تقلید

تصویری: تقلید

تصویری: تقلید
تصویری: حفلة 11 - أقوى تقليد للفنانين مع أحمد خشبه "أطاطا وأبو حفيظة وعادل أدهم وغيرهم" 2024, آوریل
تقلید
تقلید
Anonim
Image
Image

در واقع ، "فرد سالم جامعه ما" دستکاری (نشان دادن رفتار در پی اهداف پنهان) را طبیعی می داند. مردم آماده تقلید از احساسات ، رفتار ، هنجارهای اجتماعی هستند ، در حالی که در واقع این احساسات را تجربه نمی کنند ، نمی خواهند چنین رفتار کنند ، به هنجارهای اجتماعی مقرر اعتقاد ندارند ، اما باید همه اینها را بازی کنند تا طبیعی به نظر برسند.

Image
Image

برده داری دسته جمعی - من آن را چنین می نامم. از آنجا که آقای دروغ مستبد می شود ، دروغ ها و ناهماهنگی های بیشتر بین داخلی و خارجی بیشتر می شود - روان رنجوری عمیق تر ، که در نهایت منجر به روان پریشی می شود. چه باید کرد؟

شخصی بازی تقلیدی را آغاز می کند - وقتی واقعیت به تدریج به دو قسمت تقسیم می شود: در درون خود شخص به گونه ای زندگی می کند و برای جامعه - به گونه ای دیگر عمل می کند. واضح است که این بازی دوگانه با گذشت زمان بیشتر و بیشتر خسته کننده می شود ، احساسات از کار افتاده ، ناامیدی به وجود می آید ، از دست دادن معنا و پیامدهای دیگر ، که در هر مورد می تواند شکل فردی داشته باشد. افرادی هستند که واقعیت درونی را انتخاب می کنند ، و فقط آن. سپس ممکن است رفتار آنها در جامعه با قالب اعمال شده برای همه مطابقت نداشته باشد ، و در اینجا مشکلات آنها ، هم برای شخص و هم برای اطرافیانش بوجود می آید.

همچنین کسانی هستند که واقعیت درونی را انتخاب می کنند ، اما در عین حال در چارچوب نقش باقی می مانند و سعی می کنند آن را به جهان بینی درونی خود نزدیک کنند. آنها جامعه را رها نمی کنند ، آن را سرزنش یا تحقیر نمی کنند ، اما چشم خود را بر ناسازگاری ها و حفره های عادی در هنجارهای اجتماعی نمی بندند.

به احتمال زیاد ، هر یک از ما نقش های اجتماعی مهمی برای خود داریم. هر نقش در زمینه الزامات و ارزشهای ترجیحی وجود دارد ، و این واقعیت ارزش تشخیص دارد. به عنوان مثال ، نقش مادر مستلزم یک رفتار است (و البته متناسب با مدل اجتماعی ایده آل زودگذر) و بنابراین چارچوب "مطابقت" خاص خود را دارد. این نقشها به سادگی تاریک هستند و همه چیز با آنها روشن است ، زیرا اساساً همه ما انسان هستیم ، اما وقتی ارزشهای درونی با رفتارهای ترجیحی اجتماعی در تضاد قرار می گیرند ، چه کنیم؟ از این گذشته ، ما به راحتی با برخی از الزامات موافقت می کنیم ، به نظر می رسد که آنها در تصویر داخلی ما از جهان ساخته شده اند. دیگران باعث اختلاف نظر عاطفی می شوند و شخص با یک انتخاب وجودی روبرو می شود: در واقع ، می توان چنین تصور کرد: "اگر موافق باشم ، به خودم و آنچه احساس می کنم خیانت می کنم" ، اما "اگر موافق نباشم ، آنها من را نخواهند پذیرفت. ، من خودم را مطرود خواهم دید."

فرایند فرد سازی ، فرض کنیم بلوغ یک فرد ، با این انتخاب همراه است (به عنوان مثال ، "اعتراض نوجوانان" را به خاطر بسپارید). دیر یا زود ، برای حرکت به "سطح جدیدی از خویشتن" ، فرد باید در تعارض نامرئی با عموم قرار گیرد ، تا از حق بودن و حق احساسات و افکار خود دفاع کند.

در یکی از جلسات ، مشتری در مورد روشی که برای خود اختراع کرده بود به من گفت. این کفاره فرصت این است که خودتان باشید (زیرا ، همانطور که مشتری من معتقد است ، جامعه همیشه برای هر ارتداد نیاز به فداکاری دارد). شخصی با انجام برخی فعالیتهای مهم اجتماعی یا بسیار مهم برای جامعه ، حق خود را می خرد (برای مثال ، جایگزینی این شخص با شخص دیگری دشوار است). اگر جامعه مزایای آشکاری برای خود داشته باشد "آماده تحمل" است.

چنین غرامت مورد توجه است. با این حال ، اگر شخصی از چنین فعالیتهایی لذت نبرد ، واقعاً نیازی به انجام این کار احساس نمی کند ، اما به منظور "خریدن حق خود" ، پس به نظر من این یک دام و خود دیگری است -فریب. از سوی دیگر ، موفقیت منطق درمانی ویکتور فرانکل وجود دارد ، که هنوز به بسیاری از افراد کمک می کند تا از طریق جستجوی فعالیتهایی که از نظر اجتماعی قابل توجه هستند و مورد تقاضای دیگران هستند ، داخلی و خارجی را آشتی دهند. واکنش چنین فعالیتهایی به فرد انرژی می دهد ، زندگی او را پر از معنا می کند.از طریق چنین فعالیتی ، او خود ، انگیزه های عمیق واقعی و خواسته های خود را می آموزد ، که پاسخ مثبت افراد دیگری را که ممکن است قبلاً پنهان و سرکوب شده بودند ، برانگیزد. من درک می کنم که در این مقاله موضوعی را مطرح می کنم که برای خودم آسان نیست ، مبهم. چگونه می توان از نظر اجتماعی راحت بود (زیرا مجموعه و همه هنجارهای آن به این کاهش می یابد) و در عین حال به خود ، به فردیت خود خیانت نمی کنید …

من موفق شدم در کتابهای اورت شستروم ، ویکتور فرانکل ، کارل گوستاو یونگ و نویسندگان دیگر سازش پیدا کنم. هر یک از آنها از زوایای مختلف و به روشهای مختلف به این مشکل نزدیک می شوند ، اما تقریباً همه آنها نشان می دهد که آگاهی از فرآیند تقلید در حال حاضر منجر به شفای بخشی از خود ما می شود که به خاطر انطباق با جامعه قربانی شده است. و سپس دو مرحله اصلی وجود دارد:

1. خودتان گوش دهید و بشنوید. من واقعاً چه چیزی را دوست دارم؟ آیا من واقعاً این را می خواهم؟ این به من کمک می کند تا درک کنم که من چقدر واقعی هستم ، حتی برای خودم ، در درون خودم.

2. در ابتدا از تقليد دست برداريد و راحت ترين حالت را داشته باشيد و مشاهده كنيد كه من در اين مورد چه احساسي دارم ، چه اتفاقاتي در اطراف مي افتد در حالي كه تقليد نمي كنم. علاوه بر این ، این روند را می توان به سایر زمینه های زندگی شما نیز تسری داد.

و در نهایت ،.. تقلید ساده ترین راه برای حل مشکلات فوری در زندگی است. به نظر می رسد تظاهر کردن آسان تر است و هرکسی آنچه را که نیاز داریم انجام می دهد. اما این یک تصور غلط است که اغلب منجر به ناامیدی می شود.

خود را به گونه ای نشان دهید که یکپارچگی خود را حفظ کرده و با جامعه تعامل داشته باشید یک عمل خلاقانه است که مستلزم مهارت و ارائه طنز خوب است. به ندرت کسی موفق می شود این کار را فوراً انجام دهد ، اما اگر این مقاله شما را بی تفاوت نگذاشته و احساس می کنید تقلید آنقدر از نشاط و انرژی شما را می گیرد که دیگر نمی توانید از آن حمایت کنید و در شرف شکستن هستید ، پس تقلید را کنار بگذارید. (ابتدا در کارهای کوچک ، سپس بزرگ) روز به روز ، می توانید کیفیت متفاوتی از زندگی را تجربه کنید. باور نکنید ، بررسی کنید ؛).

توصیه شده: