افسردگی یا "دوباره اشتباه!"

افسردگی یا "دوباره اشتباه!"
افسردگی یا "دوباره اشتباه!"
Anonim

"دوباره ، نه آنجا …" - در مورد مانع روانی مشروطی که باید برای رهایی از افسردگی ، به هر حال ، و سایر شرایط دشوار باید از آن عبور کنیم ، به ما می گوید.

این تصور یخ زده که "دوباره در مکان اشتباه …!" ، که باعث افسردگی بیشتر می شود ، شخصی که در رنج جستجو می شتابد ، و ناخودآگاه تلاش می کند تا معانی را آشکار کند ، در واقع بسیار صحیح است ، در سطح کاملاً بی تردید. از … ناخودآگاه درک (درک) و همچنین خود ، خرد شده ، خسته ، خسته ، پیچ خورده توسط چرخ گوشت افسردگی دشوار است. انگار همه چیز آنجاست! همه باید راضی باشند ، اما چیزی لازم نیست ، جالب نیست و شکستن در روح به سادگی غیر قابل تحمل است

مشکل تحقق چنین "شکل فکری" این است که هیچ ربطی به جهان مادی ندارد ، هیچ ربطی به فیزیکی و همچنین خود ناخودآگاه ندارد ، که "دست یاری در پاسخ به یک دیوانه وار" دراز می کند. برای آن تماس بگیرید. " در عین حال ، دقیقاً می داند کجا باید برود و در چه جهتی ، چه کار کند ، چگونه خود را تحقق بخشد ، یعنی چگونه خواسته های خود را برآورده کند. ببندید ، اصلاح کنید ، این سیاهچاله را در روح خود ببندید و از سخت ترین حالت رنج باورنکردنی خارج شوید. ناخودآگاه ، مانند والدین دلسوز ، آرام و بی سر و صدا در گوش ما زمزمه می کند که ما دوباره در مسیر اشتباه "حرکت" می کنیم. علاوه بر این ، به طرز دردناکی به من لبخند زد ، نوعی لبخند طبیعت در آن وجود دارد ، زیرا ما در جستجوی زمینی خود هستیم ، به دنبال دین ، فلسفه ، سرگردان در تاریکی روانشناسی ، باطنی و غیره هستیم. ما همیشه به جایی اشتباه می رویم هر کجا که برویم!

"دوباره ، نه آنجا …" - در مورد مانع روانی مشروطی که باید برای رهایی از افسردگی ، به هر حال ، و سایر شرایط دشوار باید بر آن غلبه کنیم ، به ما می گوید. این فقط یک چیز را به ما می گوید ، ما باید بردار را از میل به پر کردن خواسته هایمان در نوع حیوانات تغییر دهیم ، بنابراین ، ما عادت کرده ایم بدن خود را با غذا پر کنیم ، به دنبال این هستیم که نیازهای فیزیولوژیکی خود را برای لذت به طور کامل برطرف کنیم. جهت مخالف - آرزوی اعطای. یعنی همه چیز تحت اللفظی است … من گاهی اوقات ، برای توضیح این "دوباره اشتباه" که به ذهن هر فرد افسرده می رسد ، در سطح غذا مثال می زنم (ابتدایی ، اما قابل فهم): گاهی اوقات دادن آخرین آب نبات دلپذیر و خوشمزه به شخص دیگر بسیار لذت بخش تر از خوردن آن است (این در سطح هوشیاری است) ، اما در سطح ناخودآگاه - اینگونه است که با دریافت از طریق بخشیدن پر می شود. از نظر او ، سمی با درد و رنج است … لذت را دریافت می کند ، یعنی فقط با دور راندن آن از خود ، در تلاش برای جلب رضایت (برآوردن نیازها) دیگری پر می شود. نویسنده کسی نیست که می نویسد ، بلکه کسی است که خوانده می شود. تحقق خواسته های خود ما از سطحی که ما در مورد آن صحبت می کنیم تنها در بین سایر افراد در نیازهای آنها ، در فقدان آنها امکان پذیر است.

روح همان چیزی است که مطلقاً در مقابل بدن است ، همانطور که روان در فیزیک است ، همانطور که روح در برابر مادی است. این بدان معناست که او لذت (تحقق) را از نقطه مقابل دریافت می کند …

اما اکنون کاملاً "دوباره در جهت اشتباه …"

با افسردگی خودکشی ، یک فرد فقط یک چیز را هدایت می کند - تمایل به خلاص شدن از درد روحی غیرقابل تحمل. در عین حال ، او بدن را مسئول عذاب خود می داند (ما باید شخصی را مقصر بدانیم ، ما همیشه فردی را برای آنچه احساس بد می کنیم مقصر می دانیم) ، که به نظر می رسد او را "مملو" از دنیای مادی ، پر از رنج می کند. او ناخودآگاه امیدوار است که با خلاص شدن از بدن ، از شر دردی که او را عذاب می دهد خلاص شود. با این حال ، "رسیدن به خدا از در پشت" غیرممکن است ، این طبیعت ارائه نمی دهد. راهی برای خروج از هر حالت وجود دارد ، اما کاملاً متفاوت است. به جای اشتباه نگاه کنید …

توصیه شده: