موارد وحشت زدگی. مکانیسم های روانشناختی

فهرست مطالب:

تصویری: موارد وحشت زدگی. مکانیسم های روانشناختی

تصویری: موارد وحشت زدگی. مکانیسم های روانشناختی
تصویری: رهایی از پانیک ( وحشت زدگی) - دکتر نویری 2024, ممکن است
موارد وحشت زدگی. مکانیسم های روانشناختی
موارد وحشت زدگی. مکانیسم های روانشناختی
Anonim

در این مرحله ، من 10 سال است که با حملات وحشت کار می کنم و به بهبود 400 نفر کمک کرده ام. هر از گاهی آنچه را که به مشتریان خود می گویم در مقاله ای قرار می دهم. این سومین مقاله من در مورد حملات پانیک است ، دو مورد اول را می توانید اینجا و اینجا بخوانید. این مقاله بر مکانیسم روانشناختی حملات پانیک تمرکز می کند و من نمونه هایی از مشتریان واقعی را ارائه می دهم.

ممکن است برای برخی عجیب به نظر برسد ، اما ما تقریباً همیشه با حملات پانیک بدون دارو کنار می آییم. و حتی زمانی که به دارو نیاز است ، مراجعان من وقتی راههای روانشناختی را برای مدیریت حملات پانیک خود یاد می گیرند ، سریعاً آن را رها می کنند. بر اساس تجربه من ، نه تنها خود حمله پانیک است که بیشترین مشکل را در ترک مواد مخدر ایجاد می کند ، بلکه ترس از انتظار نیز وجود دارد: مراجعه کنندگان می ترسند که حمله ای رخ دهد و آنها نمی توانند با آن کنار بیایند. بنابراین ، روشهای غیر دارویی تسکین تشنج ، البته بسیار ارزشمند است. تسلط و استفاده از آنها برای از بین بردن خود وحشت و ترس طاقت فرسای انتظار بسیار مهم است.

برای تسلط بر چنین روش هایی ، باید مکانیسم وقوع حمله پانیک را درک کنید. تا حدی در این مورد در مقاله قبلی می نویسم "ترس ، هراس ، حملات وحشت از کجا می آیند؟" و در این مورد ما در مورد واکنشهای معوق صحبت خواهیم کرد.

واکنش دیرهنگام چیست؟

در اصل ، همه چیز در اینجا ساده است:

  1. فرد در لحظه بروز احساسات خود (اضطراب ، ترس ، وحشت) را نشان نمی دهد. به همین دلیل ، به نظر نمی رسد که او "احساس را احساس می کند" ، بلکه آن را سرکوب می کند. گاهی اوقات او حتی متوجه احساساتی بودن او نمی شود ، اما واکنش او در ناخودآگاه ذخیره می شود.
  2. خیلی بعدتر ، این احساس خود را نشان می دهد ، اما این هیچ ارتباطی با وضعیت واقعی ندارد.

نمونه های کوتاه واکنش های تاخیری

دو گردشگر در زمستان به اسکی به جنگل رفتند و در آنجا با یک خرس ملاقات کردند. ترسیدند و فرار کردند. در راه ، یکی از آنها اسکی روی سنگ گرفت و آن را شکست ، بنابراین مجبور شد روی یکی فرار کند. این باعث ترس بیشتر آنها شد. در قطار ، آنها در مورد آنچه اتفاق افتاده بود سکوت کردند. وقتی به خانه آمدند ، هر دو دچار اسهال شدند. چرا؟ از آنجا که در جنگل زمانی برای رفتن به توالت وجود نداشت ، آنها زندگی را نجات دادند و در خانه ، در شرایط امن ، می توانید آرامش داشته باشید و ترس را به عنوان یک علامت تجربه کنید.

مامان با کودک در حال قدم زدن بود ، کودک در جاده دوید و در موقعیت خطرناکی قرار گرفت ، راننده در آخرین لحظه سرعت خود را کم کرد ، همه شرکت کنندگان وحشتناک ترسیدند. در ابتدا همه چیز خوب بود ، مادرم پسرش را برد و او را به خانه برد ، اما در خانه او شروع به لرزیدن و یخ زدن کرد. به نظر می رسد ترس او خود را در یک وضعیت کاملاً امن ، بسیار دیرتر از گذراندن خطر نشان داد.

یعنی در لحظه ترس شدید ، فرد می تواند فعلا ناخودآگاه واکنش خود را به تعویق بیندازد. شاید او متوجه آن نشود ، شاید شرم دارد (ناراحت کننده نیست) آن را فوراً نشان دهد ، گاهی اوقات خطرناک ، نامناسب به نظر می رسد یا به دلایل دیگری اتفاق می افتد. مهمتر از همه ، شما باید درک کنید که این یک فرایند ناخودآگاه است ، یک فرد عمداً احساسات خود را سرکوب نمی کند ، نه به صورت کنترل شده ، نه عمدا ، اما ، به عنوان یک قاعده ، حتی نمی فهمد که این کار را انجام می دهد.

یعنی وقتی مشتری با حملات وحشت به روانشناس مراجعه می کند ، کاملاً صادقانه به نظر می رسد که همه چیز در زندگی او خوب است ، از هیچ چیز نباید ترسید ، هیچ نگرانی وجود ندارد ، فقط به دلایلی ، حملات وحشت به طور دوره ای بوجود می آیند "معلوم نیست از چه چیزی" ، اما همه چیز خوب است … و برای درمان ، باید از اضطراب خود آگاه باشد. یعنی اینکه بفهمد واقعاً از چه چیزی می ترسد. به محض این که او این کار را انجام داد ، می تواند از داروها خودداری کند ، زیرا حملات وحشتناک غیرقابل درک از بین می روند و ترسها کاملاً قابل درک می شوند. انجام این کار بدون روانشناس بسیار دشوار است ، زیرا مراجعه کننده نمی داند از کجا شروع کند و "از کجا حفاری کند".

البته ، این تنها نیمی از کار است ، سپس ما با ترس واقعی (قابل توضیح) سروکار داریم.اما حتی درک اینکه وحشت "از هیچ جا" نمی آید ، بلکه به دلایل کاملاً منطقی ایجاد می شود ، شرایط را بسیار تسهیل می کند. این را از تصویر زیر بهتر می توان فهمید.

تصویر
تصویر

در تصویر بالا ، ما می ترسیم فقط در یک جهت حرکت کنیم ، زیرا خطر وجود دارد ، اما بقیه زندگی برای ما کاملاً در دسترس است. در پایین - ما به طور کلی از همه چیز می ترسیم ، زیرا خطر در همه جا دیده می شود. به همین ترتیب ، با حملات پانیک: هنگامی که فرد نمی داند کی و کجا تحت پوشش قرار می گیرد ، چرا این اتفاق می افتد و دلیل آن چیست ، انتظار دردناک وحشت ایجاد می شود ، به نظر می رسد که خطر در همه جا صبر کن واضح است که خطر خیالی است ، اما وحشت کاملاً واقعی است. در درمان ، هنگامی که ترس واقعی را پیدا می کنیم ، وحشت "درباره همه چیز در جهان" (که با آن کاملاً مشخص نیست چه باید بکنید) می گذرد ، و فقط یک دلیل واقعی برای ترس وجود دارد ، که با آن:

الف) رسیدگی آسان تر ،

ب) می توانید به کار خود ادامه دهید.

من فکر می کنم وقت آن رسیده است که نمونه هایی از مشتریان واقعی ارائه دهیم. (البته آنها رضایت خود را اعلام کردند.)

مثال 1

یک زن 22 ساله ، آخرین سال مسسه ، با یک دوست پسر زندگی می کند و برای عروسی آماده می شود. حملات پانیک تقریباً روزانه هستند و از 2 ماه پیش شروع شده اند. او نمی تواند به این س answerال پاسخ دهد که 2 ماه پیش چه اتفاق وحشتناکی افتاده است ، اما پس از پرسیدن از او متوجه شدم که تقریباً در همان زمان مرد جوان به او پیشنهاد داد ، او قبول کرد.

در نگاه اول ، این رویداد شادی آور است ، هیچ کس آن را با حملات پانیک مرتبط نمی داند ، زیرا ما به دنبال دلیلی برای وحشت هستیم ، چیزی وحشتناک. با این حال ، خود مشتری احساسات متناقضی در مورد عروسی آینده دارد. 3 ماه پیش ، او از خیانت مطلع شد ، بسیار نگران بود ، به جدایی فکر می کرد یا نه ، مرد توبه کرد و قول داد که این دیگر تکرار نخواهد شد ، و در نهایت آنها تصمیم گرفتند رابطه را حفظ کنند. در این شرایط ، پسر به او پیشنهاد می دهد و او موافقت می کند ، اگرچه هنوز وضعیت خیانت به سرانجام نرسیده ، اعتماد بازگردانده نشده است ، کینه هنوز وجود دارد. خود مشتری فکر می کند که آن مرد این کار را بیشتر از روی احساس گناه انجام می دهد تا از روی میل به ازدواج ، گویی سعی می کند تاوان خیانت را جبران کند. البته ، او درباره قابلیت اطمینان چنین ازدواجی نگران بود ، اما او همچنین نمی تواند امتناع کند. و موافقت و امتناع - نیز ترسناک است.

یک علامت جالب دیگر نیز وجود داشت ، او در حضور یک پسر دچار حملات وحشت نشد. و اگر حمله ای وحشتناک رخ می داد ، او او را صدا می کرد ، او نزد او می آمد و حمله به سرعت در حضور او انجام می شد. گویی او به طور ناخودآگاه قابلیت اطمینان او را آزمایش می کرد ، انگار که او را آزمایش می کرد. آیا وقتی به آن نیاز دارم به من کمک می کنید؟ آیا می توانم در لحظه سختی روی شما حساب کنم؟ آیا می توانم به شما اعتماد کنم؟ ترکم نمی کنی؟ همه این ترسها در لحظه ورود او کنار رفت و تمام امور خود را برای او رها کرد.

شما می گویید چرا او با دوست پسر خود در مورد وضعیت صحبت نمی کند و عروسی را برای چند ماه به تعویق نمی اندازد؟ زیرا او عمداً او را کاملاً بخشید و می خواهد با او ازدواج کند. مشکل این است که مشتری از این ترس ها آگاه نیست. او به طور ناخودآگاه می ترسد و اضطراب بر اساس اصل واکنش دیرهنگام در قالب حملات دوره ای وحشت ایجاد می شود. مشتری فقط در کارهای روان درمانی می توانست متوجه ترس های خود شود. نکته جالب این بود که به محض صحبت با دوست پسرش و به تعویق انداختن عروسی ، حملات وحشت فوراً ناپدید شد.

مثال 2

مرد ، 26 ساله ، حملات وحشت از دو هفته پیش شروع شد. او هیچ چیز وحشتناکی را به خاطر نمی آورد ، اما می گوید که پیشنهاد شغلی دریافت کرده است که آرزو داشت. با این حال ، همانطور که متوجه شدیم ، ترس های زیادی در ارتباط با این پیشنهاد وجود دارد. واقعیت این است که شرکت به او پیشنهاد می دهد که به شهر دیگری برود. اما این بدان معناست که دایره اجتماعی خود را کاملاً تغییر می دهد و او به سختی تماس های جدیدی برقرار می کند و مهمتر از همه ، از گفتن این موضوع به دوست دختر و والدین خود می ترسد. مشخص نیست که دختر چگونه واکنش نشان می دهد ، مشخص نیست که آیا او موافق حرکت با او است یا خیر.او همچنین نمی تواند والدین خود را در شهر خود رها کند ، او این را به عنوان خیانت نسبت به آنها تلقی می کند.

او جرات نمی کند با بستگان خود صحبت کند ، تاریخ حرکت نزدیک است ، و او قبلاً تمایل دارد جایی نرود. از دست دادن یک پیشنهاد خوب نیز ترسناک است. در نتیجه ، او بین دو ترس گرفتار می شود ، که تجمع می یابد و به شکل واکنش دیرهنگام ، منجر به حملات وحشت می شود. علاوه بر این ، او می گوید که شاید در شهر باقی بماند ، زیرا اکنون دچار حملات وحشت شده است و رفتن به پایتخت در چنین وضعیتی خطرناک است. یعنی علامت مزیت ثانویه ای نیز به همراه دارد: با مراجعه به آن می توانید از مسئولیت تصمیم دوری کنید و در نتیجه در مورد هیچ چیزی تصمیم گیری نکنید. این کاملا ناخودآگاه اتفاق می افتد.

بر این اساس ، حملات وحشت به محض اینکه توانست با عزیزان خود صحبت کند ، از بین رفت.

مثال 3

مشتری ، 27 ساله ، 7 سال متاهل ، بدون فرزند. علاوه بر حملات پانیک (از 17 سالگی) ، ترسهای زیادی از دوران کودکی وجود دارد: ترس از ارتفاع ، ترس از ارزیابی منفی ، ترس از تاریکی ، نمی تواند تنها در آپارتمان بماند ، ترس از عدم رضایت دیگران ، ترس از غریبه ها ، ترس از اشتباه کردن (او اسناد را بارها در محل کار بررسی می کند ، به همین دلیل مهلت را از دست می دهد) ، ترس از رفتن تنها به مکانی ناآشنا ، قدم زدن در خیابان ناآشنا ، ترس از مراجعه به روانشناس (هر چند.. خوب ، تقریباً همه این ترس را دارند J). او به مادر و شوهر خود بسیار وابسته است ، او در همه چیز به یک شریک پیشرو نیاز دارد که صحت اقدامات او را تأیید کند.

همه این ترس ها ، همانطور که متوجه شدیم ، یک دلیل داشتند. این باعث افزایش یک مادر مضطرب می شود. مامان از دخترش می ترسید و هنوز هم می ترسد. همه مکالمات با مادر فقط درباره این است که چگونه اتفاقی می افتد ، همه چیز باید به درستی انجام شود ، در غیر این صورت اتفاق بدی رخ می دهد و غیره. در نتیجه ، دختر به سادگی نمی داند که متفاوت است ، شما می توانید بدون ترس از هر گونه خش خش زندگی کنید ، اینکه می توانید کارهای خود را بدون نگاه به مادر یا رهبر دیگری انجام دهید. با تمام این او ، او صادقانه معتقد است که مادرش پدر و مادر ایده آل برای او است و رابطه با مادرش عالی است ، زیرا او هرگز گزینه های دیگری را ندیده است.

حملات وحشت در لحظه ای آغاز شد که مشتری با مردی (که بعداً با او ازدواج کرد) ملاقات کرد و شروع به انجام کارهایی کرد که نمی توانست درباره مادرش بگوید. او بین دو ترس به دام افتاده بود. اگر این کار را به روش خود انجام دهید ، بدون نقش رهبری مادر ترسناک است. و اگر شما همانطور که مادر شما می گوید عمل کنید ، پس هیچ مردی نباید وجود داشته باشد ، شما باید به مطالعه فکر کنید ، و از رابطه جنسی آنها باردار می شوند ، به HIV مبتلا می شوند و می میرند. در نتیجه درگیری داخلی ، مشتری نمی تواند هیچ تصمیمی بگیرد ، در یک بن بست ظاهر می شود ، ترس دائمی است که نمی توان با آن کاری انجام داد و در نهایت در حملات پانیک.

حملات هراس زمانی به پایان رسید که مراجعه کننده یاد گرفت که از خود حمایت کند و به شیوه ای بزرگسالانه عمل کند ، بدون اینکه به مادر خود نگاه کند. یعنی زندگی خود را بدون درخواست اجازه بگذرانید.

بیایید آنچه را که در همه این مثالها رایج است ترکیب کنیم ، و سپس مکانیسم تشنج روشن می شود. حملات پانیک زمانی رخ می دهد که فرد بین دو ترس ناخودآگاه شدید گرفتار شده و نمی تواند انتخابی را انجام دهد. ترس ها جمع می شوند و بر اساس اصل واکنش دیرهنگام ، منجر به حملات وحشت می شوند. به عبارت دیگر ، حملات وحشت زمانی رخ می دهد که یک ترس ناخودآگاه قوی وجود دارد که نمی توان از آن اجتناب کرد.

روشن می شود که چرا حملات وحشت اغلب در ارتباط با تغییرات جدی زندگی رخ می دهد: مهاجرت ، ورود و فارغ التحصیلی از دانشگاه ، اولین رابطه جنسی ، ازدواج ، بارداری ، زایمان ، ترک مرخصی زایمان ، طلاق ، تغییر شغل ، مرگ عزیزان. همه این رویدادها (یا سایر رویدادها) می توانند قوی ترین ترس مرتبط با تغییر را حمل کنند ، حتی اگر بسیاری از آنها شادی آور تلقی شوند.

با درک مکانیسم حملات هراس ، می توان ابزارهای روان درمانی را پیدا کرد و از درمان دارویی خودداری کرد. حتی پس از خواندن این مقاله ، به احتمال زیاد به کمک یک روانشناس آموزش دیده برای مقابله با حملات پانیک نیاز خواهید داشت. اما اگر این مکانیسم را درک کنیم ، در وقت خود صرفه جویی می کنیم.

الکساندر موسیخین

روانشناس ، روان درمانگر ، نویسنده

توصیه شده: