یک روز بدون بازیکن ، یا روح خود را نجات دهید

یک روز بدون بازیکن ، یا روح خود را نجات دهید
یک روز بدون بازیکن ، یا روح خود را نجات دهید
Anonim

امروز یک عکس ناگوار دیگر دیدم. مادربزرگ بیقرار 60-65 ساله به همراه نوه 8-10 ساله اش در حمل و نقل عمومی نشسته بودند و با دقت از کودک می پرسیدند ، یا بهتر بگویم ، در مورد زندگی در مدرسه از او بازجویی می کردند. در طول راه ، مادربزرگ باهوش نوه خود را یا پنیر لعاب دار ، یا نان یا غذای دیگری دریافت کرد و گفت "بدن در حال رشد نیاز به خوردن زیاد دارد" …

در عین حال ، آینه کج ، که احتمالاً توسط چنین زنانی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، تغییر نمی کند ، اما طرح های زشت تری در جامعه ما به خود می گیرد.

ما در مورد پسران صحبت می کردیم. و مادربزرگ شروع به توصیه های "ارزشمند" کرد ، که در آینده این جوان آینده بسیار سختی خواهد داشت.

Image
Image

1. " با آندری با آن بازی نکنید. من او را دوست ندارم ، دندانهای زشت دردناک ، زشت. برخی عجیب و غریب "

کودک در ابتدا با قضاوت بر اساس ظاهر او با گیجی نسبت به این کلمات واکنش نشان داد. اما بعداً ، احتمالاً در آغاز یک رابطه شهودی ، او با قدرت و اصلی به توصیه مادربزرگم گوش داد.

- و والدین او چه کسانی هستند؟

-نمیدونم بابا!

- مادرش را دیده ای؟ آیا این آندری شبیه مادرش است؟

- نمی دانم ، شاید شبیه باشد. عینک زدن.

- پروردگارا ، نه! ما نیازی به عینک نداریم! (و مادربزرگ مهربان با صدای بلند خندید)

2. "خب ، آیا شما حداقل کسی را دوست دارید؟ به مادربزرگ خود بگویید!؟"

مادربزرگ ، کمی صدای آهنگش را تغییر داد و آن را مبهوت کرد ، شروع کرد با دقت به نوه اش نگاه کند. این نگاه ، صدا و شیوه به خودی خود در زن به تمایل مستمر برای تحت کنترل نگه داشتن نوه اش خیانت کرد.

- نه ، مادر بزرگ! من از کسی خوشم نمیاد! همه پسران ما احمق هستند!

در اینجا صورت مادربزرگ روشن شد انگار صدای گروهی از فرشتگان را از آسمان شنیده است.

-درست! همه آنها احمق هستند! این را به خاطر بسپار! و سپس به دنبال آنها می دوید و برای چند احمق دیگر گریه می کنید! و آنها فقط به یک چیز ، فقط به یک چیز نیاز دارند! »زن با اشاره اشاره کرد.

مادربزرگ در این مورد آرام نمی گرفت. او شماره دخترش را گرفت و به کشف نوه اش افتخار کرد!

Image
Image

بعدی توقف من بود. زیر شخصیتی های من در من جنگیدند - یک معلم حرفه ای و یک روانشناس ، و همچنین یک زن و یک مادر …

درک اینکه این دختر ، که در پادشاهی مشابهی از آینه های کج با نگرش های سمی و مخرب پرورش یافته است ، به زودی بزرگ می شود و سخنان مادربزرگش را که به همه مردان توهین می کند ، باعث نگرانی و ناراحتی و همچنین احساس ناامیدی می شود ، به خاطر می آورد.

ناامیدی … در حال حاضر ما ، معلمان ، روانشناسان ، مادران و پدران ، اغلب از سیستم آموزشی انتقاد می کنیم ، به دور از بررسی های چاپلوسانه به مدارس ، معلمان و روانشناسان نالایق که نمی توانند با بار احساسی و کاغذبازی کنار بیایند.

با این حال ، یک ضرب المثل جاودانه به ذهن می آید - اگر صورت کج باشد ، هیچ دلیلی وجود ندارد که آینه را سرزنش کنیم.

جدا نشویم. همه ما به مدرسه می رفتیم ، اما اکثر موضوعات ، موضوعات و وظایف را فراموش کرده ایم. انتخابی بودن حافظه چنین است. اما چیزی که دختر با لحنی عمداً نمایشی و تهاجمی اجتماعی در خانواده به آن ضربه می زند به راحتی جذب می شود و به صورت ارگانیک وارد لایه شخصیت او می شود که مسئول ارزشهای خانوادگی و روابط بین جنسیتی است.

وظیفه هر یک از ما ، مادران و پدران ، پدربزرگ و مادربزرگ ، این است که آگاهانه و معنادارتر به تربیت فرزندان و نوه ها نزدیک شویم. به هر حال ، تجربیات روزمره ما ، خرد ، عقل ، در نهایت ، باید بر احساسات غلبه کند و اجازه ندهد چنین باورها و توهمات نادرستی به بردار توسعه فردی تبدیل شوند.

آگاهی از بن بست چنین رفتاری ، درک اهمیت روند تربیت کودک ، نوجوان یک ضرورت اولیه است. این قدرت در اختیار هر مدرسه ای است که جلسات والدین را برگزار کند و در واقع برنامه آموزشی را برای چنین والدین و پدربزرگ و مادربزرگ ها و ارزش های پدرشان کاهش دهد…. این یک واقعیت نیست که همه چیز برای اولین بار درست می شود ، اما حداقل کسی در مورد رفتارهای خود در خانواده ، بر افکار خود فکر می کند …

Image
Image

نویسنده: آرخانگلسکایا نادژدا ویاچسلاوونا

توصیه شده: