خودشیفتگی ، کلیت ، تقلید و نگاه

فهرست مطالب:

خودشیفتگی ، کلیت ، تقلید و نگاه
خودشیفتگی ، کلیت ، تقلید و نگاه
Anonim

و عیسی گفت:

من به قضاوت در این دنیا رسیدم ،

تا نابینایان ببینند

اما کسانی که می بینند کور شده اند.

یوحنا 9:39

خودشیفتگی ، به عنوان یک مفهوم روانکاوی ، با شکل گیری I ارتباط تنگاتنگی دارد و نقش بسیار مهمی در این فرایند توسط میدان بصری ادراک و ایده خود فضا ایفا می شود. در افسانه زیبای نرگس ، یک جوان زیبا توسط یک تصویر اسیر می شود ، در حالت بی حرکت منجمد می شود ، حتی پس از مرگ باقی می ماند ، قادر به نگاه کردن نیست ، به یک تصویر ابدی از هنرمندان و شاعران تبدیل می شود.

در سال 1914 ، فروید محوری برای کل کار نظریه روانکاوی "مقدمه ای بر خودشیفتگی" منتشر می کند ، که در حالی که گفته می شود چیزی بیش از تقریب به موضوع نیست ، با این وجود شامل تعدادی مقررات اساسی است. تمرکز ایده ها در این متن به حدی زیاد است که بسیاری از چیزها غیرقابل تشخیص و متناقض به نظر می رسند. به طور کلی ، ارائه محتوای این متن به طور کامل ، ساده و واضح امکان پذیر نیست - همیشه کمی دست کم گرفتن وجود دارد ، یک لکه. این ویژگی هر متن روانکاوانه در اینجا به وضوح خود را نشان می دهد. شما می توانید چنین دستگاه ارائه را با یک گره در مفهوم توپولوژیکی مقایسه کنید ، این بدان معناست که اگر تمامیت موضوعات معنایی را نقض نکنید ، آنها را تحریف یا ساده نکنید ، هر گونه دستکاری می تواند منجر به انبوهی از تفاسیر جدید شود (نمایش) ، اما همه آنها در یک ساختار بسته بندی می شوند.

این مقاله سعی می کند مدل ساختاری نظریه خودشیفتگی فروید را با مقایسه برخی ایده ها در مورد ظاهر و از بین رفتن ذهنیت در زمینه بینایی روشن کند.

نظریه خودشیفتگی اثر لو آندریاس-سالومه

در طرح افسانه نرگس ، لو آندریاس سالومه توجه را به این واقعیت جلب می کند که "نه به آینه ای که توسط دست بشر ساخته شده است ، بلکه به آینه طبیعت نگاه می کند. شاید او خود را در بازتاب آینه چنین نمی دید ، بلکه خود را گویی همه چیز بود »[1]. این ایده در متن "جهت گیری دوگانه خودشیفتگی" (1921) بیان می شود ، جایی که لو آندریاس سالومه بر "دوگانگی ذاتی مفهوم خودشیفتگی" فروید تأکید می کند ، و بر "جنبه ای کمتر آشکار [احساس] ثابت ، شناسایی با کلیت. " دوگانگی در چارچوب اولین نظریه رانندگی ترسیم شده است ، لو آندریاس سالومه تأکید می کند که خودشیفتگی نه تنها محرک های خود حفظ ، بلکه انگیزه های جنسی را نیز مشخص می کند. به طور کلی ، این دیدگاه کاملاً با دگرگونی نظریه رانندگی هایی که فروید در 1920 انجام داد مطابقت دارد ، در نتیجه محرکهای حفظ خود نظریه اول به دسته محرک های زندگی تبدیل شد ، یعنی ، همچنین مشخص شد که آنها در اقتصاد میل جنسی ثبت شده اند.

این libidinality است ، یعنی پیوند خودشیفتگی با جاذبه ، که لو آندریاس سالومه در متن خود بر آن تأکید می کند ، اما او همیشه خودشیفتگی را در کلید تصعید به عنوان چیزی که در خدمت عشق به شیء است ، از ارزشهای اخلاقی و هنری حمایت می کند ، می داند. خلاقیت به گفته وی ، در هر سه مورد مذکور ، موضوع با توجه به مدل وحدت نوزادان اولیه با محیط خارجی ، مرزهای I خود را گسترش می دهد. این دیدگاه برخلاف قضاوت ساده ساده شده درباره خودشیفتگی در سطح نمایش توصیفی ، به عنوان حالت خودکفایی و عشق به خود است. لو آندریاس سالومه از خودشیفتگی به عنوان پایه و اساس عمل عشق به خود و جهان می گوید ، زیرا با گسترش ، من شخصی خود اشیای خارجی را در ترکیب خود شامل می شود ، که کاملاً در "همه چیز" حل می شوند.

به نظر می رسد این امر با نظریه فروید مغایر است که می گوید عمل خودشیفتگی به منظور بستن و حذف میل جنسی اشیاء به نفع خود است ، اما از اولین کاربرد مفهوم خودشیفتگی در روانکاوی ، به عنوان یک گذار نامیده می شود. مرحله از خودکار به آلوئروتیسم ،در این مرحله ، پوسته کامل و خودکفایی شکسته می شود ، همراه با انتقال به رابطه با شی ، که همیشه با کمبود مشخص می شود. در سال 1929 ، فروید با تأمل بر ماهیت "احساس اقیانوسی" ، این حالت را چنین توصیف می کند: "ابتدا من همه چیز را شامل می شود ، و سپس جهان خارجی از آن بیرون می آید" [2] ، لو آندریاس سالومه نیز معتقد است ، او این را به هم متصل می کند. با انحلال کامل شکل I در پس زمینه جهان خارج. فروید به فکر خود ادامه می دهد: "حس کنونی من از من فقط بقایای چروکیده ای از برخی احساسات گسترده و حتی فراگیر است که با جدایی ناپذیری من از جهان خارج مطابقت دارد." جنبه گسترش خودشیفتگی خود ، که لو آندریاس سالومه بر کار آن تأکید دارد ، با بازگشت به خودشیفتگی اولیه نظریه فروید مطابقت دارد.

مشخص است که لو آندریاس سالومه از نزدیکترین بنیانگذاران روانکاوی شد و به خوبی در تصویر زندگی شخصی و حرفه ای خود قرار گرفت. از کودکی ، او توسط توجه مردان احاطه شده بود و طبق شهادت طرفداران متعدد ، او همیشه می دانست چگونه گوش دهد و درک کند. به نظر می رسد که لو آندریاس سالومه مطابق با نظریه خود ، روابط خود را با دیگران ، از جمله در جهت منافع آنها ، گسترش داده و مرزهای خود من را گسترش داده است [3]. یعنی در مدلی که او پیشنهاد کرده است ، ویژگی های داستان زندگی او حدس زده می شود ، که ظاهراً ناشی از فانتسم خود او است ، با این وجود ، ارائه او به وضوح نشان می دهد که در نظریه لاکان ، آن را ثبت خیالی و ایده خودشیفتگی به عنوان یک وحدت به ویژه سازگار است. با محیط خارجی با مفهوم تقلید توسط راجر کایو ، که لاکان به آن اشاره می کند تا نقش ثبت خیالی و میدان دید را در کار جاذبه مشخص کند.

تقلید توسط راجر کایو

در تحقیقات خود ، راجر کایوی مشغول مقایسه رفتار حشرات و اسطوره های بشری است و از موقعیت برگسون شروع می کند ، که بر اساس آن "بازنمایی اسطوره ای (" تصویری تقریباً توهم زا) در غیاب غریزه برای ایجاد رفتاری که مشروط به آن باشد »[4]. در استدلال راجر کایو ، رفتار غریزی حیوانات و کار یک فرد خیالی با ساختار یکسانی مشروط است ، اما در سطوح مختلف بیان می شود: نوع یکسان ، بر اساس غریزه ، عمل در دنیای حیوانات مطابق با طرح اسطوره ای در انسان است فرهنگ ، و در خیالات و تصورات وسواسی تکرار می شود. بنابراین ، با مطالعه رفتار برخی از حیوانات ، می توان بهتر (او "با اطمینان بیشتر از روانکاوی [5] [5] می نویسد) ساختار" گره فرایندهای روانی "را روشن کند.

علاوه بر این ، با تکیه بر تحقیقات زیست شناسان ، راجر کایلوس از تشخیص اینکه غریزه فقط وظایف حفظ و تکثیر خود را دارد ، امتناع می ورزد ؛ او مواردی از رفتارهای غریزی را که منجر به مرگ فرد و خطری برای وجود کل می شود ذکر می کند. گونه ها. در این استدلال ، راجر کایوآ از "اصل نیروانا" فروید به عنوان اشتیاق اولیه همه موجودات زنده برای بازگشت به وضعیت بقیه زندگی معدنی [6] یاد می کند و نظریه وایزمن ، در جنسیت بر "عامل عمیق مرگ و منشأ دیالکتیکی آن”[7]. در آثار راجر کایلو ، بارورترین پدیده برای مطالعه اساطیر از زندگی جهان حیوانات تقلید است ، که "در شکل حسی-مجازی نوعی تسلیم زندگی است" [8] ، یعنی ، در کنار انگیزه مرگ عمل می کند.

علاوه بر این ، تقلید در دنیای حیوانات که زندگی را به بی جان تشبیه می کند ، به عنوان نمونه اولیه تصعید خلاقانه هنرمند ظاهر می شود و جهان اطراف او را در تصویری یخ زده به تصویر می کشد. برخی از محققان حتی معتقدند که "تقلید حشرات غیر ضروری و بیش از حد چیزی جز زیبایی زیبا ، هنر برای هنر ، پیچیدگی ، لطف نیست" [9]. از این نظر ، تقلید یک "تجمل خطرناک" است [10] ، در نتیجه "وسوسه فضا" [11] ، فرایند "شخصی سازی از طریق ادغام با فضا" [12].

در رابطه یک فرد با فضا ، راجر کایل سه عملکرد تقلید را تشخیص می دهد: استهزاء ، استتار و ارعاب ، و آنها را با سه نوع موضوع اساطیری در انسان پیوند می دهد. تحقیر در دنیای حیوانات به معنای تلاش برای خود را به عنوان نماینده گونه دیگر نشان می دهد ، این در اساطیر دگردیسی ، یعنی در داستانهای دگرگونی ها و دگرگونی ها آشکار می شود. استتار با جذب با محیط خارجی همراه است ، از نظر اسطوره ای این امر در داستانهایی در مورد توانایی نامرئی بودن ، یعنی ناپدید شدن بیان می شود. ترس از این است که حیوان با تغییر ظاهر خود ، مهاجم یا قربانی را می ترساند یا فلج می کند ، در حالی که تهدیدی واقعی نیست ، در اسطوره شناسی این امر با "چشم بد" ، موجوداتی مانند مدوسا و نقش ماسک در جوامع ابتدایی مرتبط است. و ماسک می زند [13]. به گفته راجر کایو ، جذب با دیگری (تظاهر به مسخ و دگرگون شدن) به ناپدید شدن کمک می کند (استتار-نامرئی شدن). یعنی ، ظاهر ناگهانی "هیچ جا" فلج ، مسحور یا باعث ایجاد وحشت می شود ، یعنی عملکرد سوم به نوعی پدیده تقلید را "تاج" می کند [14] ، حیوان در اجرای این عملکرد به معنای واقعی کلمه بیان می کند تمایل به گسترش ، افزایش دید اندازه آن. اگر برای عملکردهای استتار و استتار ، عامل مهمی جذب یک فرد از گونه یا محیط دیگر است ، در عملکرد ارعاب ، عامل جذب چنین نقشی را بازی نمی کند ، ظاهر ناگهانی یا ضرب آهنگ ظاهر و ناپدید شدن مهم است.

دیدگاه لاکان

تقلید در دنیای حیوانات و بیان آن در اساطیر ، که توسط راجر کایل پیشنهاد شده است ، به لاکان کمک می کند تا وضعیت جسم را در زمینه بینایی روشن کند. در سمینار 11 ، مبحث شکاف بین چشم و نگاه تبدیل به یک نقطه گذار بین مفاهیم ناخودآگاه و تکرار از یک سو و مفاهیم انتقال و جاذبه از سوی دیگر می شود.

"در روابط تعیین شده توسط بینایی ، شیئی که فانتسم به آن بستگی دارد ، و سوژه سوسو زدن و تردید به آن بستگی دارد ، نگاه است" [15]. لاکان نگاه را به عنوان مصداق ترین مثال از شیء a تعریف می کند که در اثر صدمه ای که به خود وارد می شود در نتیجه نزدیک شدن به واقعیت پدیدار می شود [16]. نگاه "در طرف دیگر" از دید و نامرئی قرار دارد ، این چیزی است که همیشه از میدان دید فرار می کند و به هیچ وجه در فضا قرار نمی گیرد - نگاه از همه جا نگاه می کند [17].

آنچه که ثبت خیالی را تعیین می کند ، طبق قانون چشم انداز مستقیم فضای سه بعدی ساخته شده است ، که توسط بینایی چشم سوژه که موقعیت ممتاز ناظر تصویر جهان اطراف را اشغال می کند ایجاد می شود و تسلط بر آن با کمک شناخت ، که همانطور که لاکان تأکید می کند ، همیشه یک تعیین است. در این دیدگاه مستقیم ، بازتاب خود امکان پذیر است و وظیفه یک روانشناس یا روان درمانگر این است که نامرئی را نمایان سازد [18] ، این رابطه پیش آگاهانه با خودآگاه است ، من شخصی خود با دیگری کوچک.

جنبه درزگیر چشم انداز مستقیم ، دیدگاه معکوس است ، که در آن خود شخص در تصویر ، به عنوان یک نقطه در میان سایر نکات ، در تصویر نقش بسته است ، در این موقعیت او با سوال میل دیگری بزرگ روبرو می شود ، و در دیدگاه مخالف او به چشم هایش اجازه می دهد تا درباره خودشان بدانند. فروید از این دیدگاه به عنوان سومین ضربه به خودشیفتگی انسانی یاد می کند که روانکاوی به آن وارد می کند و در نتیجه امتیاز موضوع آگاهی را نفی می کند. بنابراین ، واقعیتی که در چشم انداز مستقیم سوژه مشاهده می شود ، با خیال پردازی مشخص می شود ، که عبارت است از ارتباط موضوع متقاطع با شیء a.

واسطه رابطه بین موضوع متقاطع و شیء و در مورد رانندگی اسکوپیک ، نقطه ای است که نگاه را از سوژه پنهان می کند ، و در شکل آن خود به عنصری از تصویر تبدیل می شود. برای توضیح ابهام موقعیت سوژه و ضربان گذر از منظر مستقیم به معکوس ، لاکان داستانی از دوران جوانی خود را روایت می کند وقتی ماهیگیری که او را می شناسد شیشه ای براق را به او نشان می دهد که روی سطح آب شناور است و می پرسد: این شیشه را می بینید؟ او را می بینی؟ دقیقاً ، اما او - نه شما! "[19]جوان لکان سعی می کند از هیچ چیز غافل نشود ، او بسیار کنجکاو است ، اما به نظر می رسد یک نقطه غیرقابل تشخیص برای قوطی است که به "تمرکز همه چیز که به او نگاه می کند" تبدیل می شود.

این وضعیت را می توان از نقطه نظر 3 عملکرد تقلید مشاهده کرد. فحاشی این واقعیت را شامل می شد که لاکان سعی کرد خود را به عنوان "گونه ای متفاوت" ، یعنی ماهیگیر ، معرفی کند ، که باید در استتار مثر باشد ، زیرا او می خواست به نوعی در محیط ادغام شود ، همانطور که می گوید ، "برای فرو رفتن. به عنصر مستقیم و فعال - روستایی ، شکار یا حتی دریا "[20]. و سرانجام ، با عملکرد سوم ، به طور فعال خود را به عنوان نقطه ای در تضاد کامل با محیط اطراف خود معرفی می کند.

لاکان می گوید: «تقلید کردن به معنای بازتولید یک تصویر است. اما برای تقلید از سوژه به معنای واقع شدن در چارچوب یک کارکرد خاص است که عملکرد آن او را به خود جلب می کند »[21]. بنابراین ، تقلید به طور کلی ، و سه نوع آن را می توان به عنوان ناپدید شدن سوژه در عملکرد تفسیر کرد: 1) در زمینه دید ، او شکل دیگری را پیدا می کند (فحاشی) ؛ 2) ناپدید می شود ، با پس زمینه ادغام می شود (استتار) ؛ 3) دوباره به طور فعال وارد بعد قابل مشاهده می شود ، اما قبلاً برای اجرای یک عملکرد خاص تغییر کرده است ، یعنی در نهایت خود را به عنوان چنین حذف کرده است.

به خودشیفتگی

با توجه به طرح حماسه باستانی ، نرگس عاشق است و می میرد و به گفته برخی از محققان متن اوید ، علت مرگ یک نگاه بیشتر نیست [22]. از نظر روانکاوی ، این داستانی در مورد ظاهر و ناپدید شدن موضوع ، کار محرک و نقش میدان قابل مشاهده است.

در سطح کلی نظریه خودشیفتگی که فروید ارائه می دهد ، می توان ارقام زیر را تشخیص داد:

- ظاهر کانتور شخص من در تصویر جهان پیرامون ،

- به دست آوردن وحدت من شخصی خود در تصویر یک شیء قابل مشاهده ،

- ایجاد روابط با اشیاء خارجی به نفع (دید) خود شخص.

فروید در ابتدا خودشیفتگی را در چارچوب اقتصاد میل جنسی میل جنسی از طریق تمایز بین میل جنسی و میل جنسی تعریف می کند ، یعنی مدل نظری خودشیفتگی چرخه گردش میل جنسی بین خود و شی را توصیف می کند. مشخصه دوگانه میل جنسی در نظریه خودشیفتگی مربوط به سطح نوار موبیوس است که بسته به دیدگاه انتخاب شده ، یک طرفه یا دو طرفه به نظر می رسد.

بنابراین ، مفهوم خودشیفتگی به عنوان یک فرایند قبل از لیبیدین تنها با هدف "حبس در خود" مقوله توصیفی و تشخیصی دیگری را اضافه می کند ، اما ماهیت ساختاری مدل ارائه شده توسط فروید را بسیار ساده می کند.

لو آندریاس-سالومه که در چارچوب اولین نظریه درایوها باقی مانده است ، به تغییر معنا در تفسیر خودشیفتگی توجه می کند و بر جهت گیری دوگانه آن تأکید می کند. لو آندریاس-سالومه نقش خودشیفتگی را در عشق و زندگی جنسی با کمک یک مفهوم اصلی تعریف می کند. این جنبه شناسایی با کلیت را برجسته می کند ، که بردار خود را برای گسترش به جهان خارج تنظیم می کند. در سطح مقایسه فضایی مدلها ، لو آندریاس-سالومه ، همانطور که گفته شد ، دیدگاه ارائه شده توسط فروید را معکوس می کند ، که بر اساس آن فرایند خودشیفتگی با خروج میل جنسی از اجسام جهان خارج به سمت I همراه است. جهت دو مدل در سطح نمایش بصری دارای یک راه حل مشترک در سطح ساختار توپولوژیکی است.

تحقیقات راجر کایلوس به ما اجازه می دهد تا فرضیه لو آندریاس-سالومه در مورد تمایل به شناسایی با کلیت در مختصات فضایی میدان دید را با جزئیات بیشتری درک کنیم. پدیده تقلید در نمایش راجر کایلوآ به لاکان کمک می کند تا شکاف بین چشم و نگاه را شکل دهد ، که از طریق آن جاذبه در میدان دید خود را اعلام می کند [23]. اما این گفتگو دیگر در مورد شکل گیری I نخواهد بود ، بلکه در مورد وجود سوسو زدن سوژه ناخودآگاه خواهد بود.

مفهومی که لاکان در سمینار 11 به سمت آن حرکت می کند ، مفهوم جاذبه است. و طبق طرح نهایی ، رضایت از جاذبه باعث بسته شدن خطوط اطراف جسم می شود.اگر سوژه بتواند دیگری را به شیوه خاصی درگیر کند ، و در عین حال میل به دیگری را به دست آورد ، خطوط بسته می شوند. به ویژه برای درایو بصری ، نتیجه این است که "شما را مجبور می کند به خودتان نگاه کنید". جنبه فعال درایو مربوط به ایده پرتاب کردن خود به تصویر برای نگاه دیگری است ، طرف غیرفعال رانندگی به این واقعیت مربوط می شود که در این تصویر سوژه در اجرای یک عملکرد یخ می زند یا می میرد [25]. پرتاب کردن به داخل تصویر لحظه ای از وجود سوژه است که هیچ پسوند زمانی ندارد. کار درایو به عملکرد دال تقلیل می یابد ، که با ظاهر شدن آن در دیگری باعث تولد سوژه می شود و در آن فاعل فوراً محکم منجمد می شود [26]. اینگونه است که لاکان ذات جاذبه را توضیح می دهد ، که نه بر اساس تفاوت جنسیتها ، بلکه بر اساس واقعیت جدایی است ، که در نتیجه آن 1) چیزی ، یعنی میل جنسی ، به یک اندام جذب تبدیل می شود [27] ، به شکل شیء a ؛ 2) رابطه جنسی ضامن مرگ می شود.

بنابراین ، مدل ارائه شده توسط فروید در کار خود "مقدمه ای بر خودشیفتگی" حاوی یک معنای پیچیده و ظرفیت است. این را می توان هم در سطح محتوای طرح اسطوره ای باستان و هم در سطح مطابقت ساختاری بین مدلهای خودشکوفایی و شکل گیری موضوع مشاهده کرد. در نظریه لاکان ، مطالعه هم ترازی گره ای سه ثبت و سایر رویکردهای توپولوژیکی می تواند منجر به روشن شدن این مکاتبات شود.

منابع از

آندریاس-سالومه ال. جهت گیری دوگانه خودشیفتگی

Caillois R. "افسانه و انسان. انسان و مقدس" // Caillois R. Meduse et Cie

Kinyar P. جنس و ترس

سمینارهای لاکان ج ، کتاب 11 چهار مفهوم اساسی روانکاوی

Mazin V. Femme fatale Lou Andreas-Salome؛ گزارش در کنفرانسی در سن پترزبورگ - متن در شبکه موجود است

Smuliansky A. دید نامرئی. برخی از ادعاهای روان درمانی. لاکانالیا # 6 2011

Smulyansky A. Lacan-برنامه آموزشی 1 فصل ، 1 شماره "کار خیالی در عمل جذب جنسی"

فروید ز. "جاذبه ها و سرنوشت های آنها"

فروید ز. "به سوی مقدمه ای بر خودشیفتگی"

فروید ز. "ضعف فرهنگ"

[1] آندریاس-سالومه ال. جهت گیری دوگانه خودشیفتگی

[2] فروید ز. نارضایتی از فرهنگ (1930) م.: OOO "Firma STD" ، 2006 P.200

[3] V. V. Mazin را ببینید. Femme fatale Lou Andreas-Salomé؛ گزارش در کنفرانسی در سن پترزبورگ - متن در شبکه موجود است

[4] Caillois R. "افسانه و انسان. انسان و مقدس" M.: OGI 2003 ، p.44

[5] همان ، ص 50

[6] همان ، ص 78

[7] همان ، ص 79

[8] همان ، ص 78

[9] همان ، ص 101

[10] همان ، ص 95

[11] همان ، ص 96

[12] همان ، ص 98

[13] Caillois R. Meduse et Cیعنی، گالی مارد ، 1960 ، ص 77-80

[14] همان ، 116

[15] لاکان ج. (1964). سمینارها ، کتاب 11 "چهار مفهوم اساسی روانکاوی" م.: گنوز ، لوگوس. 2017 ، C.92

[16] علاقه ای که سوژه به انشعاب خود نشان می دهد به این دلیل است که این انشعاب باعث می شود - با آن امتیاز ، از برخی جدایی های اولیه ، از برخی به خود وارد شده و نزدیک شدن به واقع باعث قطع عضوی توسط شیء بوجود آمده شود ، که در جبر ما شیء a نامیده می شود …

همان ، ص 92

[17] اگر از یک نقطه می بینم ، پس چون وجود دارم ، نگاه از همه جا به من معطوف است

همان ، ص 80

[18] رجوع کنید به Smuliansky A. قابلیت مشاهده نامرئی. برخی از ادعاهای روان درمانی. لاکانالیا # 6 2011

[19] همان ، ص 106

[20] همان ، ص 106

[21] همان ، ص 111

[22] Kinyar P. جنسیت و ترس: مقالات ، م.: متن ، 2000

[23] چشم و نگاه - این بین ماست که ترک برای ما قرار دارد ، که از طریق آن جاذبه در میدان بینایی خود را نشان می دهد.

لاکان جی (1964). سمینارها ، کتاب 11 "چهار مفهوم اساسی روانکاوی" م.: گنوس ، لوگوس. 2017 ، C.81

[24] همان ، 196-197

[25] همان ، 212-213 con 15

[26] موضوع فقط زمانی به دنیا می آید که دال در زمینه دیگری ظاهر شود. اما دقیقاً به همین دلیل است که آنچه که متولد می شود - و قبل از آن هیچ بود - موضوعی که در شرف تبدیل شدن است ، در دال محکم منجمد می شود

همان ، ص 211

[27] همان ، ص 208

مقاله در ژوئن 2019 در وب سایت znakperemen.ru منتشر شد

توصیه شده: