ماهی قرمز یا سوسیس تجاری

تصویری: ماهی قرمز یا سوسیس تجاری

تصویری: ماهی قرمز یا سوسیس تجاری
تصویری: How It`s Made Persian Sausage خط تولید کارخانه سوسیس و کالباس ایرانی 2024, ممکن است
ماهی قرمز یا سوسیس تجاری
ماهی قرمز یا سوسیس تجاری
Anonim

امروز مادرم تماس گرفت ، هشدار داد که برای ملاقات می آید. اخیراً ، لنا از این ملاقات ها راضی نبود ، اگرچه قبلاً "ملاقات مادر" به این معنی بود که می توان از بورکا بیش از حد فعال استراحت کرد. مادربزرگ و نوه دوست دارند کارهای کوچکی را با هم انجام دهند - آنها راه می روند ، می خوانند و لنا موفق می شود خودش را کمی مرتب کند - موهایش را لمس کند یا مانیکور کند … در 3 ماه پسرم 3 ساله می شود. سن دشوار - "مادر ، خودم" ، "من نمی خواهم ، نمی خواهم" و "چرا" بی پایان شروع می شود. اما با این وجود ، لنا از آمدن مادرش خوشحال نیست. سوالات دوباره شروع می شوند ، که در مکالمات آنها به موضوع اصلی تبدیل شده است - لنا چه زمانی به سر کار می آید.

داستان کار خیلی وقت پیش شروع شد. به طور کلی در خانواده پذیرفته شده بود که کار وظیفه و وظیفه ای شریف برای همه است. همه کار می کردند - هم پدر و هم مادر ، هر دو پدربزرگ و مادربزرگ. همه چیز - در یک کارخانه بزرگ متالورژی - یک شرکت شهرسازی. لنا همیشه والدین جدی و مشغول را می دید. به طور کلی ، او ، البته ، بسیار خوش شانس تر از بسیاری از کودکان آشنا در سن خود بود-هر روز او را از باغ می بردند ، اگرچه باغ شبانه روزی بود. سایر کودکان فقط آخر هفته می خوابیدند - برنامه ها فشرده بود ، کارخانه در 4 شیفت کار می کرد. به طور کلی ، لنا "نخبه" گروه آنها بود.

در مدرسه - البته ، تمدید شده است. و چگونه دیگر - هیچ کس در خانه ، یا بعد از شیفت شب مادر یا پدر ، که نیاز به استراحت دارند ، نمی خوابد. لنا سعی کرد با توجه به سنش وظیفه شناسی انجام دهد - او تکالیف خود را به تنهایی انجام می داد ، به خانه کمک می کرد ، برای خرید می رفت. او از مدرسه به خوبی فارغ از نمره فارغ التحصیل شد. س "ال "برای تحصیل به کجا برویم؟" مقابل او نایستاد مدتها بود که تصمیم گرفته شده بود ، هنوز در کلاس هشتم ، او به پلی تکنیک محلی ، اما به یک تخصص اقتصادی ، برای دور از کار در مغازه ها و همیشه گرم مراجعه کند. دانشگاه های دیگری در این شهر وجود داشت ، اما به طور جدی مورد توجه قرار نگرفت.

لنا بلافاصله وارد عصر شد - به طور حتم ، و به طوری که بتواند با کار ترکیب شود. مامان موقعیتی را در بخش حسابداری کارخانه پیدا کرد و "روزهای کاری" طولانی شد - از 8 تا 17 کار ، از 18 تا 21 مطالعه. برنامه آسان نیست ، اما "برای کسانی که اکنون آسان است" - تمام خانواده در همان رژیم سخت کار می کردند. برای 6 سال مطالعه ، حرفه حسابداری لنا پیشرفت کرد ، چشم اندازهای جدیدی باز شد. این کارخانه توسط یک شرکت متالورژی بزرگ خریداری شد ، خدمات مالی تقویت شد - لازم بود کار شرکت را به ریل های مدرن منتقل کنیم. و برای این منظور ما به افراد جوان و سخت کوش نیاز داریم ، مانند لنا.

پس از 2 سال ، او قبلاً رئیس یک بخش کامل بود. والدین نمی توانند به اندازه کافی از آن استفاده کنند - این در سن 26 سالگی است! آنها مجبور بودند موقعیت های خود را بسیار طولانی تر دنبال کنند و اکنون ، با این تجدید ساختار و نزدیک شدن حقوق بازنشستگی ، خطر اخراج جدی شده است. لنا به عنوان حامی و جانشین سلسله کارگری در نظر گرفته شد.

در آنجا ، در کارخانه ، لنا با همسر آینده خود ملاقات کرد. کجای دیگر می توانست او را ملاقات کند؟ همه زندگی کار-خانه است. به طور کلی ، همه چیز به بهترین شکل ممکن با "شخصی" پیش رفت - آنها امضا کردند ، ازدواج کردند و پس از 10 ماه لنا "برای بچه" رفت. از بیرون ممکن است به نظر برسد که زندگی موفقیت آمیز بوده است - شوهر ، پسر ، موقعیت خوبی پس از خروج از فرمان تضمین شده است … با این حال ، لنا احساس خوشبختی نمی کرد. او برای اولین بار در نزدیک به 30 سالگی خود ، با مراقبت از خانه و پسرش ، طعم آزادی را چشید. نیازی به دویدن به کارخانه "با شماره تلفن" نیست ، می توانید در طول روز پیاده روی کنید ، یک ساعت وقت بگذارید تا پسرتان بخوابد و سریال را تماشا کنید. او سرانجام شروع به پخت کرد و آموخت که چگونه برای زمستان آماده شود. به طور کلی ، تبدیل به "باشگاه خانگی" شده است.

و همچنین خلاقیت تزئینی در زندگی او ظاهر شد - لنا با دکوپاژ همراه شد. همه می دانند که هر حسابدار خوب هنرمندی را در خواب دارد. کسی که در لنا خوابیده بود آن را گرفت - و بیدار شد. و حتی وقتی از خواب بیدار شدم ، لنا در حال خرید دستمال سفره با انگیزه های گلدار بود ، کلاسهای کارشناسی ارشد را در مورد تکنیک های کراکلور در یوتیوب مطالعه کرد ، لاک و رنگ سفارش داد.سرگرمی او به مدت 2 سال شروع به درآمد ناچیز اما پایدار کرد - او آثار خود را از طریق نمایشگاه استادان فروخت ، و آنها سراسر روسیه را از طریق پست با ارزش اعلام شده ترک کردند.

بنابراین لنا رویایی داشت - یک کار زیبا در خانه انجام دهد و کار خود را در کارخانه ترک کند. رویا تا کنون فقط یک رویا بوده است. همه - مادر ، پدر ، شوهر - انتظار داشتند که لنا فرمان را ترک کند و به ایجاد یک حرفه مدیریتی ادامه دهد. و لنا نقشه ای برای فرار داشت …

به همین دلیل امروز لنا از دیدار مادرش راضی نبود. مامان فشار آورد تا به سر کار برود - او قبلاً در مورد مهد کودک بورکا توافق کرده بود ، و لنا نمی دانست چگونه بگوید که می خواهد ترک کند. همه این "fintiflyushki" ، همانطور که مادر لنین خلاقیت می نامید ، کار محسوب نمی شد. باید بری سرکار! و نشستن در خانه و انجام "صنایع دستی" برای افراد تنبل و جوجه های احمق است. امیدی به درک و حمایت او نبود. اما این فکر در ذهنم می چرخید: "با این وجود ، من به او خواهم گفت که خودم انتخاب می کنم که چه کار کنم!"

چنین مشاغلی در مشورت من غیر معمول نیست - اغلب زنان فقط در مرخصی زایمان به این فکر می کنند که خود را حرفه ای می دانند و استعدادهای جدیدی را در خود کشف می کنند. و بیشتر اوقات ، آنها باید فقط به قدرت خود تکیه کنند تا در برابر فشار بستگان و دوستان مقاومت کنند. اگر با وظیفه تغییر حرفه خود روبرو هستید ، از نقش "کوسه تجاری" خارج شوید و بر نقش "جادوگر خانگی" مسلط شوید - مشورت با روانشناس ، مربی یا مشاور شغلی می تواند به شما کمک کند. حمایت از یک متخصص وقتی ارزشمند است که هیچ کس دیگری نتواند به او تکیه کند.

توصیه شده: