2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
من و همسرم 8 سال است که با هم نخوابیده ایم. - او گفت که به درون یخ پرش کرد. تقریبا از آستانه در. ظاهراً زمان زیادی طول کشید تا آماده آمدن شد. اتفاق می افتد. قد بلند ، لاغر ، حدود پنجاه سال ، ورزشکار ، با مهر پاک نشدنی از هوش روی صورتش. تاریخ ، به احتمال زیاد با تکنولوژی بالا ، تنیس ، دوچرخه سواری یا اسکی در سراشیبی. در مورد چنین مادربزرگم می گفت "مرد جالب".
او … زن خوبی است. طبیعیه ، فکر کنم ما بچه ها را بزرگ کرده ایم. او فقط به من علاقه ای ندارد از نظر جنسیت ، می دانید؟ شاید حتی ناخوشایند باشد. حتی نمیتونم بغلش کنم بنابراین ، گاهی اوقات ، از حافظه قدیمی ، من کشش می کنم ، اما او در حال تکان خوردن است. زیاد نیست ، اما قابل توجه است. در چنین لحظاتی تقریباً احساس می کنم که متجاوز به عنف هستم. و نوعی گردن قرمز یک شخص نمی خواهد ، اما من … اما چگونه می توانید هشت سال نخواهید؟! در اینجا شما یک زن هستید ، به من بگویید ، آیا می توانید این همه سال بدون صمیمیت انجام دهید؟
اوه ، حالا چی میتونم بهش بگم؟ نه نمی توانی؟ غیر انسانی است؟ من نمی فهمم چگونه می توان هشت سال در کنار یک فرد بدون در آغوش گرفتن ، بدون بوسه ، بدون رابطه جنسی زندگی کرد؟ بدون اینکه یک زن و شوهر را به یک زن و شوهر تبدیل کنید و هم خانه نباشید. اما این تجربه من است ، نه او و نه همسرش.
- حالا چرا اومدی؟ نه یک سال پیش ، نه سه ، نه پنج …
چنین جفتی یکی نیست ، ده ها نفر وجود دارد ، اما ، به احتمال زیاد ، حتی صدها یا هزاران نفر. آنها سالها با هم زندگی می کنند ، زیرا "این خانواده است" ، "ما آنها را به دست آورده ایم" ، "او بدون تغییر ناپدید می شود" ، "ما به تازگی در چارچوب قرار گرفته ایم" … متأسفانه ، اما مرد نیز برمی گردد در حال حاضر در پیاده روی به سمت چپ درگیر شده اید ، یا دستگیر شده اید و از منبع حرارتی غیرقانونی محروم هستید ، یا یک روز صبح ، متوجه عدم وجود نعوظ شده اید ، یا هنگامی که همسر ناگهان رفت و معلوم شد که همه چیز برای "کار" او با مرد دیگری
اغلب ما در مورد زن و شوهرهایی صحبت می کنیم که زود ازدواج کردند ، در حالی که شما حتی درباره خودتان کمی می فهمید و هیچ چیز درباره زندگی و دیگران ندارید. "ما در مورد عشق و هیدرولیک چه می فهمیم؟" و پس از آن آسان نبود ، یک کودک ، یک حرفه ، یک کودک دیگر ، یک حرفه دیگر ، یک آپارتمان ، یک وام مسکن. و هیچ کس ، هیچ کس توضیح نداد که لذت لمس کردن ، که در ابتدا به یکدیگر دادید ، باید محافظت شود ، افزایش یابد و زمان در نظر گرفته شود. خوب ، حقیقت این است که 30-40 سال پیش آنها خیلی کم درباره آن فکر می کردند و به نظر من صحبت کردن به طور کلی ناشایست بود. حتی زیر پوشش ها.
بنابراین ما صحبت نمی کنیم. و سپس ، مردان به سراغ من می آیند ، در حال حاضر ناامید از یافتن گرما و صمیمیت با زنی که 20 سال با آن زندگی کرده اند. و زنان … به نظر شما زنان نمی آیند؟ یا آنها گرما نمی خواهند؟ حتی آنطور که آنها می خواهند. فقط آنها نیز به دلایلی می آیند ، هنگامی که یک فاجعه وجود دارد. و سپس او روبروی من می نشیند و با اشک و عصبانی به سختی می پرسد: "چرا او 10 سال پیش مرا ترک نکرد؟!"
آیا می دانید "همسران اخته کننده" چه کسانی هستند؟ امروزه در محافل خاصی یک اصطلاح شیک است. با این حال ، آمریکایی های درست سیاسی ترجیح می دهند آن را "لاغری" - demasculinization - بنامند. اینها چنین زنان وحشتناکی هستند که شوهر را از رابطه جنسی ، گرمی ، صمیمیت محروم می کنند. بعضی اوقات آنها حتی از ابتکار عمل محروم می شوند و قدرت را در دست می گیرند - تصویری شگفت انگیز از پرستار برگرفته از دختر "یکی پرواز کرد بر فراز آشیانه فاخته" ، این متأسفانه ، محارم است. یا برعکس ، جهان هنوز چنین مادر دلسوز را به عنوان همسر نشناخته است. و باز هم ، چه نوع منحرفی می تواند مادر خود را لعنت کند؟
با این حال ، اگر فکر می کنید که من اکنون همه چیز را به گردن زنان شرور می اندازم ، پس امیدوار نباشید. با این حال ، خدا را شکر ، تو مرا به عنوان یک مرد نیافریدی. هیچ واژن دندانی نمی تواند بدون آلت تناسلی بدون دلهره و وحشت وجود داشته باشد.
چگونه یک زن از رابطه جنسی خودداری می کند؟ به طور کلی یا در اتحاد با این مرد خاص. چگونه اتفاق افتاد که جنسیت زن … اختیاری شد. خیر ، به عنوان اقلام مورد تقاضا و مورد تجارت ، کاملاً در حال شکوفایی است. اما این در مورد اروس نیست ، این در مورد مبادله طبیعی یا روابط کالا و پول است.و نیروی طبیعی و تشنگی برای لمس در اتحاد افراد دوست داشتنی کجا می رود؟
هیچ مورخی نتوانسته است قانع کننده توضیح دهد که چگونه اتفاق افتاد که در دوران گذار از تمدن های اولیه به دوره باستان ، زنان موقعیت ممتاز خود را از دست دادند. در زمان افلاطون (427-347 قبل از میلاد) ، اتحاد جنسی کامل به عنوان یک اتحاد بین یونانیان باستان فقط برای افزایش طول عمر به زنان نیاز داشت. لذت بردن به حلقه باریک زنان تبدیل شد - زنها ، یا خواستگاران ، در حالی که همسران به وفور در خارج از دیوارهای خانه های خصوصی زندگی می کردند ، که از نظر قانونی به ازدواج متعهد بودند. ساپو شاعر اهل جزیره بود. لزبوس ، که شهوت گرایی زنان را ستایش می کرد و اولین استعاره های واضح برانگیختگی و ارگاسم زنان را در سنت شاعرانه غربی به ما داد (فرض می کنم او تنها نبود ، اما قابل توجه ترین اثر را به جا گذاشت).
نوشته های پولس رسول برای دو هزاره آینده این نظریه را که جنسیت شرم آور و نادرست است ، مدون و تقویت کرد ، و جنسیت افسار گسیخته زن ، حتی در ازدواج ، بسیار شرم آور و گناهکار است. در جریان شکل گیری کلیسا در اروپا و ظهور امپراتوری مقدس روم ، آموزه های پولس مترادف با مسیحیت و مسیحیت مترادف فرهنگ غربی به طور کلی شد."
"واژن. تاریخ جدیدی از جنسیت زنان". نائومی ولف
بنابراین ، "بدون رابطه جنسی" مربوط به اواخر اتحاد جماهیر شوروی نیست ، این مربوط به کل غرب است ، که ما خود را به آن ارجاع می دهیم. جایی که زنانگی و زنانگی در بهترین حالت بر روی تصویر مریم باکره با کودک عیسی غیرقابل درک او عیسی نشان داده شده است. داستانی کاملاً غیرجنسی بله ، البته ، دهه 60 ، انقلاب های جنسی ، بچه های گلدار ، پرسترویکا ، همه جا و وسایل جلوگیری از بارداری. اما گاهی اوقات احساس می شود که فقط "برای جوانان" است. و نه برای زوج هایی که مدت طولانی با هم زندگی کرده اند. علاوه بر این ، در حال حاضر "نه رابطه جنسی" نه تنها برای یک زن ، بلکه برای یک مرد وجود دارد ، اگر در چارچوب فرمان "زنا نکنید" باقی بماند.
این در سطح جامعه است ، اما در یک زوج خاص چه اتفاقی می افتد؟ بالاخره چرا وقتی زنی از صمیمیت امتناع می کند و مرد با این وضعیت موافق است ، دو نفر با هم می مانند؟ اتفاقاً برعکس این اتفاق می افتد. عشق همیشه فضایی بین دو قطب است - خلاقیت رایگان ، شور و نشاط و قابلیت اطمینان. و این تنش قطبهاست که به احساس زنده قوت می بخشد. وقتی رابطه فقط با قابلیت اطمینان تغذیه می شود ، اروس آنها را ترک می کند. زن و مرد همچنان به امنیت خیالی پایبند هستند و بیشتر و بیشتر از خود جدا می شوند. "اختیاری". حیاتی نیست. چیزی که بدون آن می توانید زنده بمانید.
- به هر حال ، هیچ کس 100 happy خوشحال نیست. شما متخصص هستید ، باید این را بدانید.
- احتمالاً هیچ کس. چقدر خوشحالی؟ - جوابی دریافت نکردم.
علاوه بر این ، هرچه بیشتر ، دشوارتر است. از این گذشته ، سرمایه گذاری های زیادی انجام شده است ، بسیار تحمل شده است. این همه روز ، ماه ، سال بدون رابطه جنسی ، بدون گرما ، بدون صمیمیت. و حالا باید آن را رها کرد؟ این درباره توافق دیگری با شیطان است ، یک توافق ضمنی: "من از شادی امتناع می کنم ، اما برای این …" ایمنی؟ کدام؟ مالی؟ عاطفی؟ حضور فردی که در سنین پیری به دندان قروچه دوست نداشتن؟ آیا خانواده در حال فیلمبرداری در پس زمینه پوشکین هستند؟ مهم است که نترسید و این سالات را از خود بپرسید. بنابراین ، در هر صورت. ناگهان معلوم می شود که شما چندان عاشق آب لیوان ها نیستید.
تنها درگیری می تواند پیمان با شیطان را شکست دهد. نه ، نه این سوزش های کوچک که در روابط وقتی اروس و تمایل آنها را ترک می کنند نفوذ می کند. صحبت واقعی در مورد آنچه در حال رخ دادن است. گفتگویی که پرده پنهان کاری را از آنچه همه از قبل می دانند برمی دارد. تضاد آشکار اغلب به معنای شکستن طلسم شیطان است. اما در این درگیری شما باید مانند یک سامورایی پیش بروید ، حتی قبل از جنگ مرگ را قبلاً پذیرفته اید. شما درک می کنید که این برخورد می تواند جان شما را که مدت ها با یک بند خفگی نگه داشته اید به شما تحمیل کند.
آن زندگی دیگر نخواهد بود ، شما باید آن را فدا کنید ، به خاطر این فرصت که خودتان شاد باشید و فرصتی برای خوشبختی به کسانی که در کنار شما هستند بدهید. با تو یا بدون تو و مهم نیست که شما مدتهاست آن زندگی روشن ، جذاب و امیدوار کننده را در دوران جوانی رها کرده اید. اکنون شما در یک جعبه بسیار قابل درک زندگی می کنید ، جایی که هر گوشه و هر حفره ای را که گاهی می توانید از آن نفس بکشید ، می شناسید. این چیزی نیست که تنگ و فشرده باشد ، اما احتمالاً دفن آن راحت خواهد بود.
شما مجبور خواهید شد چنین مجموعه قربانی آشنا و آشنا را قربانی کنید. و نه تنها تو شما مدت زیادی است که زندگی می کنید "نه برای شادی ، بلکه برای وجدان". به خاطر شریک "درمانده" ، به خاطر بچه ها ، به خاطر حفظ چهره در مقابل کسی ، به خاطر ثبات مالی. شما آنقدر به نقش قربانیان عادت کرده اید که گذار به تجاوز کاملاً نامحسوس اتفاق می افتد. "تنهام بگذار ، احمق!" ، "همیشه تو!" ، "خودت بگیر!" ، "مرا نکش!" ، "چرا دوباره بچه ها ؟!.." ، "فریاد نزن!" ، "من خسته ام و می خواهم بخوابم!". کلماتی که قبلاً غیرممکن بودند در حال تبدیل شدن به یک امر عادی هستند. درگیری ها جایگزین تماس می شوند ، ممکن است "ما" شما هنوز زنده باشیم ، انرژی آن همچنان مانند صاعقه بین شما هجوم می آورد.
سپس از بین می رود. شما در حال "تنظیم" هستید. شما کاملاً تنها هستید ، اما هنوز در همان مکان باقی مانده اید. سرسختانه ، با دندان های خود ، وضعیت موجود را حفظ کنید ، جرات نمی کنید به هیچ یک از واقعیت های احتمالی اعتراف کنید. در واقع ، گفتگو بسیار گسترده تر از جنسیت است ، اگرچه چیز کمی وجود دارد که بتواند به ما احساس کاملتری از زندگی ، صمیمیت ، اعتماد بدهد. مکالمه ای در مورد این که به خود اجازه دهید سرانجام در مورد آنچه بین شما می گذرد صحبت کند قبل از اینکه دیر شود. در صورت امکان با شیطان قرارداد ببندید و با یکدیگر قرارداد ببندید.
وقتی وارد رابطه می شویم ، خوب است بدانیم که در سطوح مختلف شخصیت خود با یکدیگر قرارداد می بندیم. در سطح والدین ، ما موافقت می کنیم که به نیازها و حفاظت بپردازیم ، در سطح بزرگسالان ، ما موافقت می کنیم که در مورد آنچه برای ما اتفاق می افتد با کلمات صحبت کنیم ، در سطح کودک آزاد ، ما موافقت می کنیم که در کنار هم خوشبخت باشیم. ما معمولاً چنین چیزی نمی گوییم. حیف است. حداقل به این دلیل که به سرعت فراموش می کنیم که نه تنها "بند را با هم می کشیم" بلکه شادی هم می کنیم.
به طور کلی ، اگر در زوج شما رابطه جنسی وجود ندارد ، به احتمال زیاد به درمانگر جنسی مراجعه نمی کنید. اول از همه ، منطقی است که بپذیریم که شما سالهاست در وضعیت "تغذیه نشده و دفن نشده" زندگی می کنید. اما در عین حال جرات نمی کنید جعبه پاندورا را باز کنید. مربوط به شما. فقط فراموش نکنید که نادژدا در پایین دراز کشیده بود))
توصیه شده:
کراوات با قیچی بریده نمی شود. روان درمانگر یادداشت می کند
نویسنده: النا گوسکووا منبع: گاهی اوقات اتفاق می افتاد که با شروع کار روان درمانی ، گفتگوکنندگان من می گفتند که با یک روانشناس دیگر "همه اینها را قبلاً انجام داده اند: آنها با قیچی روابط خود را قطع کردند - هیچ چیز تغییر نکرد ، تصاویر خیالی ، رنگ ، شکل آنها تغییر کرد ، سوختند ، سپس هیچ تغییری نکردند.
خوب ، خودت را دوست داشته باش ، آشغال! روان درمانگر یادداشت می کند
شما می دانید که مردم اغلب با درخواست "من باید خودم را دوست داشته باشم" تماس می گیرند. همراه با افزایش عزت نفس ، پربازدیدترین موضوع. به زودی یک تابلو روی درب نصب می کنم که می گوید: "عزت نفس در اینجا دوباره به دست می آید". آیا فکر می کنید آنها واقعاً می خواهند خود را همانطور که هستند دوست داشته باشند؟ هیچ چیز از این دست.
عاشق شبح. روان درمانگر یادداشت می کند
صد سال است که صورتت را ندیده ام تو را در آغوش نگرفت در چشمان تو منعکس نشد ، از سفیدی ذهن س questionsال نکرد ، من به گرمای زانوهای تو دست نزدم … یک زن صد سال است که منتظر من است من و او مثل دو سیب دور هم جمع شده بودیم روی شاخه سیب ، و سپس از درخت افتاد و غلتید … و بین ما زمان صد سال است ، جاده صد سال قدمت دارد ، و در نیمه تاریکی I آن زن همه جا دنبال اثری می گردم صد سال است که به دنبال آن هستم صد سال دنبالش می دویدم … ناظم حکمت راس
روان درمانگر یادداشت می کند
هر از گاهی لزوماً کسی در ساعت مقرر حاضر نمی شود. شخصی با یک تماس یا نامه ، قرار ملاقات را لغو می کند. عذرخواهی می کند. تجربه کردن. کسی از درمان فرار می کند ، مانند فرار از شخص نامعلوم. مخفیانه ، بدون گذاشتن آدرس ، تلفن را خاموش کنید.
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.