منشا وابستگی ها

تصویری: منشا وابستگی ها

تصویری: منشا وابستگی ها
تصویری: وابستگی عاطفی چیست ؟ کی ها وابسته میشوند و چرا؟ افراد وابسته چی ویژه گی دارند؟ - قسمت اول 2024, آوریل
منشا وابستگی ها
منشا وابستگی ها
Anonim

انواع مختلفی از اعتیادهای مخرب وجود دارد: از الکل ، سیگار کشیدن ، مواد مخدر (مواد شیمیایی) ، اقدامات تکراری اجباری … از نظر اجتماعی مورد تأیید نیست. همچنین وابستگی های کاملاً قابل قبولی از طرف جامعه وجود دارد: به کار (اعتیاد به کار) ، غذا ، خرید وسایل (پر کردن "حفره های" ذهنی درونی با چیزها و لذت بردن از آن - دخانیات) ، روابط ، تشخیص ، توجه و توجه نظرات دیگران حتی از سفر …

وابستگی همیشه نوعی افراط و تفریط از سوی چیزی یا از سوی شخصی است. این چیزی است که شما نمی توانید بدون آن تصور کنید ، این یک نیاز فوری به یک شی است که "لذت" می بخشد و آرامش می بخشد.

چگونه اعتیاد در فردی ایجاد می شود که قلاب را به چیزی آویزان می کند ، و سپس به یک نیاز فوری تبدیل می شود ، بدون آن زندگی غیرممکن است؟

بر اساس یک نظریه ، این ممکن است ناشی از روابط خانوادگی یا بهتر بگویم روابط والدین و فرزندان است.

به عنوان مثال ، مادر بی پایان از پدر کودک انتقاد می کند ، نقش مرد در او را نفی می کند … سپس کودک شروع به نفی بخشی از خود می کند که مسئول مردانگی ، تصمیم گیری ، مسئولیت است … او با خود همبستگی دارد مادر ، اما او همچنان پدرش را دوست دارد. و ناخودآگاه از او محافظت می کند. کودک به پدر می پیوندد ، او نیز بخشی از او است.

بنابراین ، در کودک ، یک نزاع شخصی که او را از هم جدا می کند می تواند ایجاد شود. او عاشق مادر است و با پدر همدرد است. اما انتخاب آن دشوار و غیرممکن است. سپس به دلیل عدم امکان تصمیم گیری و انتخاب ، حالت داخل به حالت تعلیق در می آید. و زندگی در "پوچی" غیرقابل تحمل است …

و از این نقطه به بعد بیشترین تنش درونی … تثبیت بر روی چیزی که ارزش کمتری دارد … روی چیزی که دیگر آنقدرها آسیب نمی رساند و درد روحی و روانی را به همراه خواهد داشت.

احساسات از یک جسم زنده به چیزی بی جان تبدیل می شود - به چیزی که همیشه با شما خواهد بود … و چیزی که ظاهراً می توانید خود را کنترل کنید.

اگرچه ، در مورد امکان کنترل خود در چنین وضعیتی کاملاً بحث برانگیز و توهمی است.

اگر برای مثال وضعیت وابستگی به الکل (به عنوان محبوب ترین) را در نظر بگیریم ، آن دسته از افرادی که الکل را به طور مداوم مصرف می کنند و آن را منبع سرگرمی ، شادی می دانند و به سادگی استرس بیش از حد را تسکین می دهند - معتقدند که می توانند در هر زمان نوشیدن الکل را متوقف کنید ، با گذشت زمان متوجه می شوند که - نه … آنها دیگر نمی توانند … بگیرند و پرتاب کنند. که این هنوز یک رذیله است که فشار می دهد و رهایش نمی کند!

تمام است - اکنون شما قابل کنترل شده اید ، به این معنی که وابسته به "شخصیت" قدرتمندی هستید ، بدون آن زندگی غیرممکن است و به طور کامل بر شما ، بر ذهن و بدن شما تسلط دارد.

اراده ضعیف می شود ، تحریک بیش از حد ظاهر می شود ، رفتار پرخاشگرانه عادی می شود و یک حالت افسردگی پایدار در روح ایجاد می شود … وقتی می فهمید که "بن بست" احساسی بوجود آمده است ، تقریباً غیرممکن است که خودتان از آن خارج شوید.

تصویر
تصویر

افراد وابسته در اعماق روح خود در "چنگال" تنش ، تجربیات سرکوب شده ، امیدهای برآورده نشده ، آرمانهای از بین رفته … …

همانطور که نوزاد به یک عزیز ، یک فرد بزرگسال که به او غذا و گرمای عاطفی می دهد ، وابسته است ، و سپس می تواند آرام شود و آرام شود ، یک فرد معتاد نیز به حالت کودکی روی می آورد و منتظر "دوز" آرامش روانی خود می ماند و لذت مشکوک …

فقط یک کودک کوچک هنوز در مرحله بیهوشی است و یک بزرگسال عمداً به دنیای "مجازی" می رود ، جایی که احساس می کند از پیچیدگی های زندگی واقعی بزرگسالان جدا شده است. او به دنبال این است که خود را از احساسات غیرقابل تحمل مرتبط با مسئولیت ، انتخاب ، غلبه بر ترس ها و ویژگی های شخصیتی "جدا" کند …

اعتیاد یک نیاز وسواسی برای ارضای خواسته های فرد است که لذت و آرامش را به ارمغان می آورد.

اعتیاد آسیب شناختی ، به طور کلی ، فرار از مشکلات واقعی و مشکلات زندگی است. این یک بیهوشی کوتاه مدت از درد روانی داخلی و استرس بی وقفه است … و معتاد به خود می آموزد که بارها و بارها به این روش بازگردد ، زیرا تمایلی به نشان دادن تلاش های خود برای چیزهای دیگر ندارد. یا نمی تواند کار دیگری انجام دهد ، یا نمی داند چگونه …

در خانواده ، معتادان غالباً "بت پرست" می شوند ، زیرا آنها "بز گور" بسیار مناسبی برای یک سیستم بیمار و مخرب خانوادگی می شوند. کل مشکلات ناخودآگاه بر روی آنها ریخته می شود ، آنها مسئول همه "مشکلات" هستند …

در این زمینه ، سایر اعضای خانواده اغلب برای خود بسیار مناسب به نظر می رسند و "عذاب" آنها به درجه رستگاری نسبت داده می شود ، که دارای هاله ای از تقدس است. و اغلب ، از این طریق ، آنها فقط می توانند عطش شدید خود را برای قدرت و کنترل کامل بر اعضای ضعیف خانواده و افراد وابسته درک کنند … بیهوده نیست که آنها را وابسته به هم می نامند.

فرد معتاد به "هدف ستایش" خود وابسته است و فرد وابسته به او بستگی دارد … از طریق او ، او خود را می شناسد و نیازهای درونی خود را برآورده می کند. و اتفاق می افتد که چنین حالتی از معتاد حتی به نحوی برای او مفید است …

یک معتاد در تصمیم گیری بسیار آزاد نیست ، درگیر تردیدها و عدم اعتماد به نفس و "فردا" می شود … اغلب او در ایجاد روابط نزدیک با افراد دیگر دچار مشکل می شود. و اگر او شروع به احساس اعتماد به نفس بیشتری کند ، طعم آزادی را در انتخاب های خود احساس کند ، سپس حوزه تأثیر وابسته به هم وابسته به او کاهش می یابد … و او تنها می ماند. و این در حال حاضر یک داستان زندگی پیچیده برای یک فرد وابسته است …

اعتیاد در خانواده هایی که کنترل کامل و اقتدارگرایی حاکم است نیز افزایش می یابد. در جایی که فضای کمی برای آزادی بیان و خودانگیختگی وجود دارد ، مرزهای دیگر اعضای خانواده مبهم است ، هیچ مفهومی از فضای شخصی وجود ندارد و هیچ احترامی برای نظر متفاوت و دیگر وجود ندارد.

محافظت بیش از حد بیش از حد نیز می تواند باعث افزایش اعتیاد در کودک شود. وقتی به کودک فرصت اشتباه داده نمی شود ، او را بیش از حد کنترل می کنند ، او را به دلیل نشان دادن استقلال و "مخالفت" مجازات می کنند.

سپس کودک می آموزد که در این زندگی همه چیز برای او تعیین شده است و شخص دیگری همیشه مسئول است … و بنابراین او عجله ای برای بزرگ شدن و خارج شدن از حالت رفتار وابسته ندارد.

به هر حال ، او این کار را از کودکی آموخت و کوچکترین چشم اندازهای استقلال و آزادی کنترل نشده را سرکوب کرد. یعنی چیزی که بدون آن نمی توان بزرگ شد و مسئولیت زندگی خود را بر عهده گرفت …

یکی از ویژگی های معتادان این است که نمی توانند تجارت و رابطه ای را که آغاز کرده اند به پایان برسانند. شاید آنها فاقد انرژی حیاتی ، حمایت های داخلی ، انگیزه در اجرای برنامه های خود ، حمایت صادقانه از سوی عزیزان باشند یا به سادگی سناریوی زندگی آنها در جهت تکمیل سازنده نیست و هیچ پیامی در رابطه والدین و فرزند برای "شانس و موفقیت" وجود ندارد.”؟

اما والدین به سادگی به توانایی های کودک ، تحقق توانایی های شخصی کودک اعتقاد نداشتند و توانستند این شک و ناباوری را به فرزند خود منتقل کنند … یا عمدا جوانه های استقلال و انتخاب آزاد را در او سرکوب کردند.

چنین بازی کودکانه ای در "گربه کور" وجود دارد ، هنگامی که کودکی با چشم بسته و به دنبال …

بنابراین ، یک معتاد ، در وضعیتی مشابه ، اغلب با احساسات "گره خورده و یخ زده" زندگی می کند و به دنبال فرصت هایی است تا خود را از "بند" هایی که او را بسته است رها کند … و او نمی تواند باز شود …

و در چشمان او ، در این "آیینه های روح" ، می توان "نور کم" ناامیدی ، ویرانی درونی و تنهایی بی پایان را مشاهده کرد …

توصیه شده: