاهش ارزش پول ، کسانی را که به نظر می رسد برای آنها ارزش قائل هستید و این بدشانسی را داشته اند که درباره شما خوب فکر کنند ، تحقیر می کنید؟

و سرنخ دوم توسط جان تالکین "پرتاب" شد. وقتی از او درباره نحوه نوشتن "ارباب حلقه ها" (کتاب فوق العاده فوق العاده برای زمان خود) سوال شد ، پاسخ داد: "این کتاب با خون قلب من ضخیم یا نازک نوشته شده است - واقعاً اینطور است ؛ بیشتر نمی توانم."

من در آن زمان از این کلمات شگفت زده شدم. کاری را که دوست دارید با خون قلبتان انجام دهید ، با خودتان برابر باشید و با هیچکس دیگر. در این کلمات ، تشخیص اینکه این کتاب بی عیب و نقص نیست ، اما روح نویسنده را بیان می کند و برای او عزیز است.

راه برون رفت از "تقلب" ، نپذیرفتن تلاش برای شخص دیگری بودن ، به تصویر کشیدن فرد ایده آل دیگری - برخلاف واقعی است. مشكل است اگر فقط موجودات ایده آل كه به خاطر سوء استفاده خود به رسمیت شناخته شده اند حق زندگی و احترام را داشته باشند. و این در دنیای مردم عادی امکان پذیر است ، جایی که نیازی به کسب حق زندگی نیست ، جایی که اشتباهات شما فقط اشتباهات هستند ، نه جمله ، و جایی که تشخیص محدودیت های شما دلیلی برای احساس ناراحتی است ، نه ناامیدی. سپس مکانی برای شایستگی ها وجود خواهد داشت.

ایلیا لاتیپوف

روانشناس ، درمانگر گشتالت

توصیه شده: