بذار برم

فهرست مطالب:

تصویری: بذار برم

تصویری: بذار برم
تصویری: نماهنگ «بذار برم» گروه آرین 2024, ممکن است
بذار برم
بذار برم
Anonim

آنچه شما انتخاب می کنید واقعاً است

آنقدرها هم مهم نیست

در خود عمل است

انتخاب شده و شامل

اصل تغییرات …

از همه رذایل انسانی

بدترین نامردی است …

M. Bulgakov "استاد و مارگاریتا"

این مقاله بر وضعیت روابط وابسته متمرکز است که در آن یکی از شرکت کنندگان در زن و شوهر - مشتری - شدت چنین روابطی را درک کرده و در همان زمان تجربه می کند. تمایل به تغییر آنها از یک طرف و ناتوانی در تغییر هر چیزی - با یکی دیگر. او در حال حاضر به اندازه کافی "رسیده" است تا عدم امکان "اینگونه زندگی" را درک کند ، اما در عین حال نمی تواند تصمیم به برداشتن یک قدم مستقل بگیرد و برای کمک حرفه ای به یک درمانگر مراجعه می کند. این درخواست اغلب به نظر غیرممکن بودن انتخاب می رسد.

این چگونه توسط مشتری تجربه می شود؟

مشتری دائماً و بدون موفقیت تلاش می کند مشکل را برای خود حل کند - "ترک یا ماندن؟" ، که برای او اساساً حل نشدنی است. هیچ یک از گزینه های پاسخ مناسب او نیست.

عدم امکان "ادامه این گونه زندگی" خود را نشان می دهد به نظر مشتری که:

- شما با شخص اشتباه زندگی می کنید ؛

- تو زندگی خود را انجام نمی دهی

و آن روابطی که دارید "خفه" می شود ، به شما اجازه نمی دهد نفس عمیق بکشید …

و زندگی ای که شما زندگی می کنید عاری از شادی ، و احساس کامل است.

و گاهی اوقات ، اگر نه اغلب ، خیالاتی وجود دارد که من دوست دارم رابطه ای متفاوت و زندگی متفاوتی داشته باشم …

تمایل به تغییر چیزی در رابطه و زندگی شما با مقاومت زیادی روبرو می شود

بار وظیفه و احساس گناه قبل از فشار دادن شریک و ترسهای متعدد در افق وجود دارد - "اگر این اتفاق بیفتد؟" مجموعه ترسها معمولاً جهانی هستند و اغلب موارد زیر را شامل می شوند:

  • چگونه می توان زندگی کرد؟
  • چگونه زندگی جدیدی را آغاز کنیم؟
  • آیا می توانم؟
  • اگر چیزی درست نشد چی؟
  • آیا زندگی جدید ادامه زندگی قبلی نخواهد بود؟
  • آیا از این تصمیم پشیمان می شوم؟
  • دیگران چه خواهند گفت؟

این معمولاً زمانی اتفاق می افتد که در یک رابطه وابسته ، یکی از شرکا شروع به رشد می کند و خود مستقل او شروع به "جوانه زدن" می کند و این خود محتوای خاص خود را دارد - روشها (من فکر می کنم ، من می توانم) ، و همچنین حساسیت و مرزها

ناراحت کننده است که همه اینها خیلی دیر ظاهر می شوند (در سن 30-40-50 سالگی) و خوشحال است که به نظر می رسد. شرایطی غیر معمول نیست که شخصی ، با گذراندن زندگی خود ، متوجه شود که هرگز به عنوان من جداگانه به دنیا نیامده است (آیا پسر بود …؟). اما زندگی قبلاً زندگی شده است و هیچ چیز را نمی توان تغییر داد.

و در اینجا من صادقانه به خودم و شریک زندگی خود اعتراف می کنم که متأسفانه این روابط خود را به پایان رسانده است و هرکس به دنبال مسیر زندگی خود خواهد بود ، اما این بسیار نادر است. اما شجاعت می خواهد! شجاعت این را داشته باشید که خودتان باشید. شجاعت صادق بودن با خود و با دیگران. از یک سو ، ترسها (احساس وظیفه و گناه نسبت به شریک) ، از طرف دیگر - راههای قدیمی ، عادی و قبلاً خودکار و ، به طور کلی ، تصویری پایدار و شکل گرفته از جهان و شخص من.

و در این حالت متناقض آویزان شدن روی ترازوی انتخابی ، مراجعه کننده به درمانگر می آید.

درمان

چالش اصلی درمانگر این است که برای بیمار انتخابی انجام ندهد

اگرچه مراجعین به هر طریق ممکن سعی خواهند کرد که حداقل راهنمایی از درمانگر دریافت کنند. مراجعه کننده که در نیاز به انتخاب گیر افتاده است ، درمانگر را در این فرآیند مشارکت می دهد و اختیارات خود را به او واگذار می کند. درمانگر در این مورد باید از وسوسه تأثیر بر انتخاب مراجعه کننده اجتناب کند ، حتی اگر صادقانه از صحت این یا آن موقعیت متقاعد شده باشد.

پس درمانگر چه می تواند بکند؟

- روشن کردن جزئیات و کاملاً همراه با مشتری وضعیت فعلی ؛

- همه جوانب مثبت و منفی هر دو گزینه را در نظر بگیرید.

- انواع موانعی را که شما را از انتخاب باز می دارد ، به دقت مطالعه و تحلیل کنید. به این ترتیب ، اغلب ترسها ، احساس گناه ، وظیفه ، شرمندگی متعدد وجود دارد.

- در وضعیت مورد بررسی ، به طور معمول انتخاب بین دو قطب انجام می شود: من می خواهم و باید. همه نوع آزمایش با ایجاد موقعیتی برای تجربه و تجربه تجربیات مختلف در هر یک از قطب های جایگزین در اینجا مناسب خواهد بود. (تصور کنید که شما یکی از این گزینه ها را انتخاب کرده اید. به این مکان بروید ، به خودتان گوش دهید ، چگونه دوست دارید؟ اگر گزینه دیگری را انتخاب کنید چطور؟ در موارد اول و دوم زندگی شما چگونه تغییر خواهد کرد؟) ؛

- در نظر گرفتن وضعیت فعلی "بدون انتخاب" به عنوان انتخاب منفعل مشتری برای تغییر هیچ چیز.

- پذیرش و پشتیبانی مشتری در هر انتخابی مهم است.

مشکل اینجاست که آنها در واقع سعی می کنند از فرد اشتباه دور شوند. یک شریک در چنین رابطه ای ، که در واقع مکمل است ، دارای کارکردهایی است که برای او پیش از این غیر معمول است. (اینجا را بیشتر ببینید) و اینجا)

نیازهایی که شرکای ازدواج با یکدیگر بار می کنند ، اصلاً به مشارکت مربوط نمی شود ، بلکه به نیازهای والدین برمی گردد. و خودم پیام ، در نهایت - "بگذار من بروم!" - در واقع ، این نیز کودکانه است. این انتظار که شخص دیگری کاری را برای شما انجام دهد کودکانه است. و تلاش برای ارائه وضعیت به گونه ای که کسی به شما اجازه ندهد زندگی کنید ، مداخله کند ، اجازه ندهد که قلمرو واقعیت را نیز ترک کند.

بله ، دیگری می تواند به هر طریق ممکن مهار کند ، تهدید کند ، بترساند ، دستکاری کند ، اما این تنها زمانی امکان پذیر است که احساس کند شریک زندگی آماده نیست. او این عدم قطعیت ، عدم آمادگی شریک را می خواند و قدرت را بر او احساس می کند. ما می توانیم این را بگوییم شریکی که آزادی را در سطح آگاهانه می خواهد می گوید "رهایم کن" ، در حالی که پیام دیگر او ، بیشتر اوقات ناخودآگاه ، شبیه "مرا نگه دار!"

تأیید این امر آسان است. فقط کافی است در یکی از گزینه های مورد نظر از مشتری پشتیبانی کنید ، زیرا او بلافاصله شروع به دفاع از مخالف می کند.

بنابراین چیز دیگری نیست! دقیق تر ، نه تنها در آن. و از آنجا که دیگری به درمان نمی آید ، شاید این مشکل او نیست.

در اینجا ما با یک بازی روانی سروکار داریم ، نوعی رقص شرکا ، که مدت آن می تواند به طور نامحدود طولانی باشد. با بررسی محتوای این نوع رابطه ، ناگزیر با تکرار آنها روبرو می شوید ، گویی شرکا در یک دایره در حال دویدن هستند. چنین حلقه هایی می توانند در طول زندگی ادامه داشته باشند و زندگی آنها شامل آنها خواهد بود. مگر اینکه ، البته ، کسی بالغ شود و نقش خود را در این رقص درک کند و بازی را متوقف کند.

مثال ها:

در عمل درمانی من ، مراجعه کنندگانی بودند که سالهای زیادی از عمرشان نتوانستند هیچ انتخابی انجام دهند. مردی 45 ساله ، بگذارید او را اس بنامیم ، 10 سال است که سعی می کند خانواده را ترک کند. او رابطه ای را از طرفی آغاز کرد ، پس از مدتی همسرش از آن مطلع شد. این کار دشواری نبود ، زیرا او مرتباً شواهدی از ارتباط خود باقی می گذاشت. سپس مسئله انتخاب برای او حاد شد - همسرش رسوایی کرد ، او را تهدید به اخراج کرد ، او همسرش را "انتخاب" کرد ، او را بخشید و به همین ترتیب تا خیانت بعدی او ادامه داد. در زمان آمدن به درمانگر ، او قبلاً 4 دور انجام داده بود. در نتیجه درمان ، مرد موفق شد "بزرگ شود" و انتخاب خود را انجام دهد. تا آنجا که من می دانم ، او کاملاً خوشحال است و پشیمان نیست.

گاهی اوقات شریکی که سعی می کند از رابطه همسر خود جدا شود ، برای خود استراتژی ای را انتخاب می کند که متوجه چنین اقدامات خود نشود. زن 36 ساله N. دائماً شواهدی از خیانت های خود را "پرتاب می کرد" ، شوهرش "متوجه آنها نمی شد". تحریکات او بیشتر و بیشتر آشکار می شد - شوهرش دفاع خود را تقویت کرد - او شروع به تفسیر آنها به دلخواه خود کرد ، نه به عنوان واقعیت خیانت. وضعیت در زمان ورود او برای درمان حدیثی شد. به یاد داشته باشید: شوهر دیر به خانه می آید ، همه با رژ لب آغشته شده است. و به سوال همسرش "کجا بودی؟" ، او پاسخ می دهد - "عزیزم ، به چیزی فکر کن ، تو با من باهوش هستی."

درک این نکته مهم است که عمیق ترین مشکل مشتری این نیست که او نمی تواند در این موقعیت خاص انتخاب کند ، بلکه به طور کلی است در ناتوانی اساسی خود در انتخاب های مستقل و مسئولانه در زندگی خود. من حتی می گویم که مشکل او ناتوانی در مسئولیت پذیری خود است.

در نتیجه ، درمانگر نباید از نسخه "دیگری بد" حمایت کند ، بلکه باید سعی کند تا مراجعه کننده را از سهم خود در این نوع روابط آگاه کند.

من فکر می کنم که در خود انتخاب است که ماهیت تغییرات برای مشتری وجود دارد. و در اینجا موضوع حتی در درستی-اشتباه بودن انتخاب نیست. شخصی که انتخاب خود را انجام داده و مسئولیت این مرحله را بر عهده گرفته است ، در حال حاضر شخص دیگری است!

در واقع ، انتخاب یکی از گزینه های دیگر چندان مهم نیست.

انتخاب در اینجا نه بین من و دیگری ، بلکه بین من و من انجام می شود

  • بین من منتظر بمانید تا شخص دیگری به شما اجازه دهد آنطور که می خواهید زندگی کنید ، به شما اجازه دهد خودتان باشید و من چه کسی اجازه خواهد داد تجربه کند که او حق دارد همان چیزی باشد که هست!
  • بین من در انتظار ارزیابی از دیگری و مشتاقانه به دنبال شناخت از او ، و من که قدر خودش را می داند
  • بین من سعی کنید همان چیزی باشید که دیگران می خواهند شما را ببینند ، و من خود را همانطور که هست پذیرفتن

این فرمول بندی س theال مسئله انتخاب را از بین می برد درون فردی هواپیما به هواپیما وجودی

به دلایلی من شعرهایی را که سرپرستم آبراموا گالینا سرگئونا سروده بود و در روز دفاع از پایان نامه ام به من ارائه کرد ، به خاطر آوردم.

کلیدهای قدیمی

در می لرزد …

و دیوارها طنین انداز خواهند شد

نوسان در سر و صدای قدم ها….

کلید در قفل است ، باید بچرخد

خانه ای آرام برای بیدار شدن صداها

قید و بند خود را بردارید …

در می لرزد …

اما کلید زنگ زده است ،

دست از تلاش می لغزد.

گردش به چپ و راست

اما کار نمی کند حیله گر

لولاء قلعه قدیمی را ببینید.

در می لرزد …. ،

اما کلید در حال حاضر ناتوان است ،

بسته با مهر و موم پتینه.

چقدر هزینه شد ، تلاش ، …

در اینجا ما یک بار چمن را چیده ایم ،

شما نمیتوانید پشت گوشها را بشمارید

در می لرزد …

دست او را می نوازد ،

سایه ها از قسمت جلویی عبور می کنند

گربه همسایه به حصار می آید ،

کسی (من؟) آه می کشد ، در خانه می نشیند

و با دستش گونه اش را حمایت می کند …

توصیه شده: