2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من مقاله قدیمی خود را منتشر می کنم ، اما اهمیت آن را در مورد کار با مشتری با پویایی خودشیفته از دست نمی دهم. من با نوشتن یادداشت از س aال یکی از همکارانم در مورد نحوه کار با مشتری خودشیفته و مقاومت در برابر کاهش ارزش پول ، الهام گرفتم. من تجربیات و تجربیات خود را به اشتراک می گذارم.
این مقاله ویژگی های کار با یک مشتری مبتلا به آسیب های خودشیفته را مورد بحث قرار می دهد. به زبان یک مفهوم پویا از شخصیت ، با فردی که قسمت خودشیفته اش بیشتر اسکیزوئید و روان رنجور است ، یا "لنگان" به "سر خودشیفته" می پردازد. از این دست افراد زیاد است. هنوز موارد دیگری وجود دارد ، به عنوان مثال ، روان پریشی خودشیفته ، اما ویژگیهای دیگری از کار وجود خواهد داشت و در این مقاله آنها را در نظر نمی گیرم. شاید برخی از اصول کلی چگونگی مقاومت در برابر استهلاک خودشیفته در تماس با این دسته از مشتریان نیز م workثر باشد ، زیرا من نمی توانم به طور قضاوت در مورد آن قضاوت کنم ، زیرا من چنین تجربه ای ندارم.
من قصد دارم در مورد آنچه از دیدگاه یک درمانگر به ارتباط با مشتری خودشیفته کمک می کند صحبت کنم ، اما به طور کلی ، این را می توان به عنوان تفکر در مورد احساس خود در نظر گرفت - نه "کمتر" و نه "بدتر" از شما هستند. - در تماس با یک طرف مقابل که ارزش خود را از دست می دهد. در واقع ، در شرایط مختلف ، به هر طریقی ، همه ما می توانیم شخص دیگری را بی ارزش کنیم و حتی افراد نزدیک ما نیز می توانند ما را بی ارزش کنند.
موارد زیر را برای خودم برجسته کرده ام:
1) به یاد داشته باشید که من کیستم. یعنی "اندازه" واقعی آن. این که من قطعاً احمق ترین ، ناتوان ترین ، ناخودآگاه ، بی احساس ، بی تجربه نیستم. و من اصلا بیشترین فرد نیستم … نه "هیچ" ترین و بی اهمیت ترین نیستم. البته نه بیشتر "خوب انجام شده". یک فرد معمولی ، به طور کلی ، کاری را که می توانم به خوبی انجام دهم ، چیزی بد است ، در برخی از آنها صلاحیت دارم ، در برخی دیگر نه ، در برخی از آنها کاملاً مسلط هستم ، اما در برخی دیگر خیلی خوب نیستم.
یعنی ابتدا باید با ویژگی های خود آشنا شوید ، آنها را بپذیرید و سپس به موقع هنگام مراجعه مشتری ، که خود را در تماس با خود به عنوان یک خودشیفته نشان می دهد ، به یاد داشته باشید. برای اینکه آنها را به موقع به خاطر بسپارید ، باید با احساسات پیچیده ای که هنگام استهلاک تجربه می کنید از ادغام خارج شوید. این یک کار ذهنی خاص است که می تواند بسیار انرژی بر باشد.
2) از مشتری بپرسید که چرا به درمانگر با تخفیف نیاز دارد. در اینجا مشتری "مانند یک تانک" در صلاحیت من و شاید در ظاهر و ویژگی های شخصی من قدم زد ، بنابراین او به طور فعال به من نشان می دهد که من چه روانشناس بدی هستم … و من می پرسم: چرا این کار را می کنید؟ چرا به درمانگری نیاز دارید که اکنون ارزش آن را کاهش داده اید؟ این س canال می تواند مطالب مهمی برای درمان و تعاملات شما ارائه دهد. همچنین مهم است که در چه مرحله ای مشتری کاهش می یابد: در prekontakte ، در مرحله تماس یا در postkontakte.
به عنوان مثال ، استهلاک در prekontakte ممکن است به این دلیل باشد که مشتری به سادگی از روانشناس می ترسد. یا در انتهای کار مستهلک می شود … شاید مراجعه کننده این کار را برای سهولت در ترک روانشناس انجام دهد. همه اینها ویژگیهای مهم سازمان تماس است. آنها می توانند مطالب زیادی برای تحقیقات مشترک با مشتری ارائه دهند.
وقتی ما در زندگی عادی ، به ویژه عزیزانمان ، بی ارزش می شویم ، به نظر من همه چیز تا حدودی پیچیده تر است. زیرا اینها افراد نزدیکی هستند و رابطه با آنها خاص است. اما اصل برای من یکسان است. اگر کلمات یکی از عزیزان من را لمس کند و من شروع به شرمساری کنم ، برای مثال … سپس ، امیدوارم ، به یاد داشته باشم که قطعاً "بدترین" شخص نیستم ، و اینکه طرف مقابل من را بی ارزش می کند به دلایلی ، در پشت کاهش ارزش او احساسات و برخی نیازهای او نهفته است.
از اینجا نکته سوم به دست می آید:
3) هنگام کار باید به یاد داشته باشید: نیاز پشت استهلاک است. این احتمالاً نکته کلیدی برای من در برخورد با مشتری خودشیفته است. مهم است که بفهمیم چه نیازی در پشت زره "خودشیفته" پنهان شده است. و چه شخصی در پشت این زره پنهان شده است.
لازم به یادآوری است که مشتری خودشیفته فردی است که دارای ضربه خودشیفته است. در پشت "زره خودشیفته" قدرتمند او درد زیادی نهفته است. و این شخص باید مورد حمایت قرار گیرد تا بتواند خود را نشان دهد ، درد خود را نشان دهد ، تجربیات خود را به روانشناس بگوید.
در اینجا می توانید عبارت جیانی فرانچستتی را به یاد بیاورید: "وقتی درد به مرز تماس می رسد ، زیبایی به دست می آید." و این ، به نظر من ، ویژگی های کار با مشتریان خودشیفته را به خوبی توصیف می کند. وقتی فردی شجاعت می کند که از "پوسته خودشیفته" بیرون بیاید و درد خود را با من در میان بگذارد ، اتفاقات بسیار مهمی رخ می دهد ، من می توانم آنها را اعتماد لمس کننده و گرمای انسانی که بین مردم ایجاد می شود - "زیبایی" روابط انسانی ، بنامم. این لحظات مهم و شفابخش هستند.
این لحظات به پایان می رسد ، فرد دوباره به درون "پوسته خودشیفته" می خزد ، اما بسیار مهم است که او این تجربه را دریافت کرده است. سپس ممکن است دوباره بخواهد "بیرون" بیاید و شاید بدون دفاع های خودشیفته مدت بیشتری بماند.
به عنوان نکته نهایی ، مهم است که اضافه کنید: محدودیت ها.
4) هر کسی محدودیت هایی دارد. محدودیت هایی برای درمانگر ، مراجعه کننده و خود درمان وجود دارد. ما نمی توانیم همه کارها را انجام دهیم - و این مهم است که بپذیریم. برخی شفا خواهند یافت ، برخی دیگر شفا نخواهند یافت. ممکن است بعداً شفا یابد ، یا نه. اما پذیرش محدودیت ها و عدم امکان کامل بودن این جهان ، محدودیت ها و عدم امکان کامل بودن انسان بسیار مهم است.
در پایان پست ، می توانم بگویم که دو چیز در درک نحوه برخورد با استهلاک بسیار به من کمک کرد: درمان شخصی و خود تجربه استهلاک. به عنوان مثال ، با توجه به اینکه من به عنوان یک روانشناس بی ارزش شده ام ، از طریق این تجربه در پیشرفت حرفه ای ، ثبات بیشتری کسب کردم. من فکر می کنم این اتفاق افتاده است ، زیرا در پاسخ به استهلاک ، توجه به محدودیت ها ، فرصت ها و محدودیت های من برای من مهم بود.
P. S. استهلاک توسط مشتری خودشیفته بخشی از داستان ، یک طرف سکه است. مورد دیگری نیز وجود دارد - وقتی مشتری از شما بسیار تعریف می کند ، "خودشیفته بلند می شود." من فکر می کنم همان اصول باید در مورد "ارتفاع خودشیفته" اعمال شود که در مورد استهلاک.
پاییز 2015.
توصیه شده:
کاهش ارزش زنانگی یا چگونه می توان مرد شایسته ای پیدا کرد؟
در این مقاله به نظر من یکی از رایج ترین دلایل عدم پذیرش جنسیت ، یعنی: تصمیم عاطفی کودکان برای فرزند بودن از جنس مخالف. من مواردی را می شناسم که یک پسر تصمیم گرفت دختر بهتری باشد و دیگر نمی خواست پسر شود ، اما می خواست دختر شود ، اما به دلیل نگرش شوونیستی نسبتاً گسترده ای که نسبت به زنان در جامعه ما وجود دارد ، من توضیح خواهم داد وضعیت چگونه رفتار شوونیستی پدرش بر زندگی بعدی دخترش تأثیر گذاشت.
من یک فرد بی ارزش هستم. کاهش ارزش خود: چگونه از فروپاشی جلوگیری کنیم
توانایی بی ارزش کردن چیزی - خود ، دیگران ، اقدامات خودمان و دیگران ، نتایج ، دستاوردها - این نوعی دفاع روانی است که ما برای توقف در تجربیات پیچیده مختلف که می توانیم با آن روبرو شویم استفاده می کنیم. به طور کلی ، هرگونه دفاع روانی برای متوقف کردن نوعی تجربه واقعی طراحی شده است ، زیرا روان آن را صدمه به تمامیت خود می داند.
جنبه های روانشناختی و مزایای ثانویه مشتری "کاهش وزن"
ابتدای مقاله در اینجا رژیم غذایی است - یادداشت هایی از زندگی مشتریان روانی اگر می دانیم که ویژگی های قانون اساسی ما به گونه ای است که تمایل به اضافه وزن داریم ، باید رژیم را به عنوان مترادف روزه داری فراموش کنیم و معنای جدیدی از عبارت رژیم را بیاموزیم:
شخصیت خودشیفته: یادداشت های سخنرانی توسط ماریا میخایلووا
خودشیفتگی واقعی و سطحی است خودشیفتگی در تمام زندگی ما رخنه کرده است. خودشیفتگی خاصی می تواند در افراد کاملاً عادی نهفته باشد. این خودشیفتگی سطحی و معرفی شده است. واقعیت این است که همه ما باید انتظارات و الزامات عمومی را برآورده کنیم تا از ما قدردانی شود.
کاهش ارزش: چگونه دفاع های روانی در برابر ما می چرخند و زندگی ما را بی ارزش و ما را ناخشنود می کند
دفاع روانی یکی از قدیمی ترین مفاهیم در روانکاوی است که توسط زیگموند فروید کشف و توسط پیروانش توسعه یافته است. هنوز توسط اکثر رواندرمانگران استفاده می شود. با این حال ، در جهات مختلف ، بسته به ایده های اساسی در مورد ساختار روان انسان ، این پدیده کمی متفاوت توصیف می شود.