دوست دارم ، متنفرم

تصویری: دوست دارم ، متنفرم

تصویری: دوست دارم ، متنفرم
تصویری: من از تو متنفرم، دوستت دارم (feat. olivia o'brien) 2024, آوریل
دوست دارم ، متنفرم
دوست دارم ، متنفرم
Anonim

مورد از عمل (محرمانه بودن محترم است). مشتری با توصیف داستان موافقت کرده است).

مردی S. ، 30 ساله ، دارای تحصیلات عالیه ، کارآفرین ، پرسید که چگونه می توان از وابستگی به یک زن خلاص شد ، بگذارید او را T. بنامیم ، که 3 سال با او زندگی می کرد ، قصد ازدواج داشت ، و او برای دیگری رفت. S. آماده بخشش ، فراموش کردن همه چیز ، تلاشهای مکرر برای بازگشت انجام داد.

رنج می برد: از دست دادن خواب ، اشتها ، شروع به کار. الکل نه کمکی می کند و نه روانپزشک درمان دارویی را تجویز می کند.

این بیماری از اضطراب تا بی تفاوتی کامل و بی تفاوتی نسبت به زندگی متغیر است. اضطراب دارای دو درجه بیان است: تلاش برای انجام اقدام دیگری برای به دست آوردن عشق و حملات پرخاشگرانه نسبت به همسر سابق و همچنین محیط او. همه اینها یک سال است که ادامه دارد.

از همان دقیقه اول ، مشتری شروع به صحبت در مورد بد بودن سابق خود کرد ، در مورد اینکه چگونه از او خواسته است که بیشتر مراقب خودش ، سلامتی و ظاهر او باشد. او درباره توصیه هایی که به او کرد ، نحوه رفتن به محل کار ، نحوه رفتار با همکاران صحبت کرد. او مدتها صحبت کرد.

صادقانه بگویم ، من حتی کمی از آن خسته شدم. او خودش در این داستان بسیار نقش داشت ، اما خود را فقط از طریق رابطه خود با شریک خود درک می کرد و تصویر این زن مشخص نبود. حتی هنگامی که من خواستم T. را توصیف کنم تا S. توجه خود را از منفی به سمت او معطوف کند ، S. به مدت طولانی کافی نبود ، او دوباره به آنچه انجام داد و گفت "لغزش" کرد ، اما او قبول نکرد آی تی.

در اولین مشاوره ، مشتری همیشه می خواهد صحبت کند ، و این درست است. اما اینطور نبود ، هرچه S. بیشتر می گفت ، بدتر می شد: او دچار تنگی نفس بود ، کلمات را اشتباه می گرفت ، تنظیم مجدد را انجام می داد. هجاها در کلمات ، چشم هایش مدام اشک می ریخت.

تاتیانا چرنیگوسکایا ، متخصص مغز و اعصاب ، می گوید:

"برای این که از درون پاره نشوید ، باید صحبت کنید. برای این کار اعتراف کنندگان ، دوست دختران و روان درمانگران وجود دارند. یک شکاف ، اگر به موقع برداشته نشود ، مسمومیت خون را ترتیب می دهد. افرادی که سکوت می کنند و همه چیز را حفظ می کنند به خودی خود نه تنها در معرض خطر جدی روانی یا حتی روانی قرار دارند ، بلکه در معرض خطر جراحات جسمی نیز قرار دارند. هر حرفه ای با من موافق است: همه چیز با زخم معده شروع می شود. بدن یکی است - هم روان و هم بدن."

اما اینطور نبود. هرچه S. بیشتر صحبت می کرد ، بدتر می شد: تنفس او قطع می شد ، کلمات را اشتباه می گرفت ، هجاها را در کلمات مرتب می کرد ، هر از گاهی اشک از چشمانش سرازیر می شد.

صحبت کردن روشی نیست که به S. نشان داده شد و من پیشنهاد کردم که او صحبت نکند ، بلکه مصوت ها را با شعار تلفظ کند:

"A-aaaa ، O-ooo ، E-eeee ، E-eee ، U-uuuu."

به مدت 2 دقیقه در سه ست ، در حالی که کف دست ها روی زانو هستند و از ریتم خارج می شوند و یک دقیقه برای استراحت بین ست ها.

حساب ساده - 8-9 دقیقه و زمینه احساسی S. (حالت) تغییر کرد. اول ، صورت - "ماسک غم" صاف شد ، صورت تازه شد. ثانیاً ، سخنرانی آرام و صحیح شد. و مهمتر از همه - افکار ، S. در نهایت درخواست خود را فرموله کرد.

سپس با درمان اریکسونی کار کردیم.

پس از سه جلسه S. گفت: بله ، او رفت ، من نمی روم ، من امروز به محل کار او می روم ، او را تماشا می کنم ، من به خانه می روم و می خوابم ، من می خواهم همانطور بخوابم."

اگرچه S. با نیت قاطع "پاک کردن او از حافظه" به جلسه دوم آمد ، اما آن را در فیلم ها دید ، و من "به عنوان هیپنولوژیست ، می توانم این کار را انجام دهم."

اما ، همانطور که می بینید ، هیچ چیز نباید شسته شود.

S. به سادگی رنج و رنج را متوقف کرد. تی متوقف شد که افکار خود را مشغول کرد.

توصیه شده: