مسئولیت حفاظت از مرزهای روانی بر عهده خود شخص است

فهرست مطالب:

تصویری: مسئولیت حفاظت از مرزهای روانی بر عهده خود شخص است

تصویری: مسئولیت حفاظت از مرزهای روانی بر عهده خود شخص است
تصویری: تیتر اول با فرداد فرحزاد: تبادل آتش در مرز غزه یک روز پس ازتوافق صلح 2024, آوریل
مسئولیت حفاظت از مرزهای روانی بر عهده خود شخص است
مسئولیت حفاظت از مرزهای روانی بر عهده خود شخص است
Anonim

انسان موجودی اجتماعی است و به همراهی افراد دیگر نیاز دارد. با این حال ، علاوه بر اجتماعی بودن ، ویژگی دیگری مانند فردیت وجود دارد. یعنی هر یک از ما علایق ، ارزشها ، نیازهای خاص خود را داریم که گاهی مغایر با علایق ، ارزشها و نیازهای افراد دیگر است.

و برای خودش ، برای منافع خود ، شخص باید بجنگد.

خودش بدون اینکه این وظیفه را به دیگران واگذار کنیم.

این دقیقاً همان چیزی است که می خواهم بگویم: حفاظت از مرزهای خود مسئولیت شخص است.

وقتی شخصی از مرزهای خود دفاع نمی کند ، در یک داستان به خوبی نشان داده می شود. نه ، این یک آزمایش روانی نبود (مانند آزمایشات معروف جهانی زیمباردو و میلگرام) ، یک اجرا بود.

هنرمند ، خالق اجراهای مشهور جهان ، مارینا آبراموویچ یوگسلاوی ، در سال 1974 رویدادی را با عنوان "ریتم 0" ترتیب داد. در سالن مرکز نمایشگاه در ناپل ، یک میز قرار داده شده بود که در آن 72 اشیاء خانگی و خطرناک دراز کشیده بودند: پر ، کبریت ، چاقو ، میخ ، زنجیر ، قاشق ، شراب ، عسل ، شکر ، صابون ، یک تکه کیک ، نمک ، یک جعبه با تیغه ، لوله فلزی ، چاقوی جراحی ، الکل و موارد دیگر.

این هنرمند تابلو نصب کرد:

"دستورالعمل ها

روی میز 72 شی وجود دارد که می توانید هرطور که می خواهید از آنها استفاده کنید

کارایی

من یک شی هستم

در این مدت ، من مسئولیت کامل را بر عهده می گیرم

مدت زمان: 6 ساعت (20:00 - 2:00)"

و تماشاگران ، در ابتدا با ترس ، و سپس بیشتر و جسورانه ، با استفاده از اشیاء پیشنهادی شروع به تعامل با هنرمند کردند.

در ابتدا ، مردم مارینا را بوسیدند ، به او گل دادند ، اما به تدریج آنها جسورتر شدند و شروع به جلوتر رفتن کردند.

توماس مک ایویل منتقد هنری ، که در اجرا حضور داشت ، نوشت: همه چیز بی گناه شروع شد. شخصی او را برگرداند ، دیگری دست او را کشید ، کسی نزدیک تر به آن دست زد. شور و شوق شب ناپولی شروع به داغ شدن کرد. در ساعت سوم ، تمام لباسهای او با تیغه بریده شد و در ساعت چهارم تیغه ها به پوست او رسید. کسی گلویش را قطع کرد و خون نوشید. کارهای جنسی دیگری با او انجام شد. او آنقدر درگیر این روند بود که اگر تماشاگران بخواهند به او تجاوز کنند یا او را بکشند ، مشکلی نخواهد داشت. در مواجهه با عدم اراده او ، افرادی بودند که از او دفاع کردند. وقتی یکی از مردان یک تپانچه پر شده را روی معبد مارینا گذاشت و انگشت خود را روی ماشه گذاشت ، بین تماشاگران درگیری درگرفت.

تصویر
تصویر

آبراموویچ به یاد می آورد: "در ابتدا ، تماشاگران واقعاً می خواستند با من بازی کنند." - سپس آنها بیشتر و بیشتر تهاجمی شدند ، شش ساعت وحشت واقعی بود. آنها موهای من را بریدند ، خارهای گل رز را در بدن من فرو کردند ، پوست گردنم را بریدند و سپس گچ را روی زخم چسباندند. پس از شش ساعت اجرا ، با اشک در چشمانم ، برهنه به سمت تماشاگران رفتم ، به همین دلیل آنها به معنای واقعی کلمه از اتاق بیرون رفتند ، زیرا فهمیدند که من "زنده شدم" - من اسباب بازی آنها نبودم و شروع کردم به بدنم را کنترل کنم یادم می آید وقتی آن شب به هتل آمدم و در آینه به خودم نگاه کردم ، یک تار موهای خاکستری پیدا کردم."

چرا مردم چنین کارهایی را انجام می دهند (با دیگران یا با خودشان یا با مارینا آبراموویچ)؟ آیا مردم واقعاً شرور هستند؟ نه ، عصبانی نیست - اما آنها کنجکاو هستند. ما هومینیدها هستیم و از فرزندان میمون های بزرگ هستیم و کنجکاوی و روحیه تحقیق آنها را به ارث برده ایم. بنابراین ، این در طبیعت بشر است که مرزها را تا زمانی که احساس نکنید آزمایش کنید. و اگر هیچ محدودیتی در هیچ نقطه ای وجود نداشته باشد ، فرد تا زمانی که کاملاً به صفر برسد از همسایه خود استفاده می کند.

و مهمتر از همه: در اجرای مارینا آبراموویچ ، یکی از شرایط بیان شد: "بدن من (در زمان اجرا) یک شی است". یعنی اراده ، ذهنیت و توانایی "نه" گفتن به آنچه غیرقابل قبول است ، ندارد. و سوژه ها با شیء روی مراسم نمی ایستند.از این گذشته ، هیچ کس از صندلی برای لمس پایش عذرخواهی نمی کند؟ یا در مقابل فنجانی که آن را انداخت (یا حتی آن را شکست)؟ اشیاء می توانند آسیب ببینند و شکسته شوند ، و مسئولیت خسارت آنها ، در صورت وقوع ، بر عهده صاحب آنها (یعنی موضوع) است.

و وقتی به خود اجازه می دهید کاری را انجام دهید که غیرقابل قبول است ، خود را به یک شی ، یک چیز ، یک شی برای استفاده تبدیل می کنید. و چه کسی مقصر است که با چیزی به عنوان اجسام بی جان رفتار می کند؟

ابزار اصلی در ایجاد مرزها کلمه شماره است. "نه" به آنچه غیرقابل قبول است گفته می شود ، کاری که یک فرد انجام نمی دهد ، و در چه چیزی دخالت نمی کند. یا روی دیگر سکه ، کلمه "بله" است. "بله من میخواهم". "بله ، من می خواهم." "من روی آن ایستاده ام و نمی توانم در غیر این صورت عمل کنم." در اینجا شهر تأسیس می شود ، از اینجا ما سوئدی را تهدید می کنیم. " "انجام خواهد شد." "گفتم".

اما فقط برای صحبت - فقط برای تکان دادن هوا. مهم است که به مواضع اعلام شده پایبند باشید و کلمه را به عمل تبدیل کنید. جهان ذهنی را با ذهنیت خود تغییر دهید. این چیزی است که از یک فرد سوژه می سازد.

تصویر
تصویر

تعیین مرزها یکبار برای همیشه غیر واقعی است. هر شرکت کننده جدیدی در ارتباطات مطمئناً به دنبال این خواهد بود که مرزها کجا می روند و آنها را از نظر قدرت آزمایش می کند. به همین دلیل است که مرزها "از بیرون" تعیین نمی شوند ، بلکه تنها با "اراده و اراده شخصی" می توانند "از درون" نگه داشته شوند. "من اینطور هستم." "این و این برای من مهم است." "گفتم".

بنابراین من یکبار دیگر تکرار می کنم: این مسئولیت شخص است که مرزهای خود را حفظ کند. هیچ کس این کار را برای ما انجام نمی دهد.

اما برای حفظ آنها ، به یک نیروی درونی ، یک شخصیت قوی نیاز دارید.

رویای همه نوزادان این است که به جایی برسند که مرزها خود به خود حفظ شوند ، جایی که هیچ کس مرا آزرده خاطر نکند ، جایی که به خودی خود راحت و ایمن می شود. اما این اشتباه و ناسالم است! زیست شناسان دریافته اند که در یک محیط بسیار راحت ، جایی که همه باکتری ها و ویروس ها از بین می روند ، ایمنی انسان کاهش می یابد. در جایی که هیچ دشمن طبیعی وجود ندارد ، ایمنی بیولوژیکی تضعیف می شود ، و در جایی که بدن فیزیکی به طور منظم از نظر قدرت مورد آزمایش قرار می گیرد (به طور طبیعی ، با بارهای نامحدود) ، ایمنی پمپ می شود و آماده است تا در صورت بروز یک خطر جدی را منعکس کند. در مورد "مصونیت روانی" نیز چنین است - در محیطی که همه بسیار ظریف هستند ، دیگران را لمس نمی کنند و بر دیگران تأثیر نمی گذارد ، فرد ضعیف ، متزلزل می شود و نمی تواند از خود دفاع کند.

و اصطلاحات روانشناختی درباره نحوه برخورد فرد با محدودیت های خود و رفتار دیگران است. "مرزهای باز" - اوه ، وارد شوید ، من از هر کسی که ملاقات می کنم خوشحالم و مطمئن هستم که هیچ کس نمی تواند به من آسیب برساند ، من به اندازه کافی قوی هستم. "مرزهای بسته" - "من ترسیده و افسرده هستم ، ضعیف هستم ، به نظر می رسد که مردم خطرناک هستند ، بنابراین من به هیچکس اجازه نمی دهم به من نزدیک شود (در هر صورت)".

وقتی در دوره روان درمانی ، مشتری یاد می گیرد که به من "نه" بگوید خوشحال می شوم. این بدان معناست که "بله" او اکنون وزن بیشتری خواهد داشت. برای من بسیار امن تر است وقتی می دانم که می توان به رضایت شخص اعتماد کرد ، صادقانه است (و نه ترسو و بی حال ، فقط از ترس داده می شود) که او رها ، مجازات ، سرزنش ، محروم از ارتباط و غیره می شود..)

مرزها برای همه شرکت کنندگان در ارتباط بسیار مناسب و عملگرا است. اگر فردی نحوه گفتن "نه" را بلد باشد و با دفاع از اراده خود آن را به طور جدی بگوید ، این واقعاً برای همه شرکت کنندگان در ارتباط بسیار مناسب است. بله ، بله ، و برای کسی که به او "نه" گفته شد - همچنین راحت و ایمن است. در این مورد ، یکی مجروح نمی شود و دیگری متجاوز نمی شود (وادار کردن شریک ارتباطی به آنچه برای او غیرقابل قبول است).

یعنی مرزهای خوب یک ویژگی ایمنی است. برای همه شرکت کنندگان در ارتباطات. شکایت بیش از حد بدترین را تحریک می کند. اگر متجاوز با مقاومت روبرو نشود ، او بیشتر و بیشتر به داخل قلمرو حرکت می کند. و همه ما ، فرزندان میمون های بزرگ ، بسیار تهاجمی هستیم - این طبیعی و صحیح است (بعداً در مورد تجاوز خواهم نوشت). بنابراین اینها دو ابزار متعادل ارتباط هستند: تجاوز و مرزها.اگر هر دو کار شده باشند ، ارتباط و تعامل م effectiveثر واقع می شود و لذت زیادی را برای شرکت کنندگان به ارمغان می آورد.

وقتی مارینا آبراموویچ اجرا را ترک کرد ، مردم سعی کردند در چشمان او نگاه نکنند - آنها از هر کاری که با او کردند شرمنده بودند. آنها با او به عنوان یک شیء رفتار کردند و او سوژه بود. این شرم آور ، اشتباه ، زشت است. این امر نه تنها خود "قربانی" ، بلکه "تجاوزگران" - کسانی که این کار را با او کردند ، آسیب دید. و مارینا با کار هنری خود نشان داد که محافظت از مرزهای شخصیت انسان یک عنصر مهم در اطمینان از این است که همه می توانند انسان بمانند: هم کسانی که می توانند توهین کنند و هم کسانی که توهین می کنند.

اما مسئولیت اصلی و کلیدی برای حفاظت از مرزهای شخصی هنوز بر عهده خود شخص است.

توصیه شده: