دیگر قدرت ندارد

تصویری: دیگر قدرت ندارد

تصویری: دیگر قدرت ندارد
تصویری: پر قدرت ترین هیولای بی ام و رقیب ندارد 2024, آوریل
دیگر قدرت ندارد
دیگر قدرت ندارد
Anonim

نیروهای درونی ما (ما در مورد انرژی روانی صحبت می کنیم ، نه جسمی) به ما کمک می کند: حرکت در زندگی ، دستیابی به موفقیت ها ، شادی ، دریافت و تجربه خوشبختی و موارد دیگر.

بنابراین این قدرتها از کجا می آیند؟ اولین و مهمترین چیز هماهنگی با خودتان است. البته خیلی تظاهرآمیز به نظر می رسد. اما این دقیقاً همینطور است. فقط زندگی در هماهنگی با خود ، زندگی که نیازهای درونی را برآورده می کند و بر واقعیت متکی است ، لذت و شادی را به ارمغان می آورد. و نه تنها تجربه احساسات خوب ، بلکه احساسات منفی نیز مهم است. اگرچه من آنها را فقط مشروط چنین می نامم.

اگر ما فقط از موقعیت "باید" زندگی می کنیم. اگر این "باید" فقط به ما فشار می آورد ، باعث می شود خودمان ، خواسته ها ، نیازهایمان را فراموش کنیم. در نتیجه ، ما راه خود را نرفته و به بن بست نمی رسیم.

اغلب مردم با یک درخواست به من مراجعه می کنند: "من چیزی نمی خواهم" ، "من نمی دانم … من اصلا چیزی نمی دانم"

در مورد چیست؟ احتمالاً در مورد از دست دادن درونی ، خستگی ، ناامنی. گاهی این حالت با تنبلی اشتباه گرفته می شود. اما تنبلی کاملاً به چیز دیگری مربوط می شود. اغلب تنبلی در مورد ترس و ناتوانی در غلبه بر آن. لطفا تنبلی را با استراحت اشتباه نگیرید ، استراحت (اعم از روحی و جسمی) برای همه بسیار ضروری است.

بنابراین چگونه می توان با همه اینها برخورد کرد؟ اولین کاری که باید انجام دهیم این است که آنچه را می خواهیم تعریف کنیم. این س yourselfال را از خود بپرسید: "آیا من این را می خواهم یا برای شخص دیگری لازم است؟" آیا نیاز به کسب درآمد خوب دارید؟ چه کسی نیاز دارد؟ برای تو؟ برای چی؟ شاید ضربه روانی گذشته این را ایجاب کند. و این واقعیت که "اما قبل از من می توانم" به هیچ وجه نمی گوید که اکنون می توانید. بنابراین ، اکنون زمان آن است که از بار گذشته جدا شوید و زندگی خود را آغاز کنید.

من یکبار با مرد جوانی کار کردم که اصلاً چیزی نمی خواست. حتی در مورد این سوال: "آیا می خواهید به روان درمانی بروید؟" او پاسخ داد: "من نمی دانم …" و همه چیز در آسیب روانی دوران کودکی بود. وقتی مادرش او را تنها تربیت می کرد ، همیشه خسته بود و چیزی در خانه نمی خواست. درد طرد شدن عشق مادر ، ترس از دست دادن حتی آن چیز کوچک برای خوردن باعث شد من چیزی نخواهم.

و چیزی جدید و جالب ما را مجذوب و مجذوب خود می کند ، زیرا خود ما آن را می خواهیم. و اصل لذت (روان ما همیشه برای ارضای خواسته درونی تلاش می کند) نقش مهمی ایفا می کند. در واقع ، اصل لذت می تواند کاملاً موذیانه باشد. از نظر داخلی ، به نظر می رسد که ما لذت می بریم ، اما در واقع ، ممکن است نتوانیم. بگذارید برای شما مثالی بزنم. این زن والدین سختگیری داشت و آنها متواضعانه زندگی می کردند. هزینه های پول به طور مداوم تحت نظارت بود. او در بزرگسالی ازدواج کرد ، زیرا برای مردش به هزینه های غیر ضروری بسیار حسادت می کرد. و به طور کلی ، او نسبت به هر گونه هزینه منفی بود. به محض اینکه روابط آنها شخصیت مهربان و سنجیده ای پیدا کرد ، او لزوماً چیزی گران قیمت خرید: مجموعه ای از لوازم آرایشی ، ظروف. گاهی اوقات بیمار می شد و پول زیادی را صرف آزمایش و درمان می کرد. چند بار تصادف کردم و مجبور شدم هزینه تعمیر ماشین را بپردازم. چرا اینجوری شد؟ برای او غیرقابل تحمل بود که در آرامش و حالت عشق و پذیرش باشد. و چگونه می توان از این امر جلوگیری کرد ، اگر نه با خرج کردن مبلغ چشمگیر خشم شوهرش را برانگیخت.

بنابراین نتیجه نهایی چیست؟ بعد از اینکه متوجه شدید دقیقاً به چه چیزی نیاز دارید ، یک برنامه دقیق (ابتدا یک برنامه کلی و سپس آن را به صورت قسمتهایی رنگ آمیزی کنید) تهیه کنید. محدوده زمانی تعیین کنید. سعی کنید آنها را دنبال کنید ، اما در صورت تغییر مهلت ها ، خودتان را سرزنش نکنید. این خوبه. و نکته اصلی! خوشحال باش.

میخائیل اوژیرینسکی - روانکاو ، تحلیلگر گروه

توصیه شده: