ویژگی های تجلی تجاوز در افراد وابسته

فهرست مطالب:

تصویری: ویژگی های تجلی تجاوز در افراد وابسته

تصویری: ویژگی های تجلی تجاوز در افراد وابسته
تصویری: مثل آهنربا دیگران را به خود جذب کنید؛ ۱۴ ویژگی شخصیتی افراد کاریزماتیک 2024, ممکن است
ویژگی های تجلی تجاوز در افراد وابسته
ویژگی های تجلی تجاوز در افراد وابسته
Anonim

من تو هستم ، تو من هستی ،

و ما به کسی احتیاج نداریم …"

وابسته به کد فردی است که از نظر آسیب شناسی به شخص دیگری نیاز دارد. این همان معتاد است ، با این تفاوت که اگر فرد معتاد به یک ماده (الکل ، مواد مخدر) نیاز داشته باشد ، فرد وابسته به فرد دیگر در رابطه با او نیاز دارد. یعنی وابسته به هم فردی است که به روابط معتاد است.

به راحتی می توان اعتیاد را با دلبستگی اشتباه گرفت ، زیرا خط بین این دو بسیار نازک است. پیوست - یک نیاز حیاتی برای بقای انسان (روحی و جسمی). این تز در روانشناسی مدتهاست بدیهی شده است. این نیاز بشر (و نه تنها) در آثار جان بولبی و پیروانش کاملاً مورد بررسی قرار گرفته است (برای مثال ، "ایجاد و نابودی روابط عاطفی" را ببینید). در مورد اعتیاد ، دلبستگی بیش از حد ، وسواسی ، آسیب شناختی می شود و موضوع دلبستگی شروع به انجام یک کارکرد معنادار می کند ، زندگی بدون آن برای معتاد غیرممکن به نظر می رسد.

با وارد شدن به یک رابطه ، افراد با ساختار شخصیتی وابسته ، ارتباطاتی ایجاد می کنند که از نظر ویژگی های خاص - وابسته هستند. بیشتر اوقات ، معیارهای تشخیص روابط وابسته به شرح زیر است: جذب بیش از حد در زندگی شخص دیگر ، "چسباندن" رفتار با هدف حفظ وفاداری شریک به هر قیمتی ، از دست دادن آزادی در روابط … علائم بالینی رفتار وابسته عبارتند از: اجباری ، خودکار ، ناخودآگاه

اعتیاد در پاسخ به سرخوردگی از طرد شدن یا تهدید آن در زمانی شکل می گیرد که کودک هنوز از منابع خود برای استقلال کافی برخوردار نیست و احتمال وقفه با بزرگسالان بزرگ تهدیدی حیاتی برای کودک است ، موقعیتی را ایجاد می کند. ضربه روحی برای او - ضربه رد شدن. در آینده ، کودک چنین رفتارهایی را ایجاد و تقویت می کند که به او کمک می کند تا از وحشت ، عصبانیت ، ترس که در زمان ضربه ناپذیری تجربه کرده است اجتناب کند. رفتار وابسته به عنوان دفاعی عمل می کند که به شما امکان می دهد احساسات منفعل را تغییر دهید. تجربه یک موقعیت آسیب زا (که به طور مشترک یادآور تجربه آسیب زای دوران کودکی است) به اقدام فعال ، که احساس درماندگی ، عصبانیت ، ناامیدی ، و بازگرداندن احساس کنترل بر خود و جهان را از بین می برد.

آشنایی سطحی با افراد وابسته به هم این تصور را ایجاد می کند که مشخصه آنها پرخاشگری نیست. در حقیقت، موضوع این نیست. وابسته به همزمانی آگاهی از پرخاشگری خود و نشان دادن آن به روش مستقیم مشکل است. در عین حال ، آنها استاد روشهای غیرمستقیم ، پنهان و محجبه برای تجلی هستند ، که فضایی غنی را برای انواع مختلف دستکاری در تماس با افراد دیگر ایجاد می کند.

دلایل انتخاب اشکال پنهان و غیر مستقیم تجاوز توسط وابستگان وابسته به هم چیست؟

تنها یک دلیل وجود دارد - ترس از طرد شدن و تنها ماندن در صورت ارائه مستقیم. نسخه عدم پرخاشگری در افراد وابسته به عنوان یک احساس در نظر گرفته نمی شود ، مگر اینکه وابسته به شخص یک شخص باشد و نه یک فرشته ، اگرچه بسیاری از آنها سعی می کنند شبیه آنها باشند. برای افراد وابسته به خود ، الکسیتیمیا انتخابی مشخصه است - عدم آگاهی و رد همه ، مانند مورد آلکسیتیمیا کامل ، اما فقط جنبه های من - احساسات ، خواسته ها ، افکار را رد می کند. پرخاشگری به طور خودکار در این لیست قرار می گیرد ، زیرا توسط وابستگان وابسته منفی ارزیابی می شود. بخشی از تجاوز داخلی رد شده به طور ناخودآگاه به جهان خارج نشان داده می شود - در درک افراد وابسته به هم متجاوز ، بی رحمانه ، ترسناک ، غیرقابل پیش بینی می شود ، که این امر تمایل به ادغام با شریک را افزایش می دهد. بخش دیگری از آن در روابط پنهان ، محجبه (اغلب تحت عشق ، مراقبت) ظاهر می شود.

تجاوز وابستگان وابسته ، اغلب ناخودآگاه و آشکارا توسط آنها ارائه نمی شود ، در زیر نقاب های مختلف پنهان شده و عمدتا خود را به صورت دستکاری نشان می دهد. وابسته به هم استادان بزرگی برای نقض مرزهای دیگران هستند ، که خود به خود یک اقدام تهاجمی است. آنها این کار را کاملاً بی گناه انجام می دهند ، حتی می توانند باعث احساس گناه و خیانت دیگران شوند.

من معمولی ترین شکل های تجاوزگری در افراد وابسته را شرح خواهم داد.

"من فقط نگران تو هستم …"

شخص دیگر ، شریک وابسته به هم ، هدف کنترل کامل او می شود. او باید دائماً در کانون توجه خود باشد. کنترل اغلب خود را در اشکال زیر نشان می دهد: پرسش های مداوم (کجا؟ با چه کسانی؟ چه وقت؟ چقدر؟ و غیره) ، تماس ها (با سوالات یکسان). اگر دیگری به دلایلی غیرقابل دستیابی شود (به عنوان مثال ، تلفن را بر نمی دارد) ، فرد وابسته به کد می تواند به طور نامحدود به تماس خود ادامه دهد. غالباً کنترل شخص دیگری به عنوان مراقبت از او مبدل می شود ("من فقط به تو اهمیت می دهم" ، "من نگران تو هستم"). در حقیقت ، با کنترل شخص دیگر ، فرد وابسته از خود مراقبت می کند. در پشت چنین "مراقبت" از شخص دیگری ، فرد وابسته از ترس از دست دادن او و تنهایی برخوردار است.

"من می دانم که چگونه باید باشد …"

این یک روش نسبتاً پیچیده برای نشان دادن پرخاشگری در بین وابستگان به هم است. این خود را در قالب تحمیل باورها ، جهان بینی خود به شخص دیگر نشان می دهد. در این مورد ، ترسیم مرز بین "تحمیل" و "سهم" آسان نیست و اینکه برای او (دیگری) بهتر خواهد بود. در این مورد ، فرد وابسته به هم متجاوزانه ارزش های خود را به تصویر می کشد ، تصویر خود را از جهان. تحمیل تصویر خود از جهان شبیه موعظه است. واعظ فقط جهان بینی خود را به اشتراک نمی گذارد ، او با تعصب به حقیقت و ارزش محتوای آن متقاعد شده و آن را به اندازه کافی تهاجمی و قاطعانه تحمیل می کند. تحمیل تصویر خود از جهان یک روش تهاجمی برای وابستگی متقابل برای کنترل دیگری است ، نقض فاحش مرزهای روانی او ، که دوباره به عنوان میل به "دادن خوبی به دیگری" مبدل شده است.

"من بهتر می دانم که شما به چه چیزی نیاز دارید …"

فرد وابسته به قاطعیت معتقد است که او بهتر می داند که طرف مقابل به چه چیزی نیاز دارد. این نگرش همچنین راهی پیچیده برای نقض مرزهای دیگران به بهانه بهبود اوست - برای دادن "نیکی و محبت" دیگر. و در این مورد ، تجاوز نه به طور مستقیم ، نه در تماس ، بلکه به صورت غیرمستقیم ، به صورت دستکاری آشکار می شود (نقض مرزها به بهانه "خوب" برای یک شریک پوشیده است). در عین حال ، تمایل وابسته به همکار برای کمک به شریک خود واقعاً صادق است. تنها مشکلی که وجود دارد این است که فرد وابسته شریک خود را بخشی از خود می داند ، در حالی که "فراموش می کند" که دیگری متفاوت است و ممکن است خواسته های متفاوت خود را داشته باشد.

"اگر مرا دوست داری ، پس نباید از من اسرار داشته باشی."

وابستگان وابسته با تلاش برای زندگی "یک زندگی برای دو نفر" روابط همزیستی ایجاد می کنند. آنها به عنوان افراد ، در ساختار روانی خود مرزبندی می کنند ، سعی می کنند بدون شبهه با شرکایشان رابطه برقرار کنند. دقیق تر ، بدون مرزهای داخلی ، بین خود و شریک ، اما در عین حال با مرزهای خارجی نسبتاً سفت و سخت - با جهان خارج. رویای "آبی" یک فرد وابسته به روابط جزیره ای خالی از سکنه است که "فقط من و شما آنجا هستیم". بنابراین ، سایر افراد تهدیدی برای چنین رابطه ای هستند ، ایمن نیستند ، زیرا به طور بالقوه می توانند چنین بت پرستی را مختل کنند. ظهور یک راز ، یک راز ، برای شخص وابسته غیرقابل تحمل است ، زیرا این واقعیت باعث تحمل تجربیات سختی برای طرد شدن ، بی فایده بودن ، رها کردن ، خیانت می شود-مرزهای بیرونی نقض شده و وضعیت از کنترل خارج می شود.بنابراین چنین ترسی در بین افراد وابسته به خود از هرگونه تظاهرات غیرقابل کنترل در شرکا وجود دارد.

به نظر ما کلمه "شریک" در توصیف روابط وابسته به هم نادرست است. روابط مشارکت بر اساس اصول احترام متقابل برای یکدیگر ، پذیرش دیگری به عنوان "دیگری" ، به رسمیت شناختن ارزش "غیر" او بنا شده است. در یک رابطه وابسته ، شخص دیگر تنها زمانی پذیرفته می شود که کاملاً با تصویر وابسته به همخوانی مطابقت داشته باشد.

تصادفی نیست که شریک وابسته به هم در این نوع رابطه آسیب شناختی باشد و باقی بماند. او به دام خود می افتد - دام نیاز به کامل بودن ، برای تطبیق تصویر کسی. و شخص وابسته به روابط در این مورد یک شیء ثانویه است. هدف اصلی ، نویسنده واقعی این تصویر ، دیگران قابل توجهی است - اغلب والدین. وابسته به کد فقط این تصویر را حفظ می کند. با باقی ماندن در اسارت تصویر ایده آل خود و در نتیجه ، در اسارت روابط وابسته به هم ، شریک وابسته به ترکیبی ترکیبی پیچیده از احساسات متناقض را تجربه می کند ، که اصلی ترین آنها عصبانیت و گناه است. عصبانیت ، پرخاشگری ، به دلیل دستکاری افراد وابسته ، نمی تواند مستقیماً در شریک زندگی خود را نشان دهد (چگونه می توانید از فردی که شما را دوست دارد و برای شما آرزوی خوشبختی دارد عصبانی شوید؟) و اغلب یک احساس حفظ شده و در برخی موارد حتی ناخودآگاه است. تجاوز به صورت متقابل شریک وابسته را از بین می برد ، که اغلب منجر به ایجاد روان پریشی ، الکلیسم و سایر انواع رفتارهای خود تخریبی می شود.

این شانس برای خروج از رابطه وابسته تنها زمانی ظاهر می شود که شریک وابسته دچار تزلزل شود و در نتیجه تصویر ایده آل از خود به عنوان شریک وابسته را از بین ببرد. این امر فرد وابسته را عصبانی می کند و به او اجازه می دهد آشکارا و هدفمند برای نشان دادن پرخاشگری ، در نتیجه این احساسات را در شریک زندگی خود مشروعیت بخشد. برای شریک وابسته ، همانطور که در بالا ذکر شد ، این فرصتی برای خروج از رابطه وابسته به هم است ، اگرچه همه چیز در اینجا به این سادگی ها نیست … او در تلاش برای حفظ او در حملات دستکاری قدرتمند وابسته به هم وابسته است. رابطه وابسته او باید "شبکه های پیچیده دستکاری" را که به طور ماهرانه توسط وابستگان ایجاد شده است "از بین ببرد" ، در برابر احساس گناه ، وظیفه و مسئولیت نسبت به دیگری مقاومت کند ، با قاطعیت احساس خیانت را تحمل کند ، تصویر ایده آل از خود را رها کند ، نقص خود را تحمل کند و بپذیرد … اما این یک داستان دیگر برای مقاله ای دیگر است …

توصیه شده: