رنج کشیدن به عنوان زمینه زندگی. چرا و چه باید کرد

فهرست مطالب:

تصویری: رنج کشیدن به عنوان زمینه زندگی. چرا و چه باید کرد

تصویری: رنج کشیدن به عنوان زمینه زندگی. چرا و چه باید کرد
تصویری: دکتر هلاکویی - چگونه با فرزندانمان رفتار کنیم تا از مشکلاتشان آگاه شویم 2024, ممکن است
رنج کشیدن به عنوان زمینه زندگی. چرا و چه باید کرد
رنج کشیدن به عنوان زمینه زندگی. چرا و چه باید کرد
Anonim

رنج کشیدن - به عنوان پیشینه زندگی ، آن چیست و چگونه شکل گرفته است؟ البته ، از دوران کودکی ، اما این فکر بلافاصله بوجود می آید ، زیرا فرد بزرگ شده است ، دوران کودکی به پایان رسیده است ، زندگی کنید و خوشحال باشید. اما پیش زمینه سیستم خانواده ای که در آن فرد تربیت شده است ، علامت خود را در زندگی بزرگسالان باقی می گذارد ، که گاهی اوقات شخص به سادگی نمی تواند بفهمد که چرا غمگین ، غمگین است و وقتی دلیل مشخصی برای این وجود ندارد ، بلافاصله چیزی به یاد می آید که دوباره باعث این احساسات می شود …

لازم نیست در خانواده ای معتاد به الکل و معتادان متولد شوید تا بتوانید عشق رنج را برای همیشه جذب کنید. چه عواملی در نگرش والدین به کودک وجود دارد که می تواند زندگی آینده کودک را به عنوان رنج شکل دهد ، اما بدون دلیل مشخص:

روانشناسی ناپایدار والدین

یکی از والدین یا هر دو والدین در حالت اضطراب و ناراحتی عاطفی مداوم هستند ، هنگامی که خلق و خوی آنها بدون دلیل مشخص مکرراً و ناگهانی تغییر می کند. بنابراین ، کودک مهمترین چیز را دریافت نمی کند ، او احساس امنیت نمی کند ، زیرا در این لحظه مادر شاد است و بغل می کند ، و بعدی می گوید: - "من برای شما وقت ندارم ، دور شوید. " سوءظن و اضطراب بیش از حد والدین - کودکان را به یکسان + بی اعتماد به جهان تبدیل می کند و همیشه منتظر تهدید هستند.

الکل شناسی والدین

در خانواده ای که مشروب الکلی وجود دارد ، معمولاً تمام زندگی حول او می چرخد ، خواه به خانه بیاید یا نیامده ، مست یا هوشیار ، شب ها پنجره را می زند یا نه. در چنین فضایی ، کودک نیست که مرکز زندگی می شود ، بلکه بیمار الکلی - پدر و مادر ، تمام زندگی حول او می چرخد. و کودک با این احساس بزرگ می شود که همیشه فردی شایسته تر از او وجود دارد. در واقع ، در سیستم کودکی خود ، والدین الکلی همیشه شایسته توجه بیشتر بوده اند.

آرزو نمی شود

وقتی والدین تصمیم می گیرند برای کودک چه بپوشند ، کجا بروند ، با چه کسانی دوست شوند و غیره. با این وجود ، کودک از حداقل 6 سالگی می تواند همه اینها را خودش انتخاب کند. همچنین اتفاق می افتد که در روز تولد او آنچه را که واقعاً می خواهد دریافت نمی کند ، و هر از گاهی این اتفاق می افتد ، و تولد به تعطیلات مورد علاقه تبدیل نمی شود. با بزرگ شدن ، به دلایلی که برای خود ناشناخته است ، او همچنان شغل اشتباه و رابطه اشتباه را دریافت می کند ، اما او به سادگی این احساسات را با تکرارهای سیستماتیک جذب می کند و ناخودآگاه آنها در زندگی بزرگسالی خود شروع به تولید مثل می کنند.

چیدمان زیر والدین

شما باید آن چیزی باشید که والدین شما می خواهند تا بتوانید بخشی از عشق را دریافت کنید. اگر مادر روحیه ای ندارد ، بنشینید و سکوت کنید تا تغییر کند ، اگر پدر از این که دیر از دیسکو به خانه آمده اید ناراضی است ، مطمئناً باید احساس گناه کنید ، بیشتر بخورید ، سپس مادر ناراحت نمی شود ، بروید موسسه ای که من هستم فکر می کنم برای شما بهتر خواهد بود ، اما هرجا که بخواهید معتبر نیست و غیره. چه خبر است؟ کودک یاد می گیرد که خود را با دیگران تطبیق دهد و خواسته های خود را مهم نمی داند ، خوب ، چگونه می توانید بی دلیل در غم زندگی نکنید؟

ممنوعیت وضعیت بد

والدین ناپایدار قادر به کنار آمدن با احساسات و احساسات خود نیستند. اونوقت چی میشه؟ آنها شروع به ممنوعیت بی ثباتی عاطفی کودک می کنند ، زیرا اگر نمی توانید با مشکل خود کنار بیایید ، در مورد چگونگی کنار آمدن با احساسات کودک چه باید گفت. کودک ناراحت است ، در مدرسه یا دوستی مشکلی پیش آمده است ، اما می داند که مادر نمی تواند ناراحت شود ، او اغلب بعد از کار ناراحت می شود ، و من اینجا هستم. و هنگامی که مادر از سر کار به خانه می آید ، کودک شاد و شاد را می بیند که واقعاً هنوز ناراحت است ، اما نشان نمی دهد ، سپس او یاد می گیرد که در حالی که مادرش در خانه نیست گریه کند ، زیرا احساسات واکنشی همچنان از زمان کودک هنوز نمی داند چگونه با آنها کنار بیاید. بنابراین در حال حاضر یک فرد بالغ همچنان به پوشاندن ماسک از خلق و خوی خوب ادامه می دهد ، اما غم و اندوه در هیچ جا ناپدید نمی شود ، تجمع می یابد و همه احساسات همیشه می خواهند قابل مشاهده باشند. رد احساسات خود - شخص خود را رد می کند.

حس بی پایان گناه

اغلب اوقات این اتفاق می افتد که والدین یکی از روش های تربیت را انتخاب کنند - نادیده گرفتن کودک. مادر یا پدر تصمیم می گیرند که با او صحبت نکنند ، هر کاری که کودک انجام می دهد ، چه واقعاً جرم محسوب می شود و چه تصمیم می گیرد که 15 دقیقه با دوستانش بماند. یک ساعت ، دو ، یک روز ، سه ، یک هفته ، آنها فقط وانمود می کنند که کودک آنجا نیست ، با طعنه صحبت می کنند و با همه بسیار دوستانه رفتار می کنند ، اما نه با شما ، و شما صادقانه نمی فهمید که چه می کنید انجام داده اند برای کودکی در دوران کودکی ، والدین خدا هستند ، اما معلوم می شود که خدا شما را رد می کند و وانمود می کند که شما وجود ندارید. شما شروع به احساس گناه برای همه چیز می کنید ، حتی برای اینکه اصلا متولد شده اید. در حال بزرگ شدن ، چنین کودکی خود را شریک یا دوستانی می بیند که در مقابل آنها همیشه در مورد چیزی گناهکار است. گناه اولین احساسی است که به قبر منتهی می شود.

درک خودارزیابی والدین

والدین به طور ناخودآگاه عزت نفس پایین خود را به کودک منتقل می کنند و این احساس را دارند که شما از نظر رفتار آنها شایسته بهترین ها نیستید ، عباراتی که معلم آنها به درستی گفته است به درستی و غیره). کودک نه آنچه را که شما به او می گویید ، بلکه آنچه را که از شما می شنود و می بیند ، نحوه رفتار شما با دیگران ، نحوه سازگاری با دیگران ، نحوه ناله کردن ، اما هیچ چیزی را در زندگی تغییر نمی دهد.

مجازات های فیزیکی

فکر می کنم اینجا همه چیز روشن است. با هر ضربه ، سیلی یا سیلی به سر ، کودک می خواند که او بد است ، درمانده است ، زیرا نمی تواند پس دهد.

به من مشکلات جدید ارائه ندهید

چنین مادران یا پدرانی هستند که با زندگی به عنوان یک مشکل برخورد می کنند و اگر کودک ناگهان کاری را انجام دهد یا آن را خراب کند ، آنچه مادر می گوید: "شما مشکلات جدیدی برای من ایجاد می کنید." در روان ، مکانیزمی در حال ایجاد است - من یک مشکل هستم. به این معنی که در آینده ، فرد به هر طریق ممکن و در همه جا سعی می کند برای هیچ کس مشکلی ایجاد نکند ، اما از ایجاد آنها برای خود دست نمی کشد ، آنها به طور خودکار در مقابل او ظاهر می شوند و گویی جایی برای ایجاد خود وجود ندارد. از این رو ، سازگاری با دیگران ، مشکلات در مرزها و زندگی با انگ - از یک مشکل بعید است خوشحال باشم.

آیا می توانید وقتی بزرگ شده اید چیزی را تغییر دهید و درک کنید که چیزی در زندگی شما اشتباه است ، خوشحال نیستید ، رنج می برید و از آنچه در زندگی شما می گذرد لذت نمی برید

من فکر می کنم که می توان ، اما مجموعه ای از اقدامات غیر معمول ، الگوهای جدید رفتار ، نگرش نسبت به خود و جهان خواهد بود. اغلب یک فرد آماده تغییر است و همه چیز را امتحان می کند فقط در صورتی که بفهمد همه چیز نمی تواند به این شکل ادامه یابد. چنین اشتیاق برای رنج ، اندوه ، اشتیاق ، حتی اگر هیچ دلیل خاصی در طول سالهای کودکی ایجاد نشده و در روان نقش بسته باشد. یعنی ، روان فقط چنین پیشینه ای از زندگی را می شناسد ، دائماً در انتظار چیزی بد ، پیش بینی نشده ، و اگر این مورد وجود نداشته باشد ، می توانید به یاد بیاورید که چگونه در دوران کودکی آزرده شده اید ، به دلیل رابطه ای که سالها پیش به پایان رسیده است رنج می برید. ، و در حال حاضر آشنا و آشنا است - پس زمینه زنگ. همچنین تغییر و تحول به زمان و اقدامات آگاهانه مداوم نیاز دارد. چه اقداماتی می توان انجام داد:

  1. برای اعتراف به اینکه والدین شما نمی توانند چیز دیگری به شما بدهند ، آنها همچنین این سیستم "عشق" را از والدین خود اتخاذ کردند. آنها دانش روانشناختی نداشتند و حتی نمی دانستند که این گونه بر شما تأثیر می گذارند. پدر و مادرت را ببخش. آنها را همانطور که هستند بپذیرید ، به طور مساوی با احترام به احساسات و خواسته های خود ارتباط برقرار کنید و همچنین به والدین خود اطلاع دهید که شما ناخوشایند هستید. به عنوان مثال ، "مامان ، من تو را دوست دارم ، اما دوست ندارم وقتی اینطور با من صحبت می کنی ، من دیگر کودک نیستم و خودم مسئول زندگی و عواقبم هستم.
  2. قبول کنید که همه چیز همانطور که در دوران کودکی بود و چگونه در گذشته روی شما تأثیر می گذاشت و در دوران کودکی باقی ماند ، و اکنون شما یک بزرگسال هستید و می توانید در مورد نحوه زندگی ، در اضطراب و رنج یا لذت بردن از زندگی انتخاب کنید.
  3. شروع به تغییر آگاهانه رفتار خود کنید ، می توانید رفتار افرادی را که دوست دارید و به آنها احترام می گذارید کپی کنید. یاد آوردن، استاد زندگی او کسی است که انتخاب می کند چگونه به او واکنش نشان دهد و به چه چیزی واکنش نشان دهد.
  4. سیستم دیدگاه ها ، باورها ، چشم انداز جهان را تغییر دهید.

دنیا مکانی امن است

من لایق بهترین ها هستم

خودم را همانطور که هستم دوست دارم و می پذیرم

من برای جهان ارزشمندم

من می توانم آنچه را که می خواهم بدست آورم

  1. گرفتن خود در لحظات شکایت ، ناله و رنج. بگو: - "من تو را می بینم ، این فقط واکنش آموخته شده من نسبت به جهان از دوران کودکی است." وقتی احساسات را نمایان می کنیم و آنها را تصدیق می کنیم ، دیگر بر ما قدرت ندارند.
  2. دایره ای از محیط را تشکیل دهید که بتواند شما را همانطور که هستید حمایت کند ، بپذیرد و دوست داشته باشد. به یاد داشته باشید ، من عاشق کسانی هستم که مرا دوست دارند و با من خوب رفتار می کنند. و من از کسانی که مرا دوست ندارند و با من بد رفتار می کنند ، خوشم نمی آید.
  3. تماس مجدد با قسمت های داخلی خود برقرار کنید. خود را به یک بزرگسال حامی ، پذیرنده ، درک کننده و دوست داشتنی تبدیل کنید. به حرف درونی خود گوش دهید و از طریق او بفهمید که من واقعاً چه می خواهم ، به او اجازه دهید که بخواهد و همان باشد که هست. و به والدین انتقاد کننده اطلاع دهید که "من خوب هستم و هر کاری که انجام می دهم خوب است."

در هر دوران کودکی ، بدون توجه به نحوه عادت به رنج و اندوه ، همیشه فرصتی برای زندگی حداقل یک روز وجود دارد ، اما با خوشحالی. وقتی شروع به تغییر می کنید ، پس زمینه خارجی تغییر می کند و مسئولیت زندگی خود را بر عهده می گیرید و از جنایاتی که والدین شما ناخودآگاه مرتکب شده اند ، پیشی خواهید گرفت. وضعیت ، حالت یا واکنش های شما به دیگران وابسته نیست. ما نحوه واکنش به شرایط پیشنهادی را انتخاب می کنیم ، در دوران کودکی ما چاره ای نداشتیم و به هر طریقی زنده ماندن را انتخاب کردیم (فرار از احساساتمان ، خودداری از بودن ، انجام آنچه می خواهیم ، تحمل کردن ، آزرده شدن و غیره.) ، اکنون که ما بزرگسال هستیم - ما انتخاب داریم !!!

نویسنده: دارژینا ایرینا میخایلوونا

توصیه شده: