هفت ضربه دختر یک مادر جدا شده از نظر احساسی

فهرست مطالب:

تصویری: هفت ضربه دختر یک مادر جدا شده از نظر احساسی

تصویری: هفت ضربه دختر یک مادر جدا شده از نظر احساسی
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, ممکن است
هفت ضربه دختر یک مادر جدا شده از نظر احساسی
هفت ضربه دختر یک مادر جدا شده از نظر احساسی
Anonim

منبع: نویسنده: پگ استریپ ترجمه: اولگا لیخاچو

در کودکی ، یک دختر ابتدا می فهمد که در آینه کیست ، که برای او چهره مادرش است. او می فهمد که دوستش دارد ، و این احساس - که او شایسته عشق و توجه است ، که دیده می شود و شنیده می شود - به او قدرت رشد و تبدیل شدن به یک فرد مستقل را می دهد.

دختر یک مادر بی محبت - از نظر عاطفی جدا ، یا متزلزل ، یا بسیار انتقادی و ظالمانه - خیلی زود درس های دیگری از زندگی می آموزد. او نمی داند لحظه بعد چه اتفاقی می افتد ، فردا چه مادری با او خواهد بود - خوب یا بد ، او به دنبال عشق خود است ، اما می ترسد این بار چه واکنشی به دنبال داشته باشد ، و نمی داند که چگونه شایسته است آی تی.

دلبستگی دوسویه به چنین مادری به دختر می آموزد که روابط با مردم عموماً غیرقابل اعتماد است و نمی توان به آنها اعتماد کرد ، دلبستگی اجتنابی در روح او تضاد وحشتناکی بین نیاز فرزندش به عشق و محافظت و سوء استفاده روحی و جسمی که در مقابل دریافت می کند ایجاد می کند.

مهمتر از همه ، نیاز دختر به عشق مادرانه حتی پس از این که می فهمد این غیرممکن است از بین نمی رود. این نیاز همچنان در قلب او زندگی می کند ، همراه با درک وحشتناک این واقعیت که تنها فردی که باید او را بدون قید و شرط دوست داشته باشد ، فقط به این دلیل که در جهان است ، اینطور نیست. مقابله با این احساس گاهی یک عمر طول می کشد.

دخترانی که با علم به این که دوست ندارند بزرگ می شوند ، دچار زخم های عاطفی می شوند که تا حد زیادی روابط آینده آنها و نحوه ساخت زندگی آنها را تعیین می کند. غم انگیزترین چیز این است که گاهی اوقات دلیل آن را نمی دانند و معتقدند که خودشان مسئول همه مشکلات هستند.

1. عدم اعتماد به نفس

دختران دوست نداشتنی مادران بی عشق نمی دانند که شایسته توجه هستند ، در حافظه آنها هیچ احساسی وجود ندارد که آنها اصلا دوست داشته شوند. این دختر می تواند بزرگ شود ، و روز به روز فقط به این واقعیت عادت می کند که او را نمی شنوند ، نادیده می گیرند ، یا حتی بدتر ، در هر مرحله از نزدیک او را زیر نظر می گرفتند و مورد انتقاد قرار می دادند.

--حتی اگر استعدادها و دستاوردهای روشنی دارد ، به او اعتماد به نفس نمی دهند.

- حتی اگر او شخصیت نرم و مطیعی داشته باشد ، صدای مادرش همچنان در سرش می پیچد ، که او آن را خودش می داند - او یک دختر بد است ، ناسپاس است ، او همه کارها را بر خلاف "در کسی که در آن بزرگ شده است" انجام می دهد. دیگران بچه هایی مثل بچه دارند "…

بسیاری در بزرگسالی می گویند هنوز این احساس را دارند که "مردم را فریب می دهند" و استعدادها و شخصیت آنها مملو از نوعی نقص است.

2. عدم اعتماد به افراد

"من همیشه عجیب به نظر می رساندم که چرا کسی می خواهد با من دوست شود ، من شروع به فکر کردم که آیا مزایایی در پشت آن وجود دارد."

چنین احساساتی از احساس عمومی عدم اعتماد جهان ناشی می شود ، که دختر تجربه می کند ، که مادرش گاهی او را به خود نزدیک می کند ، سپس او را دفع می کند. او همچنان نیاز به تأیید دائمی دارد که می توان به احساسات و روابط قابل اعتماد بود ، که روز بعد او را کنار نمی گذارند.

"آیا واقعا مرا دوست داری؟ چرا ساکتی؟ مرا ترک نمی کنی؟"

اما در عین حال ، متأسفانه ، خود دختران در تمام روابط خود فقط نوع دلبستگی را که در دوران کودکی داشتند ، تولید می کنند.

و در بزرگسالان ، آنها هوس طوفان های احساسی ، فراز و نشیب ها ، وقفه ها و آشتی های شیرین را می کنند.

عشق واقعی برای آنها وسواس ، اشتیاق همه جانبه ، جادوگری ، حسادت و اشک است. به نظر می رسد روابط آرام آرام ، غیر واقعی است (آنها به سادگی نمی توانند باور کنند که این اتفاق می افتد) ، یا خسته کننده است. یک مرد ساده و غیر "شیطانی" ، به احتمال زیاد ، توجه آنها را جلب نمی کند.

3. مشکلات در دفاع از مرزهای خود

بسیاری از کسانی که در محیطی از بی تفاوتی سرد یا انتقاد مداوم و غیرقابل پیش بینی رشد کرده اند ، می گویند که دائماً نیاز به محبت مادر احساس می کردند ، اما در عین حال متوجه شدند که هیچ راهی برای به دست آوردن آن نمی دانند.

آنچه امروز باعث لبخند مطلوب شد ممکن است فردا با تحریک رد شود. و در حال حاضر بزرگسال شده اند ، آنها همچنان به دنبال راهی برای دلجویی هستند ، شرکا یا دوستان خود را خوشحال کنند تا از تکرار آن سردی مادرانه به هر قیمتی جلوگیری کنند.

آنها نمی توانند مرز "سرد و گرم" را احساس کنند ، سپس بسیار نزدیک می شوند ، به دنبال روابطی هستند که شریک تحت فشار آنها مجبور به عقب نشینی شود ، و برعکس ، از ترس نزدیک شدن به فرد می ترسد. دور رانده شد

علاوه بر دشواری ایجاد مرزهای سالم با جنس مخالف ، دختران مادران بی عشق اغلب با دوستی مشکل دارند. "از کجا می دانم که او واقعاً دوست من است؟" "او دوست من است ، برای من سخت است که از او امتناع کنم ، و در پایان آنها دوباره شروع به پاک کردن پاهای خود در مورد من می کنند."

در روابط عاشقانه ، چنین دخترانی محبت اجتنابی نشان می دهند: از صمیمیت اجتناب می کنند ، اگرچه به دنبال روابط صمیمی هستند ، اما بسیار آسیب پذیر و وابسته هستند.

"نور مانند یک گوه جمع شد" - این واژگان آنها است. "آنها نگاه ناجوانمردانه ای می اندازند و پشت یک کتاب پنهان می شوند" - همچنین درباره آنها. یا ، به عنوان یک درجه شدید از تجلی یک موقعیت دفاعی - "فوراً" به هرگونه پیشنهاد ، دعوت یا درخواست از یک مرد.

ترس بسیار بزرگ است که این رابطه همان دردی را برای آنها به ارمغان بیاورد که در دوران کودکی ، هنگامی که به دنبال عشق مادر بودند و آن را پیدا نکرده بودند ، تجربه کردند.

4. عزت نفس پایین ، ناتوانی در تشخیص شایستگی های آنها

همانطور که یکی از این دختران بی مهار در طول درمان گفت: "در کودکی ، من بزرگ شدم ، عمدتا با نقایص دست و پنجه نرم می کردم ، آنها در مورد شایستگی ها صحبت نکردند - تا من را نترسانند. اکنون ، هرجا که کار می کنم ، به من می گویند که من ابتکار کافی نشان نمی دهم و برای پیشرفت تلاش نمی کنم."

بسیاری می گویند این برای آنها یک تعجب واقعی بود که آنها توانستند به چیزی در زندگی دست پیدا کنند. بسیاری از مردم تا آخرین لحظه ای که صحبت از آشنایان جدید به میان می آید ، به دنبال کار بهتر می گردند تا از ناامیدی جلوگیری کنند.

شکست در این مورد برای آنها به معنای طرد کامل است ، آنها را به یاد ناامیدی ای که در دوران کودکی هنگام رد شدن توسط مادرشان تجربه کرده اند ، می اندازد.

فقط در بزرگسالی ، دختر مورد علاقه می تواند باور کند که ظاهری معمولی دارد و نه "سه مو" ، "در نژاد ما" و "چه کسی شما را چنین می گیرد؟" "من تصادفاً با عکس قدیمی خود روبرو شدم ، زمانی که فرزندان خودم را داشتم ، و دختری زیبا را دیدم ، لاغر و چاق نبود. انگار با چشمان شخص دیگری به او نگاه می کردم ، حتی بلافاصله متوجه نشدم که من هستم ، "چکمه نمدی" مادرم.

5. اجتناب به عنوان یک واکنش دفاعی و به عنوان یک استراتژی زندگی

آیا می دانید وقتی به دنبال عشق خود می روید چه اتفاقی می افتد؟ به جای "من می خواهم دوست داشته شوم" ، دختری که در کودکی احساس بیزاری مادرانه می کرد ، جایی در اعماق روحش احساس ترس می کند: "من نمی خواهم دوباره آزرده شوم." برای او ، جهان متشکل از مردان بالقوه خطرناک است ، که در میان آنها ، به طریقی ناشناخته ، باید مرد خود را پیدا کنید.

6. حساسیت بیش از حد ، "پوست نازک"

گاهی اوقات شوخی یا مقایسه بی گناه کسی او را به گریه می اندازد ، زیرا این کلمات ، برای دیگران بسیار آسان ، به طرز غیرقابل تحملی در روح آنها سنگینی می کند و یک لایه کامل از خاطرات را بیدار می کند.

"وقتی بیش از حد به سخنان کسی واکنش نشان می دهم ، به طور خاص به خودم یادآوری می کنم که این ویژگی من است. شاید آن مرد نمی خواست مرا آزرده کند."

همچنین برای دختران دشوار است که در دوران کودکی با احساسات خود کنار بیایند ، زیرا آنها تجربه پذیرش بی قید و شرط ارزش خود را ندارند ، که به آنها امکان می دهد محکم روی پای خود بایستند.

7. روابط مادری را در روابط با مردان جستجو کنید

ما به آنچه برای ما آشنا است ، آنچه که بخشی از دوران کودکی ما است ، هر چه که باشد ، وابسته ایم.

"تنها چند سال بعد بود که فهمیدم شوهرم با من مانند مادرم رفتار می کند و من خودم او را انتخاب کردم. حتی اولین کلماتی که او برای آشنایی با من گفت این بود: «خودت به این روش فکر کردی که این روسری را ببافی؟ آن را بردار ». سپس به نظر من بسیار خنده دار و اصلی بود."

چرا در حال حاضر در مورد این صحبت می کنیم ، در حالی که ما قبلاً بزرگ شده ایم؟

نگران نباشید آن کارتهایی را که سرنوشت به ما داد ، هرکدام کارت های خاص خود را دارد.

و به منظور درک نحوه عملکرد ما و چرا.

بزرگ شدن بدون عشق بسیار دشوار است ، شما این آزمایش سخت را پشت سر گذاشته اید ، اما بسیاری از افراد همین تجربه را داشته اند و توانسته اند بر آن غلبه کنند.

توصیه شده: