راه خودکارسازی

فهرست مطالب:

تصویری: راه خودکارسازی

تصویری: راه خودکارسازی
تصویری: آموزش نرم افزار اتوماسیون اداری ارگس - جلسه سوم 2024, ممکن است
راه خودکارسازی
راه خودکارسازی
Anonim

برای من ، اصل روان تنی خشونت علیه خود است.

و میزان بدخیمی و مخرب بودن آن

با میزان سوء استفاده از خود ارتباط دارد.

من با انتشار یادداشت های درمانی به اشتراک گذاری یافته های حرفه ای خود ادامه می دهم. این بار در مورد پدیده خشونت علیه خود می نویسم. این پدیده آنقدر رایج و معمولی است که بسیاری از خوانندگان ممکن است تصور کنند که داستانهای توصیف شده در متن از زندگی آنها گرفته شده است. این موارد در واقع واقعی هستند و با اجازه مشتریان من در متن بازتولید می شوند.

در کار خود ، من اغلب در مشتریانی که مستعد جوش زدن هستند ، تنش زیاد ، مشکل در آرامش ، افزایش فعالیت ارادی را مشاهده می کنم: گویی آنها همیشه در حالت آمادگی برای عمل هستند. من این پدیده را هیپرتروفی اراده یا خشونت علیه خود می نامم.

سعی می کنم این پدیده و دلایل ظهور آن را شرح دهم.

اراده ، البته ، یک فرایند ذهنی ضروری برای یک فرد است و تلاش های من ، به عنوان مظاهر اراده ، برای رسیدن به اهدافمان در زندگی ضروری است. اما تنها در صورتی که اراده هیپرتروفی نشود و تلاش I به خشونت I علیه خود تبدیل نشود.

برای من ، اصل خشونت علیه خود این است که یک شخص سعی می کند آنطور که هست نباشد … برای کسی خوب باشد ، با کسی مطابقت داشته باشد. و پارادوکس در اینجا این است که کسی که شخص سعی می کند با او مکاتبه کند بخشی از من است (شیء داخلی ، زیر شخصیتی).

و سپس ما شرایطی را داریم که یک فرد در یک شخص به عنوان یک متجاوز به عنف و یک فرد بدرفتار عمل می کند: یک شخص خودش است … در رویکرد گشتالت ، این روش تماس با جهان را بازتاب مجدد می نامند.

من تکرار می کنم ، تلاش های من یک ابزار ضروری در زندگی هر فرد بالغ است ، اما فقط تا حدی که راهی برای دستیابی به خود باشد ، و نه راهی برای سرکوب خود ، خود.

هیچ تجاوزگری بدتر از خودش وجود ندارد. می توانید از خود در مقابل دیگری دفاع کنید ، پنهان شوید ، فرار کنید ، سعی کنید مذاکره کنید … شما نمی توانید از خودتان فرار کرده و پنهان شوید..

چگونه کار می کند؟

  • وجود تعداد زیادی افعال انعکاسی در افعال با افعال -sya (-s) در پایان”.
  • بسیاری از قوانین زندگی وجود دارد که به کمک آنها فرد زندگی خود را ساختار می بخشد.
  • تعداد زیادی از تعهدات ، ممنوعیت ها ، "درون" (اعتقادات پذیرفته شده بدون انتقاد) ؛
  • کمال گرایی ، تمایل به کامل بودن در همه چیز ؛
  • دشواری این است که آرامش داشته باشید و در شرایطی باشید که دائماً در حال بسیج جسمی و روحی هستید.
  • زهد ایجاد موقعیت های مصنوعی خشونت علیه خود - رژیم های طاقت فرسا ، گرسنگی ، ورزش … نوعی عشق برای مسخره کردن خود ؛
  • تمایل وسواسی برای توسعه خود ، بهبود خود ، رشد شخصی ؛
  • نادیده گرفتن یا اجتناب از جنبه های احساسی زندگی ؛
  • عزت نفس ناپایدار ، مستقیماً با موقعیت های دستاوردها - شکست ها مرتبط است.
  • خرابی های روانی (اعتیاد به الکل ، مواد مخدر یا افسردگی دوره ای) ؛

روانکاوان در اینجا ، شاید در مورد وجود یک نفس سخت در یک شخص ، درمانگران گشتالت - در مورد یک شخصیت سفت و سخت صحبت کنند.

دلایل پدیده توصیف شده چیست؟

دلایل

من این نگرش نسبت به خودم را به عنوان جبران خسارت ، محافظت می دانم ، که در نتیجه آسیب روانی در روابط با افرادی که برای یک شخص مهم هستند ظاهر شد. چنین شرایطی بیشتر در دوران کودکی ، در روابط والدین و فرزندان به دلیل ناتوانی یا ناتوانی والدین در برآوردن نیازهای مهم کودک در این دوره (پذیرش ، عشق بی قید و شرط ، حمایت) بوجود می آید. من به این تروما ها ترومای رشدی می گویم.

آسیب روانی منجر به تقسیم من به یک فرد سالم ، آسیب دیده و زنده می شود (در اینجا من با ایده های فرانتس روپرت ، که توسط وی در کتاب "همزیستی و خودمختاری" تجویز شده است ، همبستگی دارم). توسعه خود سالم مسدود شده ، محصور شده است.خود آسیب دیده ، برای اینکه با تجربیات دردناک قوی روبرو نشود ، یک نئوپلاسم روانی را به عنوان دفاعی ایجاد می کند - یک خود زنده مانده ، درست همانطور که رویشی در یک درخت شکسته در محل وقفه ایجاد می شود. در آینده ، فردی که دچار این نوع آسیب های رشدی شده است ، هویت غلطی را شکل می دهد ، که به او امکان می دهد با تجربیات آسیب زای دردناک روبرو نشود.

شایع ترین انواع ضربه های روانی عبارتند از: تربیت خودشیفته ، وضعیت نامطلوب رشد.

USED BABY

آموزش خودشیفتگی

والدین کودک را "گسترش دهنده خودشیفته" خود می دانند و مرتباً پیام جهانی زیر را به او می دهند "اگر شما را دوست خواهیم داشت …"

کودک این اعتقاد را دارد که هیچکس به اندازه او به او احتیاج ندارد. شما باید سعی کنید همانطور شوید که والدین شما می خواهند. در نتیجه ، او منحصر به فرد خود را "می کشد" و تصویر مورد انتظار از خود را ایجاد می کند - خود جبران کننده (هویت کاذب ، خود کاذب). من چنین مشتری را "کودک استفاده شده" می نامم.

خود جبرانی کودک مورد استفاده را در نظر بگیرید؟

مکانیسم های جبران خسارت برای "کودک مورد استفاده"

نصب در رابطه با I: "من مهم نیستم ، دستاوردهای من مهم هستند"

نگرش نسبت به جهان: "اگر با او مطابقت داشته باشم ، عاشقم خواهد شد."

سناریو: "برای اینکه دوست داشته شوی ، باید تلاش کنی ، مدام کاری انجام دهی …"

در اینجا مکانیسم اصلی شرم خواهد بود: "من آن کسی که می گویم نیستم" و ترس: "ممکن است در معرض دید قرار بگیرم."

مشتری B. ، مرد ، 35 ساله. تقاضا کرد تا از نظر عاطفی پایدارتر شود. او دارای یک حرفه موفق و وضعیت مالی خوب است. در سالهای زندگی خود ، او قبلاً به موفقیتهای زیادی دست یافته است. چیزی که او را نگران می کند این است که گهگاه دچار خرابی های احساسی می شود. او عاشق می شود و زنانی را انتخاب می کند که نمی توانند متقابلاً متقابل بگیرند. و سپس او رنج می برد ، "بیمار می شود". او بیماری خود را وابستگی به روابط می نامد. در درمان ، من می خواهم از احساساتی که "در زندگی تداخل دارند" خلاص شوم. او به این شکل با "بیماری" مبارزه می کند: "من سعی می کنم تا جایی که ممکن است خودم را بار کنم. من ورزشهای زیادی انجام می دهم ، از نظر جسمی خودم را خسته می کنم. سپس می توانید بخوابید. من دیوانه وار انگلیسی یاد می گیرم. " در طول درمان ، ترس زیادی از "غیر ضروری بودن" و شرم زیادی از "ضعیف بودن" آشکار شد. آثار این تجربیات منجر به دوران کودکی شد …

کودک زودهنگام بزرگسال

وضعیت نامطلوب توسعه

چنین کودکی در یک خانواده ناکارآمد زندگی می کند. والدین اغلب الکلی هستند ، از نظر روانی یا مزمن مریض هستند. در اینجا ما با مکانیسم پدر و مادر آشنا می شویم.

فرزندپروری یک وضعیت خانوادگی است که در آن کودک مجبور می شود زودتر بزرگسال شود و حضانت والدین خود را بر عهده بگیرد. کودک ، به دلیل شرایط غالب خانوادگی ، مجبور می شود زود بزرگ شود. به معنای واقعی کلمه ، پدر و مادر پدر و مادر خود شوید. او همه چیزهایی را که کودک در یک خانواده معمولی بزرگ می شود دریافت نمی کند: احساس منحصر به فرد ، مراقبت ، محبت ، عشق. او به اندازه کافی بازی نکرد ، از حالت بی دقتی و بی دقتی به اندازه کافی برخوردار نشد. اما او اغلب در شرمندگی ، ناامیدی و ترس بود. او خیلی زود مسئول خود و دیگران شد ، به عنوان راهی برای زنده ماندن در این شرایط. من به این مشتری "دوران کودکی" می گویم.

در نظر بگیرید که عملکرد خود جبرانی یک کودک بزرگسال چگونه است؟

مکانیسم های جبران خسارت

نصب در رابطه با I: "من در اصل مهم نیستم."

نگرش نسبت به جهان: "من هیچ انتظاری از جهان ندارم."

سناریو: "در زندگی فقط می توانید به خود اعتماد کنید. و برای این باید قوی باشم."

در اینجا ، در سطح حیاتی ، ترس از شبیه بودن به والدین شما وجود دارد و مسیر زندگی آنها را تکرار می کند. "در هیچ موردی مانند پدر ، مادر ، والدینم نمی شوم …"

مشتری N. ، مردی 30 ساله ، با شکایت از گرفتگی شدید عضلات به درمان آمد. تنش در بدن به قدری قوی بود که تسکین آن حتی با ماساژ غیرممکن بود … مشتری خود را محکم نگه داشت: او برنامه زندگی بسیار سختی را انجام داد ، به ورزش پرداخت ، هر روز ساعت 5 صبح بیدار شد یک روز ، بدون استثنا ، یک ساعت و نیم تمرین کنید.

در طول درمان ، معلوم شد که N. در خانواده ای با پدرش ، یک الکلی مست مست ، یک مرد ضعیف و قوی ، یک مادر کنترل کننده بزرگ شده است. مشتری از مادرش می ترسید ، او پدرش را تحقیر می کرد. در طول درمان ، بیمار احساس شرم و ترس شدید (برای تکرار زندگی پدرش) ایجاد کرد.

چه حسی دارد؟

علیرغم تجربیات متفاوت زندگی ، انواع توصیف شده از مشتریان دارای نگرش ها و تجربیات مشابه زندگی هستند. مشتریان اغلب از نگرش های زیر نسبت به زندگی استفاده می کنند:

"من فقط می توانم روی خودم حساب کنم …"

"من کسی رو ندارم که بهش تکیه کنم"

"در این زندگی ، شما باید سخت تلاش کنید تا به چیزی برسید …"

"زندگی مانند قایقرانی بر روی رودخانه بر خلاف جریان است: شما باید دائماً به سختی قایقرانی کنید ، در غیر این صورت ادامه خواهد داشت …"

این نوع نگرش جبران کننده این اعتقاد درونی است که "من مناسب نیستم …". این یک زره محافظ است که به این امید ساخته شده است که به نحوی این "حقیقت" سخت تحمل پذیر درباره خود را بپوشاند.

بر اساس بیان مناسب یکی از مشتریان من ، چنین افرادی دائماً با درجات مختلف آگاهی (در دوره های شکست ، شکست) تشدید می شوند. "من هنوز نیستم …"

"من معیوب ، نامناسب ، ناکافی هستم …"

"من باید دائماً فشار بیاورم ، کشیده شوم ، موهایم را بیرون بکشم …"

"شما باید خود را تا حد ممکن فشار دهید ، در غیر این صورت همه چیز خراب می شود"

"من دائماً در تنش هستم ، نمی توانم آرامش داشته باشم"

"" اگر آرام باشم ، به عنوان یک شخص متلاشی می شوم."

"کوچک شوید ، تمرکز کنید - سپس زنده خواهید ماند. نمی توانی آرام باشی"

برای من غیرممکن است که یک چیز مثبت را ارزیابی کنم و بپذیرم ، به خودم اختصاص دهم …

"اگر آنها چیزی به من نمی دهند ، چگونه ممکن است غیر از این باشد؟ اگر آنها آن را بدهند ، من را شگفت زده می کند ، من باور نمی کنم ، این برای من نیست ، قبلا … آیا می توانم آن را بدهم ؟؟"

"به هر حال من آمادگی ندارم … من دائماً با پیشوند هستم نه تا …"

"من از نشان دادن خودم شرم دارم ، همیشه ترس از قرار گرفتن در معرض خطر وجود دارد. ناگهان ، با ارائه خود ، توجه را به خود جلب می کنم و همه می فهمند که من اینطور نیستم … باید دائماً خود را پنهان کنم."

و حتی اظهارات غالباً چنین افرادی که می گویند "روح ، محتوای درونی در شخص مهمتر است" چیزی بیش از تلاش آنها برای دفاع از خود نیست. این یک اصل ، یک باور نیست ، بلکه یک فرضیه است که باید دائماً به خود و دیگران ثابت شود.

این به چه چیزی می انجامد؟

رایج ترین نتایج سوء استفاده از خود عبارتند از روان پریشی و افسردگی.

گاهی اوقات ، در موارد شدید ، یک برنامه خود تخریب راه اندازی می شود و ممکن است بیماری خود ایمنی و انکولوژی ایجاد شود.

چه باید کرد؟

کلماتی مانند: "خودتان باشید!" ، "آرام باشید و از زندگی لذت ببرید" در بهترین حالت تماس های خالی هستند ، برای چنین شخصی کاملاً بی فایده است. بیشتر اوقات آنها شخص را بیشتر از خود واقعی خود دور می کنند ، و او را مجبور می کنند که حتی بیشتر تلاش کند و کاری را انجام دهد. همانطور که یکی از مشتریان من به طور فصیح بیان کرد: از کجا می توان قدرت ضعیف شدن را پیدا کرد؟

خود بودن برای چنین فردی به معنای روبرو شدن با درد ، ترس ، شرم ، ناامیدی زیاد است. این به معنای بازگشت به وضعیتی است که او رنج می برد ، احساس می کرد که غیر ضروری است ، دوست ندارد ، تنها است. برای احساس آسیب پذیری ، دوباره محافظت نشده و بدون محافظت انباشته شده در طول سالها. شما می توانید ریسک انجام این کار را تنها زمانی که با درد و ترس بیشتری روبرو می شوید - ترس از اینکه هرگز از نظر روانشناسی متولد نشوید و زندگی نکنید.

اما این تنها راه ملاقات با خود واقعی است و بهتر است آن را با فردی که شنیده ، درک می کند ، می پذیرد ، حمایت می کند ، کنار بگذاریم. چنین فردی یک درمانگر است. در درمان نیز ممکن است مشکل باشد. برای مشتری سخت است که به رابطه جدید اعتماد کند.اما سپس او فرصتی پیدا می کند.

توصیه شده: