روان درمانی به عنوان فرایند تغییر هویت ، یا از ریختن پوست قدیمی نترسید

فهرست مطالب:

تصویری: روان درمانی به عنوان فرایند تغییر هویت ، یا از ریختن پوست قدیمی نترسید

تصویری: روان درمانی به عنوان فرایند تغییر هویت ، یا از ریختن پوست قدیمی نترسید
تصویری: مرد خانواده - پیتر به پیتر دیگری تبدیل می شود 2024, آوریل
روان درمانی به عنوان فرایند تغییر هویت ، یا از ریختن پوست قدیمی نترسید
روان درمانی به عنوان فرایند تغییر هویت ، یا از ریختن پوست قدیمی نترسید
Anonim

وقتی هویتی بین آنها وجود ندارد

واقعاً چیست و آن ها

چگونه خود را در خارج نشان می دهد -

سپس اصالت نیز وجود ندارد

دریسی ا.

هویت چیست؟

من کیستم ، چه هستم؟ وقتی شخصی این س questionsالات را از خود می پرسد ، به این معنی است که به هویت خود فکر می کند. در روانشناسی ، تعدادی مفاهیم مترادف برای نشان دادن این پدیده وجود دارد-هویت ، مفهوم I ، تصویر من ، خودآگاهی ، تصویر من ، شخص … در کلی ترین تعریف ، هویت به عنوان مجموعه ای از انسان ها درک می شود. ایده هایی در مورد من

چرا هویت لازم است؟

انسان غرایز کمی دارد. برای اینکه او در این دنیا زندگی کند ، لازم است که تجربه شخصی را کسب کنید. هویت یا تصویر از خود نیز نتیجه تجربه شناختن خود است. یک شخص در این جهان مطابق تصور خود ، تصویر خود از خود زندگی می کند و عمل می کند.

علاوه بر این ، هویت این امکان را برای فرد فراهم می کند که تداوم خود را تجربه کند. اگر فردی را بدون هویت تصور می کنید ، این فردی خواهد بود که ، گویا ، هر روز صبح دوباره متولد می شود و با نگاه کردن نمی تواند خود را تشخیص دهد. در آیینه.

چگونه خود را نشان می دهد؟

برای خودم ، قبل از هر چیز ، در آگاهی از اینکه کیستم و چه هستم.

برای دیگران ، هویت تصویری از خود است که شخص نشان می دهد ، تجلی می دهد. معمولاً وقتی شخصی با هویت خود مشکل پیدا می کند به فکر آن می افتد. هویت یکبار برای همیشه به فرد داده نمی شود ، طبیعی است ، پدیده ای پویا که دائماً در حال پالایش و بازسازی است. شخص دائماً با جهان و سایر افرادی ملاقات می کند که آن را منعکس می کنند ، آن را منعکس می کنند ، اطلاعات جدیدی در مورد اعمال و اعمال خود ارائه می دهند: "شما چنین و چنین هستید." این اطلاعات به عنوان منبعی برای تصحیح ، تصحیح تصویر شخصی از خود عمل می کند. در همان حالت ، اگر عملکرد تصحیح تصویر از خود "شکسته" شود ، بحران هویت رخ می دهد.

383a194e00d9a2ae1f4890bc4a649b73
383a194e00d9a2ae1f4890bc4a649b73

به خودم اجازه می دهم استعاره زیر از هویت به عنوان یک پوست.

تصور کنید که پوست به دنبال رشد کل موجود زنده رشد نمی کند (مانند مار). پوست به طور همزمان به شما امکان می دهد شکل خود را حفظ کرده و روند رشد را حفظ کنید. زمان می گذرد و یک فرد از پوست قدیمی رشد می کند و باید تغییر کند. اگر این کار انجام نشود ، پوست سفت می شود ، به یک پوسته تبدیل می شود ، رشد را مختل می کند.

به همین ترتیب ، هویت قدیمی ، به عنوان یک پوسته ، فرد را از تغییر باز می دارد. بنابراین ، فردی که به یک هویت قدیمی می چسبد ، سفت و سخت می شود ، متحجر می شود ، توانایی انعطاف پذیری خود را از دست می دهد و نمی تواند با جهان در حال تغییر کافی باشد. من بیانیه ای را که F. Perls یکبار خوانده بود به خاطر می آورم که می گوید با گذشت سالها مردم مانند صخره هایی می شوند که پوشیده از خزه هستند و رودخانه زندگی آنها را شسته است.

روان درمانی ، به عنوان پروژه ای برای تغییر خویشتن ، ناگزیر سوالات هویتی را مطرح می کند.

زمانی فرد به روان درمانی مراجعه می کند که تصویر او از هویت یا هویتش با واقعیت ناکافی شود. این امر به این دلیل اتفاق می افتد که واقعیت دائما در حال تغییر است و گاهی اوقات شخصی وقت ندارد که آن را دنبال کند. و سپس فرد آن را به عنوان یک مشکل روانی احساس می کند.

هویت چگونه شکل می گیرد؟

مهمترین شرط شکل گیری هویت ، حضور شخص دیگر است ، نه من. تنها در تماس با خود دیگر می توان بازتاب و از خود من آگاه شد. دیگری شرط ظهور و وجود هویت شخصی است.

در همان زمان ، شخص دیگر منبع همه مشکلات هویتی می شود. وقتی با مشکلات هویتی روبرو می شویم ، معمولاً به نزدیک ترین افراد - مادر ، پدر ، مادربزرگ ، پدربزرگ … می رویم.

وقتی مادری یک قاشق فرنی دیگر به دهان یک کودک مقاوم می ریزد ، این نقض مرزهای او و در عین حال ایجاد آنها است.

چنین افرادی که در شکل گیری هویت شخصی در روان درمانی تأثیرگذار بوده اند ، افراد مهم دیگری نامیده می شوند.تصویر هویت من توسط افراد نزدیک و قابل توجهی ایجاد می شود. این تصویر اغلب از خود دور است و از طریق آن به راحتی نمی توان به خود واقعی خود رسید. کیفیت شکل گیری هویت به توانایی دیگران در حساسیت ، محبت ، تأمل و تامل بستگی دارد.

من به خودم اجازه می دهم یک گشت و گذار کوچک تاریخی در مورد چگونگی تغییر هویت و پس از آن ، اهداف درمان در ارتباط با تغییر وضعیت فرهنگی اجتماعی داشته باشم.

اگر می توان از فردی در قرن گذشته استفاده کرد ، با استفاده از عبارت کارن هورنی ، "شخصیت عصبی زمان ما" (عنوان یکی از کتاب های او) ، انسان مدرن به شدت خودشیفته و بنابراین خودخواه است. اگر ارزش اصلی شخص اتحاد جماهیر شوروی احساس "ما" بود ، هیچ "من" ، فردیتی وجود نداشت ، اما اکنون پیش زمینه با وسواس زیادی به سمت I رانده شد. اگر قبلاً در واقعیت روانی فرد تصویری هیپرتروفی از دیگری وجود داشت و هدف درمان نیاز به مستقل شدن ، مستقل شدن از تأثیر او بود ، در حال حاضر اغلب دیگر در واقعیت روانی یک فرد مدرن وجود ندارد. و هدف درمان ظاهر اوست. من شرح مختصری از دو نوع شخصیت مورد بررسی را ارائه می دهم. من آنها را مشروطاً "روان رنجور" و "خودشیفته" می نامم.

روان رنجور

در تصویر جهان شخصیت سازمان یافته عصبی ، تصویری بیش از حد از شخص دیگری را مشاهده می کنیم. برای او ، نظر ، ارزیابی ، نگرش ، قضاوت دیگران غالب می شود. تصویر او از جهان به طور کلی بر چیز دیگری متمرکز است. او با حساسیت از نزدیک نگاه می کند ، به آنچه می گویند ، چگونه نگاه می کند ، دیگران چه فکر می کنند ، گوش می دهد ، چگونه خود او در آینه آنها منعکس می شود؟ عزت نفس او بستگی مستقیم به ارزیابی افراد دیگر دارد و بنابراین ناپایدار است. او به شدت تحت تأثیر افراد دیگر است ، به آنها بستگی دارد. با توجه به اهمیت هیپرتروفی دیگر ، تصویر او به شدت توسط انتظارات سرمایه گذاری می شود و در نتیجه ، بصورت تصویری مخدوش می شود. در تماس با دیگری ، روان رنجور با دیگر واقعی ملاقات نمی کند ، بلکه با تصویر ایده آل شده خود ملاقات می کند. با کمال تعجب ، چنین "جلساتی" اغلب با ناامیدی به پایان می رسد.

نرگس

در واقعیت روانی فردی با سازمان شخصیت خودشیفته ، ما می توانیم دیگری را به عنوان عملکردی برای خدمت به نیازهای خود ببینیم.

بارزترین ویژگی تصویر شخصیت خودشیفته از جهان ، کاهش ارزش دیگران تا کاهش کامل آن ، ابزار بودن آن است. برخلاف روان رنجورهای دیگر ، شخصیت خودشیفته خودمحوری است-فقط من وجود دارد ، دیگران برای من تنها وسیله هستند.

با تمام تفاوت های ظاهری بین دو نوع مورد بررسی ، با بررسی دقیق تر ، می توان به یک شباهت قابل توجه توجه کرد. فرهنگهای روان رنجور و مرزی چه ویژگی مشترکی دارند؟ نه آنجا و نه آن دیگری وجود دارد.

با وجود اهمیت ظاهری دیگری در واقعیت روانی روان رنجور ، او (دیگری) به عنوان یک ارزش وجود ندارد. دیگری مورد نیاز است ، اما مهم نیست. در مورد اول و دیگری ، او (دیگری) به عنوان ابزاری مورد نیاز است که نیازهای خود را برآورده می کند ، اما به عنوان یک شخص ، با نیازها و خواسته های خود مهم نیست.

چه نوع هویتی می تواند وجود داشته باشد؟ (نقض هویت رویه ای)

در نتیجه تحقیقات نظری من و متعاقباً در عمل آزمایش شد ، انواع زیر از نقض هویت مشخص شد:

1. هویت منتشر. تصویر I در این نوع نقض هویت بدون ساختار ، مبهم است. یک فرد ایده ضعیفی دارد و می فهمد کیست ، چه کسی است؟ مشتریانی که دارای هویت پراکنده هستند ، صحبت از ویژگی های خود و سایر افراد را دشوار می دانند و ویژگی های بسیار مبهمی به آنها می دهند. و در روابط واقعی ، مرزهای بین خود و دیگری محو می شود.

نمونه ای از یک اثر ادبی Alyonushka است ، شخصیتی از افسانه "خواهر Alyonushka و برادر Ivanushka". محتوای هویت او با وضعیت تعامل با شخصیت دیگر داستان - ایوانوشکا تعیین می شود.یا او به عنوان مادری عمل می کند که باید از برادر کوچکش مراقبت کند ، سپس به عنوان یک همسر که شوهرش را متقاعد می کند که مشروب نخورد ، و سپس به عنوان یک خواهر نجات یک برادر بچه از دست یک جادوگر شیطانی را بازی می کند.

در کلینیک ، نمونه های هویت منتشر شخصیت های هیستریک ، شخصیت های ناپایدار هستند. به عنوان یک قاعده ، افرادی که دارای هویت پراکنده هستند ، به دلیل مشکل در پذیرش بیان پرخاشگری ، با محدودیت های شخصی در زندگی مشکل دارند ، احساس غالب آنها کینه است.

2. هویت محکم. با این نوع نقض هویت ، تعادل پویایی - ایستایی در جهت ایستایی مختل می شود.

تصور از خود چنین شخصی بیش از حد ثابت ، سفت و سخت است. به عنوان یک قاعده ، چنین افرادی خود را با نوعی نقش اجتماعی که بیش از حد متمرکز می شوند ، شناسایی می کنند و جایگزین همه من می شوند. برای آنها بسیار مهم است که قوانین خاصی را رعایت کنند ، اصولی که به نقش انتخاب شده نسبت داده می شود.

یک نمونه معمولی از این نوع هویت ، شخصیت اصلی فیلم The Professional است که توسط بلموندو بازی می شود. جنبه حرفه ای هویت اصلی ترین شخصیت خود قهرمان داستان بود و او از سازگاری خلاقانه عاجز بود ، که در نهایت به قیمت جان او تمام شد. نمونه هنری دیگر کاپیتان فارستیر ، قهرمان یکی از رمان های S. Moeme است که خود را جنتلمن می دانست و زندگی خود را بر اساس اصول کد آقا سازماندهی می کرد که در نهایت نیز منجر به مرگ وی شد.

در زندگی ، می توان چنین افرادی را متعصب توصیف کرد. در کلینیک ، این افراد پارانوئید و صرع هستند.

یکی از انواع هویت سفت و سخت هویت درون گرا (زودرس) است. افرادی که دارای هویت درون گرا هستند ، به طور ناگهانی (ناخودآگاه) هویت خود را با «بلعیدن» درون گراها بدون جذب آنها شکل می دهند. در شکل گیری چنین نوع هویتی ، نقش دیگران قابل توجهی ، که به عنوان مقامات یک شخص عمل می کنند ، به ویژه بزرگ است. آنها تصمیم می گیرند که چگونه زندگی کنند ، با چه کسی زندگی کنند ، چه کسی باشند ، چه بپوشند و غیره. افرادی که دارای هویت درون گرا هستند در تعهدات گرفتار شده اند. به عنوان یک قاعده ، یک شخص به شجاعت زیادی احتیاج دارد تا از ضخامت عناصر درون خود عبور کند.

در کلینیک ، نمونه ای از هویت درون گرا روان رنجوری است. دیگری ، خواسته ها و نیازهای او جایگزین خواسته ها و نیازهای I. من می شود ، در این مورد ، دیگران هستند ، نه I. نقض ممنوعیت ها و تلاش برای خودمختاری.

3. هویت موقعیتی. این نوع هویت قطبی موارد فوق (سفت و سخت) است. این ویژگی با پویایی بیش از حد و به همین دلیل ، ناپایداری تصویر از خود است. افراد دارای هویت موقعیتی با بی ثباتی تصویر از خود متمایز می شوند ، هویت آنها با موقعیت افرادی که ملاقات می کنند تعیین می شود. دیگری شرطی برای تعریف و وجود هویت او می شود. چنین شخصی ، به دلیل وابستگی زیاد به دیگری ، با او ادغام می شود و یک رابطه وابسته را سازماندهی می کند. موقعیت ، محیط به طور کامل فرد را تعیین می کند. در موارد آسیب شناختی ، ما با فقدان خود به عنوان چنین برخورد می کنیم.

یک نمونه هنری از چنین گونه هویتی ، عزیزم چخوف است که به طور معجزه آسایی بسته به افرادی که با آنها زندگی می کرد تغییر کرد. او فاقد افکار ، احساسات ، خواسته ها ، نیازها ، نیات خود بود. او با افکار دیگران فکر می کرد ، احساسات دیگران را احساس می کرد ، خواسته های دیگران را می خواست.

در کلینیک ، چنین افرادی وابسته به هم نامیده می شوند.

4. هویت تکه تکه شده. با چنین نوع نقض هویت ، تصویر I پاره می شود ، تقسیم می شود. در یک فرد ، مجموعه ای از شناسایی های جداگانه وجود دارد که بدون هیچگونه صداقت در سیستم ادغام شده اند. هویت های جداگانه (شخصیت های فرعی) زندگی مستقل خود را دارند.

"دو" فئودور داستایفسکی یک نمونه هنری قابل توجه از چنین نوع هویتی است.

این نوع هویت پیامد ضربه روحی است. یک مثال بالینی از چنین اختلال هویتی ، اختلال شخصیت چندگانه ، اختلال تفکیک شده است.

هویت شخصی

همه انواع نقض هویت با از دست دادن سازگاری خلاقانه با واقعیت جهان و واقعیت شخصیت او مشخص می شود. در طرف دیگر ، او ارتباط خود را از دست می دهد و هویت او توسط جهان و دیگران تعیین می شود و رفتار و زندگی او به طور کلی کاملاً وابسته به موقعیت و افراد دیگر است.

بنابراین ، می توانیم فرض کنیم که برای نوع هویت سالم (واقعی) (من همه قراردادهای این اصطلاح را درک می کنم) ، تماس خوب با واقعیت جهان (دیگر) ، به عنوان نه من و واقعیت من واقعی شما ، توانایی حساسیت به این دو واقعیت ، ایجاد تعادل خلاقانه در آستانه بین دیگری و خود ، سازگاری خلاقانه با این دو واقعیت - اینها خصوصیات یک فرد با هویت سالم است ، که به طور متناقض ترکیب پویایی و استاتیک

هرکس راه خود را برای ایجاد هویت انتخاب می کند. برای یکی ایجاد ، خلاقیت ، برای دیگری - تولید مثل ، بازتولید ، برای سوم - تخریب …

افراد دارای هویت سالم ، قادر به تماس با واقعیت بیرونی (دنیای مردم) و درونی (جهان من) ، دارای هویت شخصی هستند.

هویت شخصی - تجربه هویت با خود. تعادل در آستانه دو واقعیت کاملاً دشوار است ، بدون افتادن در نهایت بیگانگی از خویشتن ، یا در نهایت بیگانگی دیگر با جهان. افراد روان رنجور و جامعه شناختی نمونه هایی از چنین تثبیت شدید قطب هستند.

فشار جهان خارج بسیار ملموس است و اغلب فرد مجبور می شود واقعیت من خود را رها کند ، به آن خیانت کند ، با پیروی از قوانین ، هنجارها ، نگرش های یک جامعه خاص ، به خود خیانت می کند و تصویری از من خود ایجاد می کند که قابل قبول است. ، برای دیگران مناسب است.

دلایلی برای اینکه خودتان نباشید

مهمترین آنها را نام می برم:

ترس

ارائه معمول نوعی ماسک ، تصویری از من ، ایمن تر است.

شرمنده

خجالت بکشید خودتان باشید ، پنهان شدن راحت تر و ایمن تر در پشت تصویری پذیرفته شده و مناسب دیگران ، پذیرفته شده توسط دیگران از من.

ترس و شرم به شخص اجازه نمی دهد خود واقعی خود را نشان دهد ، ظاهر شود. ترس و شرم متوقف می شود ، فلج می شود: اگر رد شوند ، پذیرفته نشوند ، بی ارزش شوند؟ ترس و شرم شخص را در نقش های قبلی خود ، ماسک ها ، حالت های کلیشه ای و سناریویی ، حفظ می کند.

راحتی

هویت خاصی مناسب است. او احساس اعتماد به نفس می کند. یقین باعث ایجاد احساس امنیت می شود - "من چنین و چنان هستم ، برای دیگران مناسب است و دیگران مرا پذیرفته و دوست دارند."

برای دیگران ، هویت فرد یکبار برای همیشه نیز مناسب است. وقتی دیگری تعریف می شود ، درک می شود ، پس با او آرام و ایمن می شود.

برای ارائه خود ، ترک منطقه تصویری که برای خود و سایر افراد مناسب شناخته شده است ، نیاز به شجاعت ، غلبه بر ترس ، شرم و منطقه راحتی دارد.

چگونه با خود آشنا شویم؟

از طریق دیگری.

هویت همیشه در تماس ظاهر می شود. او در تماس با دیگری متولد می شود. و از این نظر ، هر ملاقات با دیگری فرصتی برای تولد هویت است. و برای این شما نیاز به شجاعت ، توانایی ریسک پذیری ، و همچنین احتیاط ، آرامش و توجه به خود و دیگری دارید ، و سپس این فرصت وجود دارد که خود و دیگری را لغزیده و ملاقات نکنید

"بدون ماسک." از طریق آگاهی از احساسات خود. احساسات نشانگر من هستند. وقتی از شخصی در مورد احساسات س questionالی می پرسید ، فرصتی برای ملاقات واقعی با او و نه با تصویر او وجود دارد. از طریق آگاهی از خواسته ها و نیازهای او. خواسته ها به ماهیت من نزدیکترند ، همیشه چیزی در مورد من است.

اما برای افرادی که دارای مشکلات هویتی هستند ، این مشکل است. و با احساسات و خواسته ها. و روان درمانگر برای صدمین بار در تغییرات مختلف باید از مشتری در مورد احساسات خود بپرسد ، تا به خواسته های او برسد. سپس فرصتی برای "رسیدن به پایین" من واقعی وجود دارد ، که در زیر لایه ضخیمی از درونگراها ، قوانین ، الزامات ، انتظارات پنهان شده است …

تجاوز و انزجار سالم می تواند به شما در جستجوی خود کمک کند ، قادر به آزمایش و جلوگیری از گسترش دیگران و تعیین مرزها و حاکمیت خود باشید.

علائم عدم ملاقات با خود

شایع ترین علائم "از دست دادن" هویت عبارتند از:

افسردگی ، کسالت ، بی تفاوتی ، تجربه بی هدف بودن زندگی ، نداشتن معنی در زندگی ، این احساس که شما زندگی خود را نمی گذرانید ، بیماری های مزمن.

و در این راستا ، بحران هویت ، به عنوان درک اینکه چیزی در زندگی شما اشتباه است ، با رویکرد مناسب ، به فرصتی برای ملاقات با خود و یافتن هویت واقعی تبدیل می شود.

روان درمانی فضایی است که ملاقات با خود ، خود ، امکان پذیر است. از طریق تماس با درمانگر ، به عنوان دیگری ، دارای ویژگی های حساسیت ، توجه ، بازتاب ، بیمار می تواند از ایجاد هویت واقعی خود آگاه شود.

برای افراد غیر مقیم امکان مشاوره و نظارت از طریق اسکایپ وجود دارد. ورود به Skype: Gennady.maleychuk

توصیه شده: