صداقت یک زن. کنترل یا ایمان؟ ادب یا صداقت؟

تصویری: صداقت یک زن. کنترل یا ایمان؟ ادب یا صداقت؟

تصویری: صداقت یک زن. کنترل یا ایمان؟ ادب یا صداقت؟
تصویری: ریحانه پارسا بالاخره از کونش رونمایی کرد - ریحانه پارسا لخت شد 2024, آوریل
صداقت یک زن. کنترل یا ایمان؟ ادب یا صداقت؟
صداقت یک زن. کنترل یا ایمان؟ ادب یا صداقت؟
Anonim

سرزمین ما غنی از زنان "قوی" است. آن دسته از زنانی که با کفش پاشنه بلند ، با کت و شلوار تجاری ، به طور شهوانی در خانه خاموش می شوند و گله ها را متوقف می کنند. کسانی که توسط کومسومول یا "مادران کامسومول" بزرگ شده اند. کسانی که همیشه و در همه چیز اولین و بهترین هستند ، یا تلاش می کنند چنین باشند ، یا فکر می کنند این معنای زندگی است. کسانی که حتی در نیمه شب آماده هستند تا "بالهای خود را باز کنند" و از کودکان ، شوهران ، خویشاوندان ، کشور و جهان محافظت ، نجات ، کمک کنند.

"چه اشکالی دارد؟" - زنان "قوی" آزرده یا بستگان ، دوستان و کارمندان آنها (که با چنین زنانی بسیار راحت هستند) از من می پرسند. آنها یک صدا می گویند: "خوب است وقتی یک زن اینقدر مسئولیت پذیر ، هدفمند و در عین حال بسیار وفادار و مطیع ، مودب و مودب است."

بله ، در نگاه اول - هماهنگی کامل. اما به دلایلی من را به یاد تبلیغاتی برای چای می اندازد که در آن نشان داده می شود که چگونه چنین زنی با کفش های پاشنه بلند در خیابان قدم می زند ، بدون این که عملاً زمین را لمس کند ، زیر نگاه های تحسین برانگیز مردان. تنها زمانی که او دندان هایش را در هم می فشرد ، به داخل آپارتمانش "شنا" می کرد و در را پشت سرش می بست ، خودش می شود ، همه این "لباس ها" را کنار می گذارد و روی مبل راحتی با یک فنجان چای می نشیند و "در خود هماهنگی می یابد.. " این زن خوش شانس است ، او می تواند این "هماهنگی" را حداقل در خانه پیدا کند.

اما ، به عنوان یک قاعده ، "زن قوی" ما سرعت نجات غریق را حتی در خانه متوقف نمی کند. او شستشو ، تمیز کردن ، آشپزی ، تمیز کردن ، ذخیره و پشتیبانی می کند. چه "هماهنگی در خود" وجود دارد! و در نهایت - شب و تخت. و حتی اگر او خوش شانس باشد و شوهر داشته باشد ، این واقعیت نیست که اکنون چیزی برای او خوشایند خواهد بود ، نوعی "هماهنگی در خودش". در تمام 30 ، 40 ، 50 … سال ، تمام بدن او به طور هدفمند برای کار و دستاوردها آماده شده است ، کنترل ، مهار ، جابجایی احساسات و احساسات ، پرورش نفس و سرکوب احساسات.

همه رسیدند - یک رویا …

و در صبح - همان تصویری که برای سالهای بسیار ، بسیار ، سالها تکرار می شود.

چنین زنانی رنگ ملت ما هستند ، اما رنگی است که میوه های غنی نخواهد داد ، زیرا عملکرد اصلی خود را انجام نمی دهد (این رنگ بو نمی دهد و حشرات را جذب نمی کند). این رنگ زمانی برای انجام چنین چیزهای ریز و درشت ندارد. او یک برنامه دارد ، یک بلوک ، یک رئیس ، یک شوهر ، فرزندان ، والدین ، تعمیرات … او هیچ وقت برای توقف ندارد. او از توقف می ترسد زیرا نمی تواند کار دیگری انجام دهد ، به او آموختند که شکوفا شود و به آن برسد: "شعار ما کمونیسم است ، هدف ما شادی مردم است. در غیر این صورت ارزش زندگی ندارد."

چنین زنی تمامیت خود را از دست داده ، خودش را از دست داده است. برای او ، کار و هر فعالیت دیگری هدف زندگی است ، او از نظر جسمی و روحی سخت شده است. زندگی او تبدیل به یک مبارزه مداوم و خستگی ناپذیر برای حل تعارضات درونی او بین ادب و صداقت ، بین ذهن منطقی و خواسته های طبیعی بدن و روح ، بین میل به تسلط و نیاز به تسلیم ، بین کنترل فراگیر می شود. و ایمان صادقانه

بله ، این درگیری همان قدرت مخرب و سازنده را دارد. و در حال حاضر ، در حالی که زن از آن راضی است و خلاقیت "بیش از حد می زند" ، این تضاد دارای پتانسیل خلاقیت است. اما یک روز ، نیاز طبیعی برای هماهنگی بین حالتهای مخالف قوی تر می شود. نیاز به وحدت این موارد متضاد ، خود را به یاد ناهنجاری ها یا مشکلات جسمی و عاطفی در روابط یا درک خود می اندازد. و هرچه زودتر این نیاز احساس شود ، زن زودتر فرصتی برای خود شدن پیدا می کند تا دوباره یکپارچگی و "هماهنگی در خود" را پیدا کند ، که در این مسابقه "سوسک سواری" از دست داده بود.

هر دختری به دنیا می آید و آماده انجام ماموریت اصلی خود - زن بودن است. خواهر ، مادر ، دختر ، واحد اداری یا فروشنده نیست ، بلکه یک زن است.

آیا دیده اید که دختران دو ساله چقدر شادی می تابانند؟ نکته اصلی این است که در طول سه سال ، بین سالهای سوم تا ششم زندگی ، بزرگسالان فراموش نمی کنند که با یک کودک ، یک دختر روبرو هستند. فراموش نکنید که شما باید "قلب خود را به او بسپارید" ، و هر کاری را که ممکن است برای توسعه نفس خود انجام دهید ، انجام ندهید. به طوری که آنها از او به عنوان "دختر مطیع" با هدف دستیابی به هدف استفاده نکنند.

وقتی چنین "دختران مطیعی" ، مرا ببخش ، زنان "قوی" ، برای مشورت با روانشناس یا روان درمانگر می آیند و آماده اند تا صادقانه قلب خود را باز کنند ، سر خود را در برابر آنها خم می کنم. این گام مهم برای آنها به این معنی است که کشمکش درونی آنها به نقطه ای برگشت ناپذیر رسیده است. این بدان معناست که جسم و روح من "کامسومول" را فتح کرده اند. این بدان معناست که او دیگر نمی خواهد دختر خوبی باشد ، به قیمت کنار گذاشتن خواسته هایش.

و اجازه دهید این "دختر مطیع" احساس خجالت کند ، قلب زخمی خود را برای شما آشکار می کند ، و برای مدت طولانی نفرت خود را از مادرش ، ترس از پدرش ، کینه از شوهرش یا درد ناشی از دست دادن عشق را قبول نخواهد کرد. گام قبلاً برداشته شده است او زن می شود ، زیرا احساس بیشتری می کند ، احساسات ، خواسته های خود را تشخیص می دهد ، بدن او را می شنود.

و هنگامی که با گذشت زمان ، تنش در گردن و درد در سرش ناپدید می شود ، کمر درد نمی کند ، وقتی فراموش می کند کبد کجاست ، روزهای قاعدگی دردناک چیست و سرانجام در رختخواب با او احساس "هماهنگی می کند" عزیز ، او خودت می شود سرانجام ، ذهن ، احساسات و احساسات او در بدن او یکی می شود. یک منبع کامل شادی و عشق ، نرمی و لطافت.

چنین زنی واقعاً گل جامعه است. او تغییر نکرده است ، همان است - با کفش های پاشنه بلند و کت و شلوار تجاری ، اما چشمانش برق می زند ، صدایش جاری می شود و راه رفتن او مسحور کننده است.

او درک می کند که نباید "بهتر" باشد ، "موفق" باشد ، همه چیز را کنترل کند ، در قبال همه مسئول باشد ، او می خواهد خودش باشد. او به خود و احساساتش اعتماد دارد و باور می کند. کل نگر است. او دیگر با مسئولیت ها ، ممنوعیت ها ، محدودیت ها ، مجتمع ها و سایر "نه" ها تکه تکه نمی شود.

او می تواند هر کاری انجام دهد - او یک زن است!

مطمئناً این اتفاق می افتد!

آرزو می کنم دوست داشته باشی!

توصیه شده: