چگونه می توان در رابطه اعتماد کرد؟ به هیچ وجه. اما این لازم نیست

تصویری: چگونه می توان در رابطه اعتماد کرد؟ به هیچ وجه. اما این لازم نیست

تصویری: چگونه می توان در رابطه اعتماد کرد؟ به هیچ وجه. اما این لازم نیست
تصویری: AQUASCAPING MASTERCLASS BY JUAN PUCHADES - CHALLENGE YOURSELF, CREATE SOMETHING MEMORABLE! 2024, ممکن است
چگونه می توان در رابطه اعتماد کرد؟ به هیچ وجه. اما این لازم نیست
چگونه می توان در رابطه اعتماد کرد؟ به هیچ وجه. اما این لازم نیست
Anonim

این ناله های بی پایان "اعتماد؟" و "کاک نترس؟" - از دوران کودکی اگر نابینا هستید و توسط راهنمایی هدایت می شوید ، باید اعتماد کنید. اگر برای زنده ماندن نیازی به حمایت ندارید ، نیازی به تضمین ندارید ، اعتماد نسبی کافی است. و شما نیازی به عشق ابدی ندارید ، کافی است در لحظه حال عشق را ببینید ، و آنچه بعد اتفاق می افتد چندان مهم نیست ، شما اجازه می دهید تا اتفاقاتی بیفتد.

چرا نمی توانید تاج را بردارید؟

یا آیا می توان شلیک کرد ، اما او به سرعت ضربه می زند؟

زیرا با برداشتن تاج ، شما مکان کنترل را تنظیم نمی کنید.

اگر مکان کنترل در جای خود نباشد ، تاج همیشه برمی گردد. تاج برای کاهش استرس درماندگی طراحی شده است. نه همه استرس ، بلکه استرس ناشی از درماندگی. وقتی مرکز کنترل شما خارج از شما باشد ، همیشه درمانده هستید.

تصحیح مکان کنترل به این معنی است:

1) درک کنید که کنترل وضعیت شما در دست شما است ،

2) متوجه شوید که وضعیت شما خارج از کنترل شما نیست ،

3) اقدام پیشگیرانه را شروع کنید.

نحوه انجام این کار را با مثال ببینید.

فرض کنید شما یک تاج گنج دارید. تاج گنج این تصور است که باید به شما کمک شود ، شما باید دوست داشته شوید ، شما باید گرامی داشته باشید ، باید برای شما ارزش قائل شوید و فهرستی بی پایان از دیگران باید. فقط باید ، چون خودت هستی.

مدتی است که در این تاج زندگی می کنید و ناگهان سقوط می کند. معلوم می شود که شما دوست ندارید ، مورد قدردانی قرار نمی گیرید یا دوستش ندارید.

شما بطور باورنکردنی با این درک بمباران می شوید ، می خواهید از دیوار بالا بروید ، یک مسلسل را بردارید و به همه کسانی که شما را فریب داده اند شلیک کنید ، احساس می کنید مورد اهانت و تحقیر قرار گرفته اید.

تاج تو بود که افتاد وقتی بمباران می شود ، تاج همیشه سقوط می کند.

بدون تاج ، واقعیت از جذاب ترین طرف به روی شما باز می شود. زندگی غیرقابل تحمل است. اما به این دلیل است که شما مکان را اصلاح نکرده اید.

تا زمانی که شما یک منبع خارجی دارید ، تا زمانی که دیگران مسئولیت شما را بر عهده می گیرند و دیگران بر شما کنترل دارند ، واقعاً بسیار ترسناک است که ببینید آنها (این شخص اصلی دیگر) به هیچ وجه به شما احتیاج ندارند: آنها دوست ندارند ، ارزشمند نیست ، مورد احترام نیست

با یک منبع خارجی ، شما یک نوزاد درمانده هستید و سرپرستان شما خودخواه بی تفاوت بودند و همانطور که فکر می کردید برای شما پرستار بچه استخدام کردند. شما فقط باید بدون قدرت گریه کنید ، داد بزنید ، اشیاء را به طرف خائنین پرتاب کنید یا … تاج بزرگتری بر سر بگذارید و آرام شوید.

و همچنین می توانید محل کنترل را برطرف کنید. اگر مکان کنترل تنظیم شود ، تاج نیازی به پوشیدن ندارد.

شما می توانید درک کنید که کنترل وضعیت شما در دست شماست ، شما والدین خود هستید ، شما رئیس خود هستید ، هیچ استاد دیگری ندارید.

می توانید بفهمید که هر چیزی که کنترل آن را ندارید به شما مربوط نمی شود ، این وضعیت شما نیست ، خارج از مرزهای شما است ، همچنین ممکن است به نوعی به طور غیر مستقیم به شما مربوط شود ، اما بهتر است شما آن را رعایت کنید و به ویژه روشن کنید ، زیرا اهرم هایی که ندارید.

می توانید شروع به فعالیت پیشگیرانه در محدوده خود کنید ، یعنی توجه خود را معطوف کرده و خودتان انجام دهید ، خودتان انتخاب کنید و عمل کنید ، بدون اینکه به دیگران حق تصمیم گیری برای شما یا حق ارزیابی شما را بدهید.

و بعد چه فرقی می کند که چقدر از شما قدردانی و دوست داشته می شود؟ نه یعنی نه. گم نمی شوی.

این ناله های بی پایان "اعتماد؟" و "کاک نترس؟" - از دوران کودکی اگر باید خودتان همه چیز را کنترل کنید ، چرا اعتماد کنید؟ اگر نابینا هستید و توسط راهنمایی هدایت می شوید ، باید اعتماد کنید. اگر کلیدهای گاوصندوق و اسناد مهم را به کسی بدهید ، باید اعتماد کنید. و اگر همه اینها را با خود دارید ، لازم نیست اعتماد کنید. زیاد به کسی اعتماد نکن ، به خودت اعتماد کن. اما خودتان را نیز بررسی کنید ، اگر کنترل خود را از دست داده اید چه؟ شما نیز نباید صد در صد به خود اعتماد کنید ، همچنین باید خود را کنترل کنید. و حتی بیشتر ، نباید به طور کامل به دیگران اعتماد کرد. در حد اعتدال - بله. تا حدی ، اگر دوست باشد ، نه دشمن.

اما در صورتی که اتفاقی برای آن شخص بیفتد یا علایق شما با هم در تضاد قرار گیرند ، همیشه باید از شما محافظت شود. این اتفاق می افتد ، این طبیعی است و کسی که به دنبال اعتماد مطلق است ، ذهنی بودن خود و دیگران را نفی می کند.موضوع یعنی داشتن آزادی انتخاب. از جمله داشتن حق درگیری با شما. در حال حاضر هیچ درگیری وجود ندارد و شما با هم هستید و اگر درگیری ایجاد شود ، می توانید در مخالفت بایستید. می توانید موقتاً در مخالفت بایستید و درگیری خود را حل کنید. یا می توانید برای مدت طولانی در مخالفت بمانید و سپس باید فاصله بگیرید ، باید مرزها را تقسیم کرده و با یک خندق تقسیم کنید. مجاورت فقط در صورت توافق امکان پذیر است و هر گونه توافق می تواند به تعارض تبدیل شود.

افرادی که می خواهند در همجوشی زندگی کنند حتی تصور یک درگیری احتمالی را نیز مجاز نمی دانند. آنها گاراآانتی می خواهند. آنها می خواهند به طور کامل اعتماد کنند. و اگر نمی توانند به طور کامل اعتماد کنند ، می ترسند. آنها می روند و به همه می گویند که چقدر می ترسند. آنها می خواهند مطمئن شوند ، به آنها اطمینان داده شود ، یا به تغذیه تاجی که به اعتماد کمک می کند ، کمک کنند. زنان به ویژه دوست دارند از میزان ترس خود از مردان شکایت کنند. البته آنها می ترسند ، زیرا از نظر مالی و احساسی به آنها وابسته هستند و هیچ تضمینی وجود ندارد. اما مردانی نیز هستند که می گویند از زنان می ترسند. این همچنین می خواهد از نظر احساسی معلق بماند و مطمئن باشد که آنها بدون قید و شرط و برای همیشه دوست دارند. اما هیچ قطعیتی وجود ندارد. چگونه می توان در اینجا بدون تاج زندگی کرد؟ شما به تاجی احتیاج دارید که به شما اجازه دهد باور کنید که بر احساسات دیگران قدرت دارید.

ماهیت تاج این است که توهم کنترل بر دیگری را ایجاد می کند. دیگری برای بقا لازم است ، با او ادغام می شود ، بنابراین اعتماد و اطمینان کامل به عشق بی قید و شرط و بی پایان او بسیار مهم است ، و برای این شما به تاج احتیاج دارید. اگر تنها هستید ، اگر دارای استقلال هستید و برای بقا به حمایت نیاز ندارید ، نیازی به تضمین ندارید ، اعتماد کامل برای شما لازم نیست ، اعتماد جزئی کافی است. و شما نیازی به عشق ابدی ندارید ، کافی است در لحظه حال عشق را ببینید ، و آنچه بعد اتفاق می افتد چندان مهم نیست ، شما اجازه می دهید تا اتفاقاتی بیفتد ، شما به اراده شخص دیگری احترام می گذارید که با شما بماند یا برود ، شما اگر آنها دوست داشتن شما را متوقف کنند هلاک نشوید ، شما آنقدر به خود احترام می گذارید که خود را مرکز زندگی خود قرار دهید و نه دیگری.

بنابراین ، با برداشتن تاج ، بسیار مهم است که احساس کنید مسئولیت زندگی شما بر عهده شما است. مهم نیست که دیگران با شما چگونه رفتار می کنند ، مهم نیست که ناگهان در مورد او چه اتفاقی می افتد ، در حال حاضر یا بعد ، شما نمی توانید ناپدید شوید ، زیرا شما اصلی ترین چیز را دارید - خودتان. نیازی به جستجوی اعتماد نیست ، نیازی به مطالبه ضمانت نیست ، هیچ تضمینی در این جهان وجود ندارد ، در آن "همه چیز جریان می یابد ، همه چیز تغییر می کند" و این را باید آموخت.

تنها ضمانت ، مرکز کنترل خود شماست ، مرکز خود شما ، که متعلق به شماست و تا زمانی که زنده هستید با شما خواهد بود. اینجا قدرت شماست ، قلمرو شما اینجاست. اما هیچ قدرتی بر اراده دیگری وجود ندارد و برای احساس این قدرت به تاجی نیاز است. گنجینه ها ، نجات دهندگان ، برندگان همگی بر دیگران احساس قدرت می کنند زیرا بر خود احساس قدرت نمی کنند. قدرت واقعی بر آنها با دیگری است ، بنابراین آنها به قدرت توهمی بر دیگری نیاز دارند.

مانند تزار کوشچی است که یک سوزن لوکوس را در یک تخم مرغ ، یک تخم مرغ را در یک اردک ، یک اردک در یک خرگوش ، یک خرگوش در یک سینه و یک سینه در یک درخت قرار داد ، و اکنون او مجبور است از این بلوط محافظت کند. کلاهبرداران ، شمشیر در دست دارند محل را به درون خود برگردانید و لازم نیست همیشه بترسید ، منتظر "تماس" باشید و به دنبال تضمین باشید. می توانید آرامش داشته باشید و راحت بخوابید. محل زندگی شما در داخل است و مانند یک روح بی خانمان بیرون از پنجره پرواز نمی کند. اگر روح بی خانمان است ، باید قلعه ای از توهمات برای آن ساخته شود.

ژیمناستیک خاصی برای برداشتن تاج وجود دارد.

هر موقعیتی را که تاج محکم نشسته یا در حال سقوط است ، متعلق به خود شما یا شخص دیگری است ، در نظر بگیرید و توضیح دهید که چگونه باید محل را اصلاح کنید تا دیگر نیازی به تاج نباشد.

به عنوان مثال ، از پست های دیروز.

دختر از یک مرد آزرده شد ، تاج او ("مردان با من همدردی می کنند" یا "همه مردان باید با من مهربان باشند") سقوط کرد. برای اینکه تاج گنج را به جای خود باز نگردانید و تاج برنده را به جای آن بزرگ نکنید ، همانطور که مربی پیشنهاد می کند ، برای اصلاح موقعیت و درک اینکه مردان به تنهایی هستند ، ممکن است همدردی کنند یا نکنند ، آنها ممکن است شجاع باشند یا نه ،او خودش انتخاب می کند که با چه کسی نزدیک شود و می تواند از کسانی که با او بد رفتار می کنند دوری کند ، اجازه ندهد به آنها نزدیک شوند ، سپس آنها فرصتی نخواهند داشت که به او توهین کنند. و با کسانی که با او همدرد هستند ، او می تواند ارتباط برقرار کند ، با کسانی که عاشق خوابیدن و زندگی مشترک هستند. اگر معشوق دیگر دوستش نداشته باشد ، می تواند از او فاصله بگیرد. و دوباره از توهین و بیزاری محافظت می شود. او شیئی نیست که در کنار او قرار داده شود و اکنون آنها روی او تف کرده ، او را لگد می کنند. او می تواند بلند شود و برود. او خود را هدایت می کند و مکان و موقعیت خود را انتخاب می کند ، خودش میزان فاصله راحت با افراد خاصی را انتخاب می کند. آیا می دانید منظور از تصحیح جایگاه چیست؟

یا در همان نزدیکی ، در فیلم "مادام". مادام بمباران می شود زیرا شوهرش او را نمی خواهد ، تاج او "من یک الهه هستم" همیشه سقوط می کند. او را به سرش می چسباند ، اما دوباره می افتد و هر بار این درد بسیار می کشد. چگونه می توان تاج را از بین برد؟ ما باید محل کنترل را اصلاح کنیم. او او را دارد ، دارایی شوهرش متعلق به شوهرش است ، اما او بخشی مانند همسرش دارد ، او دارای فرزندان مشترک است. بقیه چیزها در اختیار اوست. او نمی تواند او را مجبور به عشق و علاقه کند ، اما می تواند از خودش مراقبت کند و احساس وحشت و درد درماندگی را متوقف کند. او درمانده نیست ، شما باید به عقب نگاه کنید و بفهمید که چگونه زندگی خود را هدایت کنید ، چه منابعی دارد ، چه چیزی می توانید بخرید. و بگذارید شوهر خودش تشخیص دهد که می خواهد با او باشد یا نه.

واضح است که با چنین موقعیتی ، قهرمان نه تنها تاج را از بین می برد ، آن را غیر ضروری می کند ، وضعیت او را تثبیت می کند ، بلکه 100 امتیاز جلوتر به معشوقه همسرش می دهد؟ شوهر تقریباً همسری را انتخاب می کند که رفتار زیبایی دارد و با او فرزندان دارد ، نه معشوقه ای که تقریباً با او هیچ رابطه ای ندارد. اما نباید به انتخاب آن فکر کنید ، در غیر این صورت مکان دوباره حرکت می کند ، بگذارید خودش انتخاب کند. تنها در این صورت است که این انتخاب واقعاً انتخاب او خواهد بود ، نه فورسپس.

می توان فراتر رفت: ترک همسر خود ، حتی اگر شوهرش را انتخاب کند. او عاشق شد و تغییر کرد؟ خداحافظ ، با تشکر از همه چیزهای خوب ، فقط بگذارید والدین فرزندان و دوستان خود باشیم. شوهر ممکن است از دست رفته باشد (اگرچه از واقعیت دور است) ، اما عزت نفس پیروز می شود. اگرچه در مورد توبه و بخشش او نیز پیروز می شود. فقط شما می توانید شوهر خود را تنها پس از انتخاب خود رها کنید ، نه از قبل. در غیر این صورت ، انگور سبز است و محل دوباره از بین می رود. مجدداً ، شما به تاجی احتیاج دارید که سوراخ را در محل ناحیه منتقل شده بپوشاند.

یا در همان مکان ، در همان فیلم. تاج خدمتکار سقوط می کند ، او می فهمد که خداوند او را دوست نداشت ، بلکه تصویری اختراع شده بود ، او به تصویر واقعی نیاز ندارد. مردم غالباً از عشق می افتند و موضوع فریب نیست ، شما می توانید از این طرف و آن طرف عاشق شوید ، فقط بدون OZ جعلی ، ناامیدی ناگهانی رخ نمی دهد ، بلکه به تدریج اتفاق می افتد. و سپس تاج در یک لحظه سقوط کرد ، و آن حتی یک تاج کامل نبود ، زیرا ارباب واقعاً عاشق بود ، او به آن فکر نکرد.

اگر کنیز بلافاصله پس از سقوط تاج محل را تنظیم نکرده بود ، چه می کرد؟ ابتدا وردنه را گرفتید ، درست است؟ من یک هیستریک ترتیب می دادم ، سعی می کردم دریابم که چگونه می توانند او را تحقیر کنند ، به چه دلیل ، به چه حقی ، مسئول این کار خواهند بود ، آیا می خواهند بخشش کنند و به نوعی درد او را جبران کنند؟ اگر نتوانستید به چیزی برسید ، زیرا هیچ کس حق احساسات دیگران را ندارد ، خدمتکار ناراضی بود و دوباره تاج بر سر می گذاشت. او تصور می کند که عقاید پیچیده و تعصبات سکولار با خداوند تداخل دارد ، او از موقعیت او شرمنده است ، اما در اعماق وجود او او را دوست دارد ، آرزوی او را دارد ، حتی در جایی رنج می برد. و او به او کمک می کند تا مانند یک نجات غریق واقعی از شر مجتمع ها خلاص شود.

و او همچنین از پوزش و رسوایی های خود عذرخواهی می کند ، فکر می کند بدون این او مدتها پیش به او باز می گشت. و این باعث می شود که او تلاش کند ، تلاش کند ، خداوند را دنبال کند و عشق خود را به عنوان یک برنده واقعی به او ثابت کند. شاید او از ترس پلیس به دنبال او نمی دوید ، اما در سر خود دائماً با او گفتگو می کرد ، منتظر می ماند تا او همه چیز را بفهمد ، چشم خود را از جاده خارج از پنجره بر نمی دارد ، سالها صرف یک ارتباط خیالی و تغذیه یک چهره واهی …

آیا واضح است که چگونه و چرا لازم است هنگام سقوط تاج ، محل را اصلاح کنیم؟

نمونه هایی از سقوط تاج (بدون توجه به شرایط خاص خود ، از حروف ، فیلم ها یا شبیه سازی شده) ارائه دهید و توضیح دهید که مکان زیر تاج کجا قرار دارد و چگونه آن را در مرکز خود قرار دهید.

توصیه شده: