میخائیل لابکوفسکی: چرا مردان عاشق عوضی ها هستند

تصویری: میخائیل لابکوفسکی: چرا مردان عاشق عوضی ها هستند

تصویری: میخائیل لابکوفسکی: چرا مردان عاشق عوضی ها هستند
تصویری: چرا یک مرد بی محلی می‌کند؟ / بانک حاشیه 2024, ممکن است
میخائیل لابکوفسکی: چرا مردان عاشق عوضی ها هستند
میخائیل لابکوفسکی: چرا مردان عاشق عوضی ها هستند
Anonim

اگر دو زن اول و اصلی زندگی او سرپایی با دامن بودند ، او هرگز از یک خجالتی خجالتی خوشش نمی آمد …

بسیاری از مردان سگ ها را می پرستند ، نمی توانند مستقیماً روی آنها نفس بکشند و چشم خود را بر نمی دارند ، در حالی که دختران مناسب با سازماندهی ذهنی خوب بسیار شگفت زده می شوند - چه خبر؟ "من او را دوست دارم و دوستش دارم ، پیراهن می خرم ، هیستریک نمی شوم و با پرسش های وسواسی خود را اذیت نمی کنم" کجایی؟ کی می آیی؟ "، و او دوباره به همسر عوضی اش برگشت ، که مدام فریاد می زد و با حوله ای خیس به صورتش می زد."

و همه چیز طبیعی است.

واقعیت این است که قبل از اینکه او با اولین عوضی خود ملاقات کرد و با تمام وجود عاشق او شد ، ابتدا این پسر از مادرش متولد شد. و مادرم با او در مراسم نایستاد: اگر او اشتباهی انجام داد ، روی سینک گریه نکرد و انعکاس نداشت ، اما سیلی به سر او زد و شیرینی را محروم کرد یا او را برای پیاده روی رها نکرد..

به جای "صبح بخیر" ، او شنید: آیا شما احمق هستید؟ و به جای تأیید - پیشگویی مورد علاقه مادران خشن - "تمام تلاش خود را بکن ، در غیر این صورت سرایدار خواهی شد."

احتمالاً ، هنگامی که او نوجوان بود ، چیزی به او گفته شد "تو مثل بز بوی بد دهان می دهی" و "من این جوراب ها را الان در بشقاب تو می گذارم" … مخصوصاً مادران بزرگوار کمربند را گرفتند.

در حال بزرگ شدن ، چنین پسرانی واقعاً نمی فهمند که جنس مخالف با آنها چپاول می کند ، زشتی خود را تحریک می کند ، کینه را بلعیده و حتی در صندلی عقب گریه می کند.

اما ، با توجه به استیل در صدای زن ، لحن فرمان دهنده و کلماتی مانند "من در حال از دست دادن صبر هستم" - آنها بلافاصله موضع گیری می کنند و فقط رویای انداختن روی بند را دارند. به اصطلاح سگها نیازی به انجام کار خاصی ندارند ، مردان خود آنها را به اداره ثبت می کشانند ، آنها را با هدیه پر می کنند و رفتار مودبانه ای دارند - بیشتر با دقت نسبت به مادرشان.

اما معمولاً یک مادر برای تشکیل یک عاشق عوضی کافی نیست. این اثر توسط "اولین معلم من" تقویت می شود و با محبت می گوید: "برای نوشتن چنین امتحانی ، کودک اصلاً نباید مغز داشته باشد" ، "من 50 سال است که در مدرسه کار می کنم ، اما این اولین بار است که چنین احمقی را می بینم. " اکنون آنها سعی می کنند از چنین مواردی جلوگیری کنند (عمدتا در مدارس منطقه اداری مرکزی مسکو ، به طور کلی ، در کشور ، بی ادبی از طرف معلم به هیچ وجه غیر معمول نیست. و برخی از والدین حتی آن را تشویق می کنند). خوب ، سپس کودک به خانه رفت ، جایی که مادر محبوبش با این جمله منتظر او بود: "من فکر نمی کردم که پسرم چنین حد متوسطی داشته باشد."

آیا بله ، مکانیسم را درک می کنید؟ مامان اولین زنی است که در زندگی خود دید و بلافاصله برای همیشه عاشق او شد. و معلم دومین زن تأثیرگذار است و اقتدار او حتی در مقطعی حتی از قدرت مادر نیز قوی تر است. اگر دو زن اول و اصلی زندگی او سرپایی با دامن بودند ، او هرگز از یک خلعت خجالتی خوشش نمی آمد.

اکنون او 20 ، 30 ، 40 ، و شاید حتی 50 ساله است و حدس بزنید این پسر از چه نوع دخترهایی خوشش می آید؟ آنها آنها را به صورت سفته بازی دوست ندارند ، اما در سطح غرایز ، ناخودآگاه ، میل جنسی خوب قدیمی. البته ، او به طرز مقاومت ناپذیری جذب زنان خودخواهی می شود که به خواسته ها ، رفاه و برنامه های او اهمیت چندانی نمی دهند. (اما رابطه جنسی و کودکان فقط به عنوان پاداش رفتار خوب به او داده می شود). تحت فرمان آنها ، او مثل همیشه احساس می کند ، در خانه است …

و چگونه با عوضی رابطه برقرار خواهد کرد؟ او سعی می کند آنها را راضی کند ، چشم آنها را بگیرد ، خواسته ها را حدس بزند و از خرابکاری بترسد - به طور خلاصه ، او تمام تلاش خود را می کند تا فرزند خوبی برای مادر جدید خود باشد. و البته او در تمام طول راه از چیزی ناراضی بود. (و اگر او راضی باشد ، نه برای مدت طولانی. و اگر برای مدت طولانی ، دیگر او را تحریک نمی کند).

به نظر می رسد او همیشه در چیزی مقصر است: او درآمد کمی دارد ، در خانه کم است ، چیزی را فراموش کرده است ، در جایی دیر کرده است ، به مشکل ، یا مادرش ، یا درخواست او توجه کافی نکرده است برو: عاشق نشو! من برای شما چه ارزانی دارم؟ و این تنها چیزی است که او نیاز دارد.او عجله می کند تا جرم موجود را جبران کند ، بخشش می کند و بلافاصله توبیخ بعدی را دریافت می کند. و بنابراین در یک دایره ، یا بهتر بگویم ، مانند یک نوسان. نفس گیر است و خسته کننده نیست.

اگر زنی بداند چگونه این تجربیات شاد-ناخوشایند را در همسرش تداعی کند ، که یادآور داستان های دوران کودکی است ، ممکن است نگران آینده خانواده نباشد.

روان به سادگی کار می کند: یک فرد می خواهد احساسات دوران کودکی خود را تجربه کند ، زنی را پیدا می کند که او را به یاد مادرش می اندازد و روابط مشابهی را ایجاد می کند. مادرش همیشه از او ناراضی بود ، او از او می ترسید و سالها به تاکتیک ها پایبند بود: فقط برای تشدید نکردن. با همسرم هم در عین حال ، ترس از دست دادن کودکی دوم باعث می شود که او برای هر ستون به همسرش حسادت کند و اغلب ، در این مدل روابط ، بی دلیل نیست.

چنین مردانی بیش از آنچه تصور می شود بیش از آنچه با چشم غیر مسلح دیده می شود وجود دارد ، اما من تقریباً هر روز در مشورت خود آنها را می بینم.

اکنون درباره زنان در چنین جفت هایی. آنها عاشق این هستند که از سرنوشت تلخ خود شکایت کنند و بگویند با چه کودکانی باید در روزهای دور زندگی خود کنار بیایند. "من زحمت می کشم" ، "من با یک فرزند ازدواج کردم" ، "من در خواب می دیدم که یک شانه قوی در کنار من وجود دارد ، اما در اینجا …" ، "من دو فرزند دارم: شوهرم بزرگترین است".

به عنوان یک قاعده ، اینها دخترانی از خانواده هایی هستند که مادر به شدت بر آنها تسلط داشت و پدر نوعی زائده بی کلام خانواده بود. او چنین مدل خانواده ای را درک کرده و با آن آشنا است.

من کاملاً قاطعانه اعلام می کنم: اگر پسری در فضایی از عشق و احترام بزرگ شود ، تحت مراقبت و حمایت قرار گرفته باشد ، هرگز به یک عوضی طمع نخواهد کرد. هوس پاتولوژیک برای انواع سگها نشانه مشکلات جدی در روابط با مادر است. با این حال ، نیاز احساسی برای داشتن چنین رابطه ای با یک شریک ، مشکلات هر دو طرف را بیان می کند.

مردان باید چه کار کنند

ابتدا متوجه شوید که وضعیت رابطه با زن شما بسیار ناسالم است و او به دلایلی دور از عاشقانه و احساسات کشنده ناسالم است. شما از روی عشق زیاد بازار نمی کنید. دلیلش این است که شما به عنوان یک معتاد نیاز به درگیری را احساس می کنید. چنین - درگیری های طوفانی ، پرشور و قدرتمند ، که در پس زمینه آنها روابط آرام ، سالم ، "بزرگسالان" به نظر شما بی معنی است. شما باید برای خود متاسف باشید ، توهین کنید و ناراحت شوید ، به طوری که در پایان شروع به گلایه کنید: "آیا من کم کار می کنم؟" ، "آیا من شایسته احترام نیستم؟" و "چرا من به این همه نیاز دارم؟" اینها همه علائم روان رنجوری هستند که پیامدهای بدی دارند. و چنین علائمی به خودی خود برطرف نمی شوند.

اگر تصمیمی نگیرید و تغییر نکنید ، همیشه در وضعیت تعارض قرار خواهید گرفت ، نه این که با احساس گناه و شرمساری از خود ، در وضعیت جلاد یا قربانی کنار بیایید. زمانی که مطلقاً همه اعضای خانواده سالها ناراضی باشند ، این ناسالم ، اشتباه و مملو است.

و به هر حال ، فراموش نکنید: کسی که شما را رنج می دهد همیشه از شما قوی تر است. آیا می خواهید ضعیف بمانید؟

من توصیه می کنم - اگر زنی صدای شما را بلند می کند ، توهین می کند ، دستکاری می کند ، درها را می کوبد (و من تضمین می کنم که او اینگونه رفتار نمی کند ، این برای او عادی است و او در شما بوی قربانی مناسبی را احساس می کرد) - درست به او بگویید اگر این اتفاق دوباره بیفتد ، رابطه شما به همین جا ختم می شود.

مردان روانی سالم همه اینها را در اولین هیستری متوقف می کنند ، اما بهتر است دیرتر از هرگز ، و شما می توانید پارادایم را در هر مرحله و مدت رابطه از بین ببرید.

با درک اینکه بارها و بارها جذب نوع خاصی از زنان می شوید و با درک اینکه چرا این اتفاق می افتد ، خود را در نیمه راه بهبودی و در نیمه راه زنی می بینید که از شما مراقبت می کند. هنگام مواجهه با تظاهرات عوضی - سر خود را خم نکنید ، در برابر احساس گناه تحمیلی مقاومت کنید ، خود را در موقعیت غوطه ور نکنید ، اجازه ندهید دوباره تکرار شود.

البته ، نه بلافاصله ، پس از مرحله تنظیم مجدد ، خرابی هایی با شدت های مختلف ، اما اشتیاق غیرطبیعی شما برای سگها قطعاً برطرف می شود. و شما به عنوان یک فرد عادی واکنش نشان می دهید نه به عنوان یک طرفدار BDSM. یک فرد عادی رابطه ای را که در آن به او احترام نمی گذارند ادامه نمی دهد. با این حال ، او حتی آنها را شروع نمی کند.

توصیه شده: