2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
امروز مادرم تماس گرفت ، هشدار داد که برای ملاقات می آید. اخیراً ، لنا از این ملاقات ها راضی نبود ، اگرچه قبلاً "ملاقات مادر" به این معنی بود که می توان از بورکا بیش از حد فعال استراحت کرد. مادربزرگ و نوه دوست دارند کارهای کوچکی را با هم انجام دهند - آنها راه می روند ، می خوانند و لنا موفق می شود خودش را کمی مرتب کند - موهایش را لمس کند یا مانیکور کند … در 3 ماه پسرم 3 ساله می شود. سن دشوار - "مادر ، خودم" ، "من نمی خواهم ، نمی خواهم" و "چرا" بی پایان شروع می شود. اما با این وجود ، لنا از آمدن مادرش خوشحال نیست. سوالات دوباره شروع می شوند ، که در مکالمات آنها به موضوع اصلی تبدیل شده است - لنا چه زمانی به سر کار می آید.
داستان کار خیلی وقت پیش شروع شد. به طور کلی در خانواده پذیرفته شده بود که کار وظیفه و وظیفه ای شریف برای همه است. همه کار می کردند - هم پدر و هم مادر ، هر دو پدربزرگ و مادربزرگ. همه چیز - در یک کارخانه بزرگ متالورژی - یک شرکت شهرسازی. لنا همیشه والدین جدی و مشغول را می دید. به طور کلی ، او ، البته ، بسیار خوش شانس تر از بسیاری از کودکان آشنا در سن خود بود-هر روز او را از باغ می بردند ، اگرچه باغ شبانه روزی بود. سایر کودکان فقط آخر هفته می خوابیدند - برنامه ها فشرده بود ، کارخانه در 4 شیفت کار می کرد. به طور کلی ، لنا "نخبه" گروه آنها بود.
در مدرسه - البته ، تمدید شده است. و چگونه دیگر - هیچ کس در خانه ، یا بعد از شیفت شب مادر یا پدر ، که نیاز به استراحت دارند ، نمی خوابد. لنا سعی کرد با توجه به سنش وظیفه شناسی انجام دهد - او تکالیف خود را به تنهایی انجام می داد ، به خانه کمک می کرد ، برای خرید می رفت. او از مدرسه به خوبی فارغ از نمره فارغ التحصیل شد. س "ال "برای تحصیل به کجا برویم؟" مقابل او نایستاد مدتها بود که تصمیم گرفته شده بود ، هنوز در کلاس هشتم ، او به پلی تکنیک محلی ، اما به یک تخصص اقتصادی ، برای دور از کار در مغازه ها و همیشه گرم مراجعه کند. دانشگاه های دیگری در این شهر وجود داشت ، اما به طور جدی مورد توجه قرار نگرفت.
لنا بلافاصله وارد عصر شد - به طور حتم ، و به طوری که بتواند با کار ترکیب شود. مامان موقعیتی را در بخش حسابداری کارخانه پیدا کرد و "روزهای کاری" طولانی شد - از 8 تا 17 کار ، از 18 تا 21 مطالعه. برنامه آسان نیست ، اما "برای کسانی که اکنون آسان است" - تمام خانواده در همان رژیم سخت کار می کردند. برای 6 سال مطالعه ، حرفه حسابداری لنا پیشرفت کرد ، چشم اندازهای جدیدی باز شد. این کارخانه توسط یک شرکت متالورژی بزرگ خریداری شد ، خدمات مالی تقویت شد - لازم بود کار شرکت را به ریل های مدرن منتقل کنیم. و برای این منظور ما به افراد جوان و سخت کوش نیاز داریم ، مانند لنا.
پس از 2 سال ، او قبلاً رئیس یک بخش کامل بود. والدین نمی توانند به اندازه کافی از آن استفاده کنند - این در سن 26 سالگی است! آنها مجبور بودند موقعیت های خود را بسیار طولانی تر دنبال کنند و اکنون ، با این تجدید ساختار و نزدیک شدن حقوق بازنشستگی ، خطر اخراج جدی شده است. لنا به عنوان حامی و جانشین سلسله کارگری در نظر گرفته شد.
در آنجا ، در کارخانه ، لنا با همسر آینده خود ملاقات کرد. کجای دیگر می توانست او را ملاقات کند؟ همه زندگی کار-خانه است. به طور کلی ، همه چیز به بهترین شکل ممکن با "شخصی" پیش رفت - آنها امضا کردند ، ازدواج کردند و پس از 10 ماه لنا "برای بچه" رفت. از بیرون ممکن است به نظر برسد که زندگی موفقیت آمیز بوده است - شوهر ، پسر ، موقعیت خوبی پس از خروج از فرمان تضمین شده است … با این حال ، لنا احساس خوشبختی نمی کرد. او برای اولین بار در نزدیک به 30 سالگی خود ، با مراقبت از خانه و پسرش ، طعم آزادی را چشید. نیازی به دویدن به کارخانه "با شماره تلفن" نیست ، می توانید در طول روز پیاده روی کنید ، یک ساعت وقت بگذارید تا پسرتان بخوابد و سریال را تماشا کنید. او سرانجام شروع به پخت کرد و آموخت که چگونه برای زمستان آماده شود. به طور کلی ، تبدیل به "باشگاه خانگی" شده است.
و همچنین خلاقیت تزئینی در زندگی او ظاهر شد - لنا با دکوپاژ همراه شد. همه می دانند که هر حسابدار خوب هنرمندی را در خواب دارد. کسی که در لنا خوابیده بود آن را گرفت - و بیدار شد. و حتی وقتی از خواب بیدار شدم ، لنا در حال خرید دستمال سفره با انگیزه های گلدار بود ، کلاسهای کارشناسی ارشد را در مورد تکنیک های کراکلور در یوتیوب مطالعه کرد ، لاک و رنگ سفارش داد.سرگرمی او به مدت 2 سال شروع به درآمد ناچیز اما پایدار کرد - او آثار خود را از طریق نمایشگاه استادان فروخت ، و آنها سراسر روسیه را از طریق پست با ارزش اعلام شده ترک کردند.
بنابراین لنا رویایی داشت - یک کار زیبا در خانه انجام دهد و کار خود را در کارخانه ترک کند. رویا تا کنون فقط یک رویا بوده است. همه - مادر ، پدر ، شوهر - انتظار داشتند که لنا فرمان را ترک کند و به ایجاد یک حرفه مدیریتی ادامه دهد. و لنا نقشه ای برای فرار داشت …
به همین دلیل امروز لنا از دیدار مادرش راضی نبود. مامان فشار آورد تا به سر کار برود - او قبلاً در مورد مهد کودک بورکا توافق کرده بود ، و لنا نمی دانست چگونه بگوید که می خواهد ترک کند. همه این "fintiflyushki" ، همانطور که مادر لنین خلاقیت می نامید ، کار محسوب نمی شد. باید بری سرکار! و نشستن در خانه و انجام "صنایع دستی" برای افراد تنبل و جوجه های احمق است. امیدی به درک و حمایت او نبود. اما این فکر در ذهنم می چرخید: "با این وجود ، من به او خواهم گفت که خودم انتخاب می کنم که چه کار کنم!"
چنین مشاغلی در مشورت من غیر معمول نیست - اغلب زنان فقط در مرخصی زایمان به این فکر می کنند که خود را حرفه ای می دانند و استعدادهای جدیدی را در خود کشف می کنند. و بیشتر اوقات ، آنها باید فقط به قدرت خود تکیه کنند تا در برابر فشار بستگان و دوستان مقاومت کنند. اگر با وظیفه تغییر حرفه خود روبرو هستید ، از نقش "کوسه تجاری" خارج شوید و بر نقش "جادوگر خانگی" مسلط شوید - مشورت با روانشناس ، مربی یا مشاور شغلی می تواند به شما کمک کند. حمایت از یک متخصص وقتی ارزشمند است که هیچ کس دیگری نتواند به او تکیه کند.
توصیه شده:
فرار از ماهی وضوح در روابط
آیا تا به حال با دستان خود ماهیگیری کرده اید؟ می دانید ، چنین ماهی های کوچک و زیرک گاهی اوقات پس از طوفان به ساحل دریای سیاه می روند و شما فقط می خواهید آنها را صید کنید. شما بعد از چنین ماهی عجله می کنید ، دست خود را دراز می کنید ، در آب به نظر می رسد که در دستان شما است ، کف دستان خود را فشار می دهید ، احساس می کنید که قلقلک دم ماهی به نوک انگشتان شما دست می زند و … می بینید که این عزیز در حال حاضر یک متر با شما فاصله دارد باید دوباره دنبالش بدوم؟ یا شاید آنها فقط یک ماه
صحبت کن ، هود قرمز ، سکوت نکن! (نژاد ، خشونت ، پدوفیلیا)
امروز من در مورد موضوعی ناراحت کننده برای اکثر کودکان خواهم نوشت - کودک آزاری ، محارم و پدوفیلی. این موضوع یک تابو است ، زیرا برای همه شرکت کنندگان در این فرایند ناخوشایند است - متجاوز ، قربانی ، ناظران ، همدستان. بله دقیقا. به نظر ما در این رویداد فقط دو چهره وجود دارد - متجاوز و کودک.
آیا ماهی قرمز در سازمان آنها خوب است؟
اصلی ترین دارایی یک شرکت خدمات گرا منابع انسانی است. این کارکنان هستند که ویژگی های فرایند ارائه خدمات توسط سازمان را به مشتریان خود دیکته می کنند. با این حال ، "منبع زنده" ، که بخشی متحرک از دارایی های شرکت است ، دارای ویژگی مهمی است - تمایل یا عدم تمایل به استفاده از پتانسیل حرفه ای خود به نفع شرکت.
مردم ماهی قزل آلا
ما باید چه باشیم؟ ما همیشه باید در شرایط خوبی باشیم. متناسب ، زیبا و هنرمندانه. گفتار رنگارنگ و گویا است و حرکات سریع ، دقیق و مطمئن هستند. آنها در همه شرایط شاد و خوش بین هستند. ما درخشان شوخی می کنیم و مسری می خندیم. احساس خوشبختی برای ما همان هنجار 36 ، 6 است.
روانشناسان آبی ، قرمز ، سبز و زرد
آیا این نظریه یونگ را در مورد تفاوت بین افراد بر اساس نوع روانشناختی رنگ می دانید؟ همه ما بسیار متفاوت هستیم ، بنابراین دوستان ، همسران و حتی روانشناسان از یک نوع شخصیت خاص برای هر یک از ما مناسب هستند. در مورد اینکه روانشناسان چه رنگی هستند صحبت کنید