مجددسازی

فهرست مطالب:

تصویری: مجددسازی

تصویری: مجددسازی
تصویری: 200 IQ Guess Inside THIS Building?! Fan Made Challenge Maps! 2024, ممکن است
مجددسازی
مجددسازی
Anonim

مجددسازی

خود شخص تلاش می کند تا بار دیگر موقعیت روحی را بازتولید کند. انرژی تجربیات احساسی گیر افتاده در رویداد گذشته به طور مداوم به دنبال راهی برای خروج ، تخلیه است. یک فرد نیاز به درک آنچه برای او اتفاق افتاده است ، نحوه کنار آمدن با آنچه رخ داده و چگونگی بازسازی دنیای جدید بر روی ویرانه های دنیای قبلی است.

از یک سو ، بازآزمایی چیزی است که شخص در زندگی خود بازآفرینی می کند و بارها و بارها یک رویداد آسیب زا از گذشته خود را تکرار می کند. از سوی دیگر ، هر فرد و متخصصی می تواند ، خواسته یا ناخواسته ، به عنوان ابزاری برای بازآزمایی مجدد عمل کند.

بازتولید مجدد چیست

من با چند مثال به شما نشان می دهم که این کار چگونه کار می کند.

در مشاوره روانشناسی:

1. تامارا زن فوق العاده ای بود. و قبل از آن او به عنوان یک دختر فوق العاده بزرگ شد.

او همه چیز را برای خانواده اش انجام داد. او اطاعت می کرد ، قربانی می کرد.

بیشتر از همه ، وقتی در دوران کودکی به مادرش نزدیک شد ، ناراحت شد و یا سکوت کرد ، یا با عصبانیت و عصبانیت چیزی به او گفت.

اگر تامارا کمی اشتباه می کرد ، مادرش می توانست دو یا سه روز با او سکوت کند.

و اگر دختری بی نهایت قوانین و ممنوعیت هایی را که برای کودک واقعی نبود شکست ، مادرش می تواند برای چند هفته ماسک یخ بزند و آن را رد کند.

تامارا دو مشکل دارد که با آن به روانشناس مراجعه می کند: او در محل کار ارتقا نمی یابد و این را با فقدان موقعیت فعال زندگی توضیح می دهد ، اگرچه او به عنوان یک کارمند بسیار مورد استقبال قرار می گیرد. علاوه بر این ، رئیس او به شدت به او توصیه کرد که در این مورد کاری انجام دهد.

و تمام روابطی که او با مردان آغاز می کند با شکست روبرو می شود ، زیرا در برخی موارد آنها با او صحبت نمی کنند و او را به خاطر اشتباهاتش مجازات می کنند.

او یک روانشناس ، یک متخصص فوق العاده ، یک متخصص عالی را انتخاب می کند.

آرام ، خوددار ، با اعتماد به نفس …

آهسته درون گرا ، آره …

در برخی موارد ، آنها خود را در موقعیتی کلیدی می بینند:

او چیزی را به اشتراک می گذارد ، منتظر چیزی می ماند. او با توجه به پاسخ سکوت می کند.

او وارد ضربه دوران کودکی خود می شود: طرد می شود ، مجازات می شود.

و با عقب نشینی ، شروع به رفتار مانند آن دختر کوچک می کند ، و درمانگر ، با رسیدن به شرایط بحرانی ، تمرکز می کند و … و حتی بیشتر شروع به نشان دادن همه چیز می کند که به او آسیب می رساند.

در آموزشها:

2. لیوشا یک پسر خوب ، مهربان و بسیار مطیع بزرگ شد. او چیزهایی را که مادرش می خرید می پوشید. او ناراحت بود که آنها پدر ندارند. کم غذا خورد. آرام صحبت می کرد.

من در مدرسه خوب درس می خواندم ، تا اینکه یک روز معلم کلاس تغییر کرد و چند پسر به مدرسه آمدند ، از سری "جوان گوپنیک ، بتا".

آنها شروع به اذیت کردن او کردند ، سپس او را تعقیب کردند ، او را مسخره کردند.

سکوت کرد و تحمل کرد تا مادرش ناراحت نشود.

مدرسه به پایان رسید ، لیوشا خود دانشگاه را انتخاب کرد ، تقریباً با افتخار فارغ التحصیل شد. و چندین سال بیش از موفقیت آمیز کار کرد.

و یک بار آنها ، متخصصان فناوری اطلاعات یک شرکت جدی ، به آموزش توسعه ویژگی های رهبری و مهارت های مدیریتی اعزام شدند.

برای یک مربی برجسته و بسیار موفق ، بله.

شاید آن گپنیک های جوان فرزندان نامشروع او بودند ، زیرا او مرد را به عنوان بازیگوش Mastodon of Leadership و نهنگ اسپرم مدیریتی بازیگوشانه پایین آورد ، اما واقعاً توجهی نداشت ، فقط گاهی اوقات از "بز قربانی" و "پسر شلاق" به عنوان مثال استفاده می کرد.

جهان ، که آجر به آجر ساخته شده است ، این اطمینان که مهارت حرفه ای او از او محافظت می کند ، این اعتقاد که بزرگسالان "اینگونه رفتار نمی کنند" ، همه اینها یک شبه سقوط کرد و لیوشا را به لبه این پرسش رساند "چرا این همه؟ این معنی است."

و فقط یک عشق آرام و روشن به یک مادر سالمند قبلاً او را برای کمک به یک متخصص psi سوق داده است.

در زندگی عادی:

- اگر مردی تا 30 سالگی ماشین ندارد ، پس مرد نیست! - یک دوست را اعلام می کند و به شانه دوست خود می زند. آنها قصد دارند زیبایی جدید او را روی چهار چرخ بشویند و او می داند که دستمزد محقق که بهترین دوستش است فقط برای غذا و کارت سفر است.

همه چیز خوب خواهد بود ، اما چند ماه پیش با همان جملات ، همسر محبوبش به سراغ مرد دیگری رفت.

اوه ، بله ، او ماشین هم نداشت ، اما این هیچ کس را اذیت نکرد.

یک طرف اشتباه وجود دارد

اجتناب از خطر آسیب مجدد به شخص نیز برای او ویرانگر خواهد بود.

اگر بیش از حد مضطرب هستید ، در مورد محل "زخم" بسیار مراقب هستید ، این منجر به بهبود نمی شود.

برعکس ، یک فرد می تواند از آنچه اتفاق افتاده متوقف شود و از آن به عنوان یک "علامت" استفاده کند - یک کلید اصلی ، چیزی شبیه یک اغماض که تمام شکست هایش در زندگی ، همه انتخاب ها و تصمیمات اشتباه او را توضیح می دهد.

اجازه دهید یکبار دیگر به شما یادآوری کنم که شخص خود تلاش می کند وضعیت ضربه را بارها و بارها بازسازی کند.

انرژی تجربیات احساسی گیر افتاده در رویداد گذشته به طور مداوم به دنبال راهی برای خروج ، تخلیه است.

یک فرد باید درک کند که چه اتفاقی برایش افتاده است ، چگونه با آنچه اتفاق افتاده کنار بیاید و چگونه یک دنیای جدید را در ویرانه های قبلی بازسازی کند.

اما او بارها و بارها شروع به ساختن آن ساختار می کند و سپس دقیقاً افرادی را پیدا می کند که خواسته یا ناخواسته آن را تخریب خواهند کرد.

تروما هم نحوه واکنش فرد به گسست واقعیت بیرونی و / یا درونی (یکپارچگی) است و هم خود این گسیختگی (تغییرات ناگهانی ناگهانی). *

* حتی الزاماً منفی نیست

برای افراد مختلف ، "نقاط ضعف" (در مورد "جایی که آنجا نازک است و می شکند") چیزهای متفاوتی است.

برای برخی ، خشونت فیزیکی ممکن است کمتر آسیب زا باشد و از دست دادن چیزی نزدیک به وجودی قابل توجه است.

شما می توانید توصیف ویکتور فرانکل از تجربیات خود را هنگام فرستادن به اردوگاه کار اجباری ، و نگرش وی نسبت به فقدان اصلی - کتابش ، در زمینه همه چیز دیگر را به یاد آورید.

به نظر من ، از اینجا (از مکانهای مختلف "ضعیف / ارزشمند") ، و در نتیجه ، سوء تفاهم "و آنچه در آن وجود دارد" بخشی از خطر بازآزمایی مجدد است.

شخصی که مجروح شده است و آن را محصور کرده است ، زندگی نکرده است ، درک نکرده و تجربه نکرده است ، ناخودآگاه به دنبال موقعیت ها و افراد است تا بتواند آن را تجربه کند ، یعنی درک آن رویداد ، خود در آن ، و به نوعی بازسازی دنیای او

این چیزی شبیه یک "قطعه" عظیم یا تیز و سخت است که شخص برخلاف میل خود آن را ربوده است (آنها آن را به زور به او هل داده اند) ، و نمی تواند آن را تف نکند ، هضم نکند یا … هیچ چیز نمی تواند ، و دوباره و دوباره به …

یک روانشناس باید از چه ویژگیهایی برای موفقیت در کار با فردی که زمانی آسیب دیده بود ، و گاهی اوقات به اندازه کافی شدید ، نیاز دارد؟

به نظر من ، ترکیبی از صبر ، سخت کوشی و درعین حال قدرت ، آرامش و اطمینان درونی در سه مورد ضروری است:

1. مشتری ، علی رغم تجربه آسیب زا در گذشته ، خوب است ؛

2. مشتری هم با ضربه و هم با وظایف زندگی کنار می آید.

3. زندگی ارزش زندگی را دارد ، علیرغم هر اتفاق ناخوشایندی که گاهی در آن رخ می دهد.

آن شخص ، روانشناسی که در تصمیم گیری های خوب زندگی خود با مشتری همراه خواهد بود ، علاوه بر توانایی همدردی ، علاوه بر مهارت های ابزاری ، تسلط بر تکنیک های مختلف روان درمانی ، ممکن است دارای ویژگی هایی از جمله:

1. توانایی تحمل شرم ، اغلب فوق العاده مخرب ، تقریبا غیرقابل تحمل برای مشتری ،

2. برای ثبات ، پشتیبانی داخلی خود را داشته باشند ،

3. نسبت به تجربه و اندوه دیگران به اندازه کافی حساس باشید و در عین حال ، تجلی حرکات قوی و مقاوم مراجعه کننده را برای بیرون آمدن از آسیب تشویق کنید.

اگر بفهمید که او همان روماتیسم است ، چه باید کرد؟

دو چیز:

1. درک کنید که چه اتفاقی می افتد. و این در حال حاضر فرصتی برای خروج از قیف است ، که گاهی اوقات تقریباً بر خلاف میل خود کشیده می شود.

2. از یک روانشناس کمک حرفه ای بگیرید و دریافت کنید.

سپس ، تا آنجا که ممکن است ، به آرامی بررسی کنید که چگونه شخص موقعیت روحی را برای خود بازسازی می کند. اینکه چگونه می تواند متفاوت عمل کند برای خودش بهتر است.

و برای گذراندن ، کار کردن در این لحظات ، ابتدا باید یک روانشناس را انتخاب کنید ، به همان اندازه که نیاز دارید برای ایجاد رابطه اعتماد وقت بگذارید. و فقط وقتی اتحاد ایجاد می شود ، وقتی مشتری منابع داخلی کافی دارد ، وقتی می تواند به خودش و روانشناس اعتماد کند و با ضربه کار کند.

اگر به هر حال ، بازآزمایی ، یا درد ، رنج ، چیزی در مورد "لمس ضربه" رخ داده است ، از آنچه برای تحقیق و درمان اتفاق افتاده استفاده کنید.